بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Sunday, April 25, 2010

بندگی کی در خور شیران بود

مــردو آنـاهيــد


نامردمانی بی خرد با خشمی جانگداز سرزمین مردمانی را به ستم دزدیده-اند که فرهنگ آنها روشنگر راه پیشرفت آزدگان جهان بوده است. راهزنان جهادگر، که بر کشور ایران حاکم شده-اند، بیشتر از هر ستمکاری نیاز به دروغ دارند. زیرا نه احکام جهادگران، نه دین آنها، نه تاریخ، نه زبان و نه فرهنگ آنها با جهان بینی-ی ایرانیان همخوانی دارد. زمانی مهاجمین بی فرهنگ می‌ توانند بر مردم با فرهنگ ایران حکمرانی کنند که فرهنگ، تاریخ، زبان و دین ایرانیان را زشت و مردم را با هویت [کيستـی] خودشان بیگانه سازند.

ارديبهشت، سـال شيـران زنجيـر گسيختــه

سخن از این است که زشتی ها یا زیبایی هایی، که میهن ما را در بر گرفته-اند، برآیند نگرشی هستند که از پندارهای ذهن ما رنگ گرفته-اند. هیچ اراده-ای برای بردگان شوربختی و برای آزادگان شادکامی پیش نویس نکرده است. آنچه که بر ما می‌ گذرد پیشینیان ما در زیست سرای ما، ایران، نهاده و میزان واژگونی را، برای سنجش زیبایی و زشتی، در دیدگاه ما گنجانده-اند.
ما هم، به مانند پیشینیان، با کردار زشت یا زیبای خود، کام آیندگان را تلخ یا روزگار آنها را شاد و شیرین می‌ سازیم. آفرین و نفرین زندگانی را پُر نمی‌ کنند بلکه زندگانی از دانه-ها، نشانه-ها و ریزه-هایی ساختار یافته است که ما، بر پایه-ی بینش خود، در گاه-های زمان می‌ سپاریم. زیبایی-هایی که ما در سامان زندگانی نهاده-ایم شایسته-ی آفرین و زشتی-هایی که ما بر جای می‌ گذاریم سزاوار نفرین هستند.
درست است، زمینه و راستای اندیشه-ی ما از آگاهی-هایی ساختار یافته-اند که دیگران آنها را به ما آموخته-اند یا ما آنها را از بر خورد با پدیده-های هستی برداشت کرده-ایم. ما همه-ی آگاهی و آموزش-های خود را آزمون نکرده-ایم بلکه بسیاری از آنها را از نادانی پذیرفته-ایم.
نادانی یا ندانستن شرم آور نیست، دانستنی های هر کس بُن بسته و نادانستنی-های او بی کرانه-اند، هر کس به نیروی خرد خود، به کمک دانستنی های خود، می‌ تواند در پیرامون نادانستنی-هایی که او نیاز دارد اندیشه کند. ولی پذیرفتن گفتارهای خرد سوز و پندارهای نا آزموده نشان کوتاهنگری و فرومایگی است.
پی آیند کوتاهنگری؛ نیندیشیدن، فریب خوردن و ندانسته به نادان بودن خود ایمان آوردن است. پذیرفتن حکومت ولایت فقیه نشان روشنی از کوتاهنگری-ی مردم مسلمان و نشان نابخردی و تاریک اندیشی-ی پیشروان اسلامزده در اجتماع ایران است.
برآیندِ کوتاهنگری-ی مسلمانان حکومتی است پست و ستمکار که از نابخران و تاریک اندیشان این اجتماع پدیدار شده است. پایه-های این حکومت بر کوتاهنگری و ساده انگاری-ی مردم گذارده شده-اند.

هر آنگاه، که نگرش همگان، از روزنه-ی تنگ و تاریک اسلام، اندکی فراتر و ژرف تر بگـُسترد، حکومت اسلامی سرنگون خواهد شد. پهنه و ژرفای نگرش مردم را پیشروان جامعه می‌ گشایند و می‌ شکافند. هر اندازه که، آزادی در جامعه-ای بیشتر باشد، شمار اندیشمندان، پژوهشگران، شک‌-ورزان و دگراندیشان بیشتر خواهد شد. هر اندازه که، اندیشه در اجتماع بهتر پروده شود، نگرش مردم ژرفتر و تیزتر خواهد شد.

ادامــه[+]

Labels: , , ,

Sunday, April 18, 2010


بندگان ایمان، ره به آزادی نخواهند بُرد


مــردو آنـاهيـد


کسانی که افیون را در سوره-های قرآن می‌ بینند ولی افیون تیزتر از آن را در سُروده-های عرفانی نمی‌ بینند، آنها در شناسایی افیون درمانده-اند، آنها خوشباورانی هستند که تنها آوایی از سخن دیگران می‌ شنوند ولی به مفهوم و هسته-ی واژه-ها پی نبرده-اند. بندهای این دام سر دراز دارند و با این پیش گفتار بازگو نمی‌ شوند.
کسانی که، با اندرز مولوی می‌ پندارند، از گورپرستی و مرده پرستی دست برداشته-اند، به خود فریبی و دروغوندی پرداخته-اند. آنها پس از زیارت گور امامان ایران ستیز، در عراق، به زیارت گور مولوی در قونیه مشرف می‌ شوند. آنها نه تنها از بندگی-ی " الله " آزاد نشده-اند بلکه زنجیر بردگی-ی بسیاری از بندگان، دلالان، خلیفه-های " الله " را هم بر گردن نهاده-اند.

فـرورديـن، سـال بيــداران
آیا به راستی از خوشباوری است که ایرانی هزار چهارسد سال برای سرکوب کنندگان میهن خود جانفشانی کرده و همه-ی دانش و کوشش خود را به انسان ستیزان جهادگر پیش‌کش می‌ کند، یا این که ایرانی تا آن اندازه خرد سوخته و پسمانده شده است که جهادگران بیگانه، می‌ توانند به آسانی، بر او حکومت کنند؟
پاسخ این پرسش در واکنش و کردار ایرانیان، در دوران خلافت خفت بار و ننگین اسلام، آشگار است.
ایرانیان در برابر خشمآوران مجاهد، پس از چند سدسال مبارزه سرآنجام سرکوب شده-اند، آنها چاره-ای به جز پذیرفتن حکومت " الله " را نداشته-اند. آنها از ترس و در زیر فشار نامردمان بی فرهنگ، به دروغ مسلمان شده-اند. تصور " الله "، که الهی خدا ستیز است، برای ایرانیان پذیرفتنی نبوده است، آنها کردگار، پرودگار، ایزدان و یزیدان (خدایان ایرانی) را به دروغ با " الله " همانی داده-اند تا اندکی از زشتی-ی الله بکاهند. آنها از تصور خدایی بی صورت که نه زاییده شده است و نه می‌ زاید بیزار بوده-اند.
ایرانیان، به دروغ، آیین های پاکیزه-ی خود را برای ستایش " الله " برگزار کرده-اند. آنها نماز را با صلات و پرستش را با عبودیت و ستایش را با عبادت برابر انگاشته-اند. آنها اندک اندک، از راه دروغ، از آزادمنشی به بردگی-ی " الله " و از آزادگی به بندگی-ی عرب-های بیابانگرد درآمده-اند. ادامـــه[+]

Labels: , , ,

Tuesday, April 06, 2010


زهر آمیخته با می نه دوای دل-هاست


مـردو آنـاهيـد


خشونت، در اسلام، ابزاری برای گستردن ترس است. در ترس، مردم ستم پذیر می‌ شوند نه ستم ستیز. در حاکمیت ترس اندیشه-های تازه، در سینه-ی آزادگان، می‌ خشکند. والیان اسلام می‌ دانند: اسلام تنها با خشونت زنده است، در آزادی اسلام نابود خواهد شد.
عرفان زمانی شیرین و نوشین است که ارزش‌های فرهنگ ایران را بازگو کند. عرفانی، که از کردار و گفتار محمد، عـُمر و علی رنگ گرفته باشد، دروغی است که، در پوسته-ی مهر، دیدگاه مردم را تاریک می‌ سازد. آموزه-ای، که "اخلاص عمل" را، از خدعه، در کردار علی پند بدهد، آن آموزش راستی نیست بلکه نادان پروری است.

کردار علی از ایمانش به " الله " برخاسته، او هیچ دانشی به جز جهاد با دگراندیشان نداشته است.
آیا جای دریغ و درد نیست که ایرانیان، دلاورانِ فرهنگ خود را، به فراموشی بسپارند و داستان-ها و آموزه-های خود را به نام جهادگران بی فرهنگ بازنویسی کنند؟
آیا تا کنون کسی، جهان بینی-ی فرهنگ ایران را، از زبان" انبیا " شنیده است؟
از راستکاری به دور است، کـُشتار دگراندیشان را، که " الله " در قرآن به مسلمانان امر کرده است، با بافتن داستان و سخنان نرم، به نام عدل الهی، به خورد مردم بدهند. اگر انسان، مخلوقی نادان است و او هیچگاه به حکمت و راز خالق خود پی نخواهد برد، پس چه نیازی است که این برده-ی نابخرد را با هیاهوی دروغ سرگردان کرد؟
اگر انسان، با خرد و آزاد است، پس نیازی نیست که او را، با عشق به هیچ و پوچ، خام کرد که با پای خود گوسپندوار به سوی کشتارگاه " الله " بخرامد؟
فرمانروایان جهان برآنند، ویژگی‌ های ویروس اسلام را ندیده بگیرند، با سخنان مولوی-وار، اسلام پوشیده با دروغ را بر مسلمانان وارد کنند و جهانیان را با آن بفریبند. آنها به خشونتی، که خاموش و سوزنده در ایمان هر مسلمان نهفته است، پی نبرده-اند و جهادگران با ایمان را: مسلمانان تندرو، تروُریست، اسلامیست، بن لادنی و طالبانی نامگذاری کرده-اند. ادامـــه[+]

Labels: , ,

Saturday, April 03, 2010


هر حکومتی سیمای بینش آن مردم است


مـردو آنـاهيــد



الله، از راه ترس و وعده هر اندیشه‌‌ای را، که اندکی فراتر از سیاهچال فکر او پرواز کند، نابود می‌سازد. او با شمشیر جهادگران چشمه-‌‌ی خرد انسان را می‌خشکاند تا ایمان به اسلام زنده بماند.


در اجتماعی که مردگان هزارساله برمردم حکومت می‌کنند و مردم پس از مرگ به خشنودی می‌رسند هرگز درون کسی به راستی شاد نخواهد شد. چون هر شادی با اندوه گناه و ترس از عذاب دوزخ آلوده شده است.
ارزش خردمند در آنست که هسته-‌‌ی اندیشه‌‌های زنده را در درون خود بپروراند و بارور سازد تا دیگران از میوه-‌‌های آن اندیشه‌‌ها بهره‌‌مند شوند نه اینکه بسان سوداگران اندیشه‌‌ای را از دیگران بگیرد و به سود خود بفروشد.

آنکس که پیشرونده‌‌-ی اندیشه است از پسماندن فکر مردم رنج می‌برد، چون پسماندگی‌-ی اجتماع او را نیز از پیشرفت بازمی‌دارند. ولی پسمانده همیشه از پیشروندگان بیزار است چون پیشرفت، ناتوانی او را آشگار می‌کند.

یهوه و الله هم بُت‌های نادیدنی ولی خشمگینی هستند که دین‌فروشان تراشیده‌‌اند، تا پیوند مردم را با بُت‌ها (خدایان) پاره کنند. تفاوتی که با بُت‌های مادی با الاهان ذهنی دارند این است که هر کس چهره‌‌-ی این بُت‌ها را در ذهن خودش تصویر می‌کند.
مسجد، محراب، گنبد، کعبه، مقبره، امام، نور، آسمان و نقش‌های کاشی‌کاری مسجد‌ها نشانه-‌‌های تصویر "الله" هستند.
چون انسان چیزی را می‌تواند در ذهنش تصور کند که تصویری داشته باشد و انسان برای عبادت الله هم در ذهن خود به تصویر او نیاز دارد. این است که مسلمانان بیشتر سنگ و چوب مقبره-‌‌ی کسی را عبادت می‌کنند تا بتوانند آسانتر تصویر الله را تصور کنند.
دشمن نیرومندی، که سرسختانه جلوی پیشرفت اندیشه‌‌ی انسان را گرفته است، تصویری است که انسان، از خالقی قهار و انسانی ذلیل، در ذهن خودش کشیده است. انسانی که گناهکار است و از جنت رانده شده باید پیوسته از ترس جهنم بر خود بلرزد.
الله، انسان اندیشمند را جاهل و مسلمان با ایمان را عاقل خلق کرده است. او برای اندیشمند، شکنجه‌‌های جهنمی و برای مسلمان مطیع، شیر و عسل بهشتی را وعده می‌دهد.
الله، از راه ترس و وعده هر اندیشه‌‌ای را، که اندکی فراتر از سیاهچال فکر او پرواز کند، نابود می‌سازد. او با شمشیر جهادگران چشمه-‌‌ی خرد انسان را می‌خشکاند تا ایمان به اسلام زنده بماند.
مسلمان باید شادزیستن را زشت و بی ارزش بداند و از زندگی رنج ببرد تا پس از مرگ به سعادت برسد. کسی که خرد او در چنین عقیده‌‌ای فرورفته است، او پدیده‌-های شادی، زیبایی و نیکویی-‌های همزیستی را در سامان راستی و آزادی نمی‌شناسد.
حکومت اسلامی چهره‌‌-ی آشگار حکومت الله است. مردم با ستمکاری و کردار زشت این حکومت پیکار می‌کنند چون ستمی را، که بر آنها می‌رود، سزاوار خود نمی‌دانند. ولی آنها ستم کردن را حق حکومت می‌پندارند.
ادامـــه[+]

Labels: , ,