بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Saturday, November 27, 2010


مرداب زهرآگین شریعت اسلام

مــردو آنـاهيــد


تا مرداب زهرآگین شریعت اسلام، در ذهن ایرانیان، نخشکد تخم گل-های آزادی در بینش این مردمان نمی‌ روید.
ولی در گیتی، پیوسته گلزار-های موجود در زهر این گند-آب‌-های پراکنده می‌ خشکند.

زمین شوره سنبل بر-نیارد
در او تخم عمل ضایع مگردان (سعدی)

شریعت اسلام، در درازای هزار و چهارسد سال تاریخ خود، نشان داده است: به هر کجا که او پای گذارده، آزادی و دادگری را در آن-جا خشکانیده است.

مردمان اروپا که، پس از 500 سال مبارزه، گلوی خود را از پنجه-ی کلیسا آزاد ساخته بودند، با سرریز شدن مسلمانان به این کشور-ها،
باز از نو، گلوی آنها در چنگال مسلمانان فشرده می‌ شود.
امروز مردمان دموکرات، سکولار و آزاد اروپا با گرهِ کوری به نام شریعت اسلام روبرو شده-اند که هر زمان تنگ-تر و گشودن آن دشوار-تر می‌ شود.
در کشور-هایی مانند؛ اندونزی، مالزی، سرلانکا، فیلیپین، تایلند، رُمانی، آلبانی و ... مردمانی مسلمان و نیز مردمانی نامسلمان وجود دارند. آشکار است که جهان تنها از مسلمانان این کشور-ها در هراس است. نامسلمانانی که از این کشور-ها به اروپا وارد شده-اند بینش خود را با فرهنگ اروپایی گسترده-اند. تنها مسلمانان با ایمان هستند که پسماندگی-‌های مرداب عقیده-ی خود را بر این مردمان فرو می‌ ریزند.

ابر اگر آب زندگی بارد
هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر
از نی-ی بوریا شکر نخوری (سعدی)

آرزو-ها و ایدآل-های باشکوه، اگر بر واقعیت-های جامعه بُن نهاده شوند، می‌ توانند برانگیزنده-ی خرد و نیروبخش جنبش-های مردمان بشوند. شراره-هایی که از درون خود مردم برنخاسته باشند، جدا از واقعیت‌-های جامعه هستند، آنها، از برون، تاریکخانه-ی درون مردم را فروزان نمی کنند.



مـردو آنـاهيــد
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels: , , ,

Tuesday, September 07, 2010


در مرداب اسلام هیچ گلی نمی‌ روید


مــردو آنـاهيــد


اسلامزدگان کسانی هستند که، در پندار، به شریعت اسلام ایمان ندارند، ولی به کردار، پدیده-های اجتماعی را با معیار-های اسلامی ارزیابی می‌ کنند.
سیاستمداران اسلامزده به گرگ‌-هایی مانند که گوسپندان گریخته از گله را شکار می‌ کنند.

کسانی که از روزنه-ای ایدال، به جهان هستی، می‌ نگرند، آنها خواه ناخواه برخی از واقعیت‌-های نزدیک به خود را ندیده می‌ گیرند. روند هستی و دگرگونی-های جهان در راستای واقعیت‌-ها پیش می‌ روند. بیشتر ایدآل-هایی، که برون از واقعیت‌-های هستی کاشته شده-اند، شکوفان نمی‌ شوند.
ایدآل‌-هایی، که بر واقعیت-‌های امروز نروییده-اند، در آینده نیز به واقعیت نمی‌ انجامنــد.

با وجودی که برخی از ایدآل-ها با واقعیت‌-های امروز پیوندی ندارند، می‌ توانند خرد انسان را به اندیشه برانگیزند و آرمانی را پیوسته با واقعیت بیآفرینند. آرمان-‌هایی، که با هستی پیوند داشته باشند، می‌ توانند در زمانی، برای انسان، رهنمون پیشرفت و دگرزیستی بشوند.
ایدآل-‌هایی که، در زمان پیدایش، برانگیزنده نیستند، در سرآب ِ رویا-ها گم می‌ شوند. آنها نه خود زاینده-ی آرمانی هستند و نه اندیشه-ی دیگر را به آرمانی آبستن می‌ کنند. شاید هم زمان از چنین ایدآل-‌هایی گذشته است یا آنها از زمان پیش رفته-اند.
با نمونه-ای سخن روشن می‌ شود:ادامــــه[+]

Labels: ,

Sunday, April 25, 2010

بندگی کی در خور شیران بود

مــردو آنـاهيــد


نامردمانی بی خرد با خشمی جانگداز سرزمین مردمانی را به ستم دزدیده-اند که فرهنگ آنها روشنگر راه پیشرفت آزدگان جهان بوده است. راهزنان جهادگر، که بر کشور ایران حاکم شده-اند، بیشتر از هر ستمکاری نیاز به دروغ دارند. زیرا نه احکام جهادگران، نه دین آنها، نه تاریخ، نه زبان و نه فرهنگ آنها با جهان بینی-ی ایرانیان همخوانی دارد. زمانی مهاجمین بی فرهنگ می‌ توانند بر مردم با فرهنگ ایران حکمرانی کنند که فرهنگ، تاریخ، زبان و دین ایرانیان را زشت و مردم را با هویت [کيستـی] خودشان بیگانه سازند.

ارديبهشت، سـال شيـران زنجيـر گسيختــه

سخن از این است که زشتی ها یا زیبایی هایی، که میهن ما را در بر گرفته-اند، برآیند نگرشی هستند که از پندارهای ذهن ما رنگ گرفته-اند. هیچ اراده-ای برای بردگان شوربختی و برای آزادگان شادکامی پیش نویس نکرده است. آنچه که بر ما می‌ گذرد پیشینیان ما در زیست سرای ما، ایران، نهاده و میزان واژگونی را، برای سنجش زیبایی و زشتی، در دیدگاه ما گنجانده-اند.
ما هم، به مانند پیشینیان، با کردار زشت یا زیبای خود، کام آیندگان را تلخ یا روزگار آنها را شاد و شیرین می‌ سازیم. آفرین و نفرین زندگانی را پُر نمی‌ کنند بلکه زندگانی از دانه-ها، نشانه-ها و ریزه-هایی ساختار یافته است که ما، بر پایه-ی بینش خود، در گاه-های زمان می‌ سپاریم. زیبایی-هایی که ما در سامان زندگانی نهاده-ایم شایسته-ی آفرین و زشتی-هایی که ما بر جای می‌ گذاریم سزاوار نفرین هستند.
درست است، زمینه و راستای اندیشه-ی ما از آگاهی-هایی ساختار یافته-اند که دیگران آنها را به ما آموخته-اند یا ما آنها را از بر خورد با پدیده-های هستی برداشت کرده-ایم. ما همه-ی آگاهی و آموزش-های خود را آزمون نکرده-ایم بلکه بسیاری از آنها را از نادانی پذیرفته-ایم.
نادانی یا ندانستن شرم آور نیست، دانستنی های هر کس بُن بسته و نادانستنی-های او بی کرانه-اند، هر کس به نیروی خرد خود، به کمک دانستنی های خود، می‌ تواند در پیرامون نادانستنی-هایی که او نیاز دارد اندیشه کند. ولی پذیرفتن گفتارهای خرد سوز و پندارهای نا آزموده نشان کوتاهنگری و فرومایگی است.
پی آیند کوتاهنگری؛ نیندیشیدن، فریب خوردن و ندانسته به نادان بودن خود ایمان آوردن است. پذیرفتن حکومت ولایت فقیه نشان روشنی از کوتاهنگری-ی مردم مسلمان و نشان نابخردی و تاریک اندیشی-ی پیشروان اسلامزده در اجتماع ایران است.
برآیندِ کوتاهنگری-ی مسلمانان حکومتی است پست و ستمکار که از نابخران و تاریک اندیشان این اجتماع پدیدار شده است. پایه-های این حکومت بر کوتاهنگری و ساده انگاری-ی مردم گذارده شده-اند.

هر آنگاه، که نگرش همگان، از روزنه-ی تنگ و تاریک اسلام، اندکی فراتر و ژرف تر بگـُسترد، حکومت اسلامی سرنگون خواهد شد. پهنه و ژرفای نگرش مردم را پیشروان جامعه می‌ گشایند و می‌ شکافند. هر اندازه که، آزادی در جامعه-ای بیشتر باشد، شمار اندیشمندان، پژوهشگران، شک‌-ورزان و دگراندیشان بیشتر خواهد شد. هر اندازه که، اندیشه در اجتماع بهتر پروده شود، نگرش مردم ژرفتر و تیزتر خواهد شد.

ادامــه[+]

Labels: , , ,

Wednesday, March 24, 2010


آزادگان پراکنده اند و پیروان همراهند


مــردو آنـاهيــد



* مردمی که در زیر فشار حکومت بیداد به تنگ آمده-اند خواهان آزادی هستند. ولی همه-ی آنها آزاده و آزادیخواه نیستند.
* آزادی در جامعه-ایست که هر کس بتواند اندیشه-ی خود را بدون ترس بازگو کند. تراوش اندیشه-ها تنها با همپرسی در جامعه از آلودگی ها پاک می‌ شوند و کاستی-های آنها بهبود می‌ یابند.

فـروردگان، سـال ايـرانـی
هیچ کس پیشدان نیست که بتواند، پیشاپیش، آرمان خود را با جامعه-ی آینده-ی ایران همآهنگ سازد. حکومت اسلامی، نسبت به بهبود بینش شهروندان و در سوی روند اجتماعی و اقتصادی در جهان، دگرگون خواهد شد. این دگرگونی به برآیند دگرگونی‌هایی بستگی دارد که در جهان روی می‌ دهند. هر پدیده-ای، که بریده از جهان هستی نباشد، به تنهایی و خود بخود، دگرگون نخواهد شد.
مردمی که زیردست باشند، بر آنها حکم رانده می‌ شود، آنها از زیردست بودن خود ناخشنود هستند. از این روی در جامعه-ی زیردستان تنش های اجتماعی افزایش می‌ یابند، تا بدان جا که، فرادستان حکومت سرنگون گردند. هر دگرگونی در جامعه که برآیند آن، تنش زدایی نباشد، در سوی بهبود و بهزیستی نیست.
زیردست بودن این مردم برآیند نگرش آنها از آفرینش انسان است. در جامعه-ی اسلامی، که انسان را مخلوقی نابخرد می‌ پندارند، همیشه کسانی فرادست و انبوه مردم زیردست هستند. گستاخانی که، به نادان بودن انسان، ایمان ندارند ناخواسته و به زور سرکوب پیروان "عاقل"(زیردست) می‌ شوند.
ولایت فقیه، از بینش مردم ایران برنخاسته است، او از پیوستگی-ی پیروان و از آشفتگی‌-ی روشنفکران اسلامزده پُر زور و بر مردم ایران حاکم شده است. حکومت پُر زور می‌ تواند هنجاری در آشفتگی‌-های این روشنفکران به وجود آورد. پشتوانه-ی این هنجار گستردن ستم و ترس در جامعه است. حکومت اسلامی، بر آشفتگی‌-ها و تنش‌های اجتماعی، لرزان است. او پیوسته خشمناک تر و از برآیند این خشم بر تنش‌ های اجتماعی افزوده می‌ شود.
این است که جامعه-ی ایران بر روند ویژگی-های درون خود، در پیوند با نیازهای جهانی، دگرگون خواهد شد. آرمان‌ها و آرزوهای روشنفکران، برنامه-های انجمن‌های سیاسی، فلسفه و پژوهش‌های فرهنگی، تا جایی که از درون جامعه برخاسته-اند، می‌ توانند برانگیزنده و پرورنده-ی نوشوندگی در این جامعه باشند.
ایدآل‌-هایی که، رونوشتی از یک جامعه-ی بیگانه هستند، با ویژگی‌های مردم ایران پیوندی ندارند، آنها نمی‌ توانند بنیاد حکومت اسلامی را دگرگون سازند. دگرگونی-های تاریخی، که در گوشه و کنار جهان روی داده-اند، می توانند با یکدیگر همسو یا همسان باشند ولی هرگز یکسان یا برابر نیستند.
انسان آزاد می‌ تواند از رویدادهای تاریخ ( نه دروغ‌های نگاشته شده) بیاموزد. رویدادهای تاریخی را نمی‌ توان، مانند نقشه-ی ساختمانی، از جایی برداشت و در جای دیگر پیاده کرد. هر رویدادی در جهان، همیشه تک وار است، به ویژگی‌ های زمان و مکان خودش بستگی دارد، هیچگاه تک ‌رار نمی‌ شود.
مردمان کشورهایی، که از سامان دموکراسی برخوردارند، آنها فرمانروایان کشور را آزادانه برگزیده-اند. بیشتر آنها به کردار آزادیخواه یا خواهان آزادی نیستند. کسانی خواهان آزادی هستند که آزادی نداشته باشند. از این روی انبوه مردم اروپا نه چندان دموکرات هستند و نه چندان نیازی به آگاهی و شناخت دموکراسی دارند. زیرا در سامان دموکراسی اندازه-ی سنجش نیاز جامعه است.
مردمی که در زیر فشار حکومت بیداد به تنگ آمده-اند خواهان آزادی هستند. ولی همه-ی آنها آزاده و آزادیخواه نیستند. برای نمونه: بیشتر اقلیت-های سیاسی یا مذهبی، در ایران، برای گستردن آرمان یا عقیده-ی خودشان خواهان آزادی هستند.
اندکی به ویژگی-های اَقلیت‌ها می‌ پردازیم.
اقلیت‌هایی که دستشان به چرخی از چرخ‌های حکومت اسلامی نمی‌ رسد همه خواهان سرنگونی-ی این حکومت هستند. زیرا: در این حکومت، معیار ارزیابی، شریعت اسلام است و گماشتگان شریعت بر دیگران برتری دارند، دادخواهی برای اقلیت‌ها بی‌داد است. این است که خواسته-های اقلیت‌ در زیر فشار احکام شریعت سرکوب می‌ شوند.
اقلیت‌ها خواهان آزادی هستند تا بتوانند جولانگه بینش یا عقیده-ی خود را گسترش دهند. برخی، که خود نیز "آزادی ستیزند"، از آزادی ستیزان حاکم، رنج می‌ برند. زیرا عقیده-ی آنها با فقه حاکم بر جامعه در تضاد است. آرمان آنها تنها برانداختن این پایگاه است نه برکندن حاکمیت الله. یعنی آنها برآنند که احکام عقیده-ی خود را جایگزین احکام ولایت فقیه سازند. این کسان آزادی-ی انسان را نمی‌ پذیرند.
پیروان عقیده-های "آزادی ستیز" در زندان ایمان خود گرفتارند، آنها بندهای ایمان را حقیقت می‌ پندارند، تا زمانی که آنها در اقلیت باشند، کم و بیش پشتوانه-ی نیروی آزادیخواهان هستند. ولی آرمان بیشتر آنها رسیدن به جامعه-ای آزاد نیست.
در هنگامی که اقلیتی از اقلیت‌ها پُر زور شود، به ناچار با زور، پندار نادرست خود را به همگان می‌ خوراند. در این هنگام، این اقلیت زورمند، انبوه شهروندان (اکثریت) را در بر می‌ گیرد.

آزادی در جامعه-ایست که هر کس بتواند اندیشه-ی خود را بدون ترس بازگو کند. تراوش اندیشه-ها تنها با همپرسی در جامعه از آلودگی ها پاک می‌ شوند و کاستی-های آنها بهبود می‌ یابند. اندیشه-های تازه، که از ترس نتوانند بازگو بشوند، درپندار اندیشمند می‌ خشکند. اندیشه-ای، که از فرهنگ شهروندان برخیزد، با نگرش و نیاز جامعه همسو است. چنین اندیشه-ای می‌ تواند راهگشای دشواری های همان جامعه بشود.

پیروان عقیده-های مذهبی، در هنگام حاکمیت، جنگجویان یا جهادگران آن عقیده هستند، آنها در سازمان های زورمند، برای گستردن ترس و پیش‌گیری از بازگو شدن اندیشه-های آزاد گماشته می‌ شوند.
روشنفکرانی که به تفاوت ریشه-ی بردگی با سرشت آزادگی برخورد نمی‌ کنند، با ساده پنداری، از کنار عقیده-های "آزادی ستیز" می‌ گذرند. این روشنفکران پیوسته شریعتمدارانی را، در راه رسیدن به حکمرانی، پشتیبانی می‌ کنند و همیشه در زیر تازیانه-ی پیروان شریعت رنج می‌ برند. پیروان یک مذهب، تا زمانی که شمار آنها اندک است، نیروی خشم از آنها بروز نمی‌ کند، آنها خواهان زمینه-ای هستند که بتوانند در آن ریشه بگذارند.
هنگامی که، شمار پیروان یک افلیت از اندک بگذرد، شراره-های خشم آنها به هم پیوسته و شعله ور می‌ شوند.
هر آنگاه، که اقلیتی دشمنی خود را با آزادیخواهان آشگار کند، زمانی است، که آن اقلیت زورمند شده است. از آنجا که آزاداندیشان، آزاده و پراکنده هستند، از درگیری با خشمآوران پرهیز می‌ کنند. این است که اندک شماری از پیروان مذهبی می‌ توانند انبوهی از آزاداندیشان را به بند بکشند یا با دورنگری از خون آنها زمین را رنگین سازند.
وجود اقلیت-ها، در حکومت بی داد، سودبخش است؛ زیرا آنها خواهان آزادی هستند. ولی وجود اقلیت-های مذهبی، در سامان مردم سالاری، زیان بخش است؛ زیرا دین سالاری جایگزین مردم سالاری می‌ شود. یعنی عقیده بر خرد جامعه حکمرانی می‌ کند. چنین جامعه-ای را می‌ توان چوپان سالاری نام نهاد نه دین سالاری.
انبوه مردم خواهان آسایش و آرامش هستند آنها بی دادگری را، در کردار حاکم، نه در احکام حاکمیت، می‌ بینند. زیرا آنها از روزنه-ی همان احکام به هستی می‌ نگرند. ایمان بر خرد مسلمانان فرمانرواست، آنها در بند عقل اسلامی گرفتارند و نمی‌ توانند ورای احکام شریعت اندیشه کنند.
انبوه مردم دشمن آزادی نیستند، فرهنگ از بینش آگاه یا ناخودآگاهِ جامعه تراوش می‌ کند. با این وجود انبوه مردم فرهنگ شناس و جامعه شناس نیستند. در سامان آزادی، شهروندان با معیارهای فرهنگ خودشان همیار، همرنگ و همگام می‌ شوند.
اقلیت-هایی که شیوه-ی زندگی را، در بردگی، برای شهروندان پیش نویس کرده-اند، آنها اندیشه-ی پیروان خود را به گروگان گرفته-اند. آنها از سرشت خود، با اندیشه-ای که از خرد انسان برخیزد، دشمنی می‌ ورزند. والیان مذهب تنها کسی را عاقل می‌ دانند، که او به مذهب آنها ایمان بیاورد. یعنی آن آزادی را خواهان هستند که آنها بتوانند آزادی و خرد را از انسان بگیرند. آنها با انسان خردمند و خوداندیش در ستیز هستند زیرا انسان آزاده، بندهای بردگی را نمی‌ پذیرد.
اگر شمار پیروان مذهبی، در جامعه-ای پسمانده، از بیست در سد بگذرد، تخم آزاداندیشی و آزادگی در آن شوره زار بارور نخواهد شد. هرآنگاه، در سامان کشورهای اروپا، شمار مسلمانان به سی در سد برسد، زهر شریعت اسلام، ریشه-ی دموکراسی را در این کشورها می‌ خشکاند.
پیکار مسلمانان، در کشورهای جهان، برای بند کردن آزادی-ی انسان، گواه بر این گفتار است.


گرگها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟ (سپاس از فریدون مشیری)


مـردو آنـاهيــد
فـروردگان، سـال ايـرانـی

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

*****

آزادگان پراکنده اند و پیروان همراهند - مردو آناهید
کليپ بازخوانی: پری صفاری - بیداری تی وی
26 مارچ 2010- بخش (1)[+]

آزادگان پراکنده اند و پیروان همراهند - مردو آناهید
کليپ بازخوانی: پری صفاری - بیداری تی وی
26 مارچ 2010- بخش (2)[+]

Labels: , ,

Saturday, February 20, 2010


زن و مرد جفت گوناگون یکدیگرند


مــردو آنـاهيــد


ویژگی-ی آزادگی در کسی آمیخته است که او خود را آزاده بداند. ولی پدیده-ی آزادی به نگرش یا عقیده-ای بستگی دارد که بر ذهن همگان حکمفرما شده است.
بنا براین زنان و مردان آزاده می‌ توانند، در زیر ستم حکومت انسان ستیز اسلامی، هم به بینش آزادگی آراسته باشند. ولی در اجتماعی، که معیار سنجش آن شریعت اسلام است، نمی‌ تواند "پدیده-ی آزادی" پدیدار حتا شناسایی بشود. زیرا بینش این مردم، از راه ایمان آنها رنگ گرفته، نه از راه خرد آنها آموخته شده است. آنها نمی توانند با نگرشی آزاد به جهان هستی بنگرند و در دیدگاه آنها "پدیده-ی آزادی" وجود ندارد که دیده بشود.پیاده شدن یک بینش آزاد یا مذهبی، در جامعه، اندازه-ی آزادگی یا بردگی-ی آن اجتماع را نشانه گذاری می‌ کند. حکومت اسلامی، بینش مردم ایران نیست، شیوه-ی برده داری در شریعت اسلام است که روند آن را «الله» برای مردم عربستان نازل کرده است. ایمان به این عقیده پیوند اندیشه-ی مردم ایران را از خرد آنها جدا ساخته و راه نگرش آنها را از راستی به سوی دُروغ برگردانده است.


اسفنــد، سـال بـانـوان ايران
نیازی نیست که ارزشمندی و توانایی بانوان را ستایش کرد و درخواست حقوقی را داشت که آنها را از انسان جدا کرده-اند. زیرا، به کردار، زبردستی و توانایی بانوان در سراسر گیتی آشگارند؛ ولی همگان (دستکم مردمان ایران) از حق آزاد زیستن و از حق آزاد اندیشیدن برخوردار نیستند.
برآیند تصور همگان، از پیدایش جهان هستی، پهنه-ی پرواز اندیشه-ی اجتماعی را مرزبندی می‌ کند. آسودگی و آزادی در کشوری می‌ رویند که مردمان آن کشور از نگرشی آزاد برخوردار باشند. هر اندازه که خرد همگان به عقیده-ای پسمانده بند باشد، به همان اندازه هم، بینش فرهنگی در جامعه از پیشرفت باز می‌ مانند.
در اجتماعی که، آزادی-ی زنان سرکوب می‌ شود، تصور آن اجتماع، از پیدایش هستی، بر زمینه-ی خالق و مخلوق است، بینش آن جامعه ستمگرا و مردم آن جامعه ستم پذیر خواهند بود.
اندیشه و دانش انسان، در آزادی، مرز و کرانه-ای ندارد. مردمی که حقیقت هستی را بی کم و کاست در عقیده-ی خود می‌ پندارند، خرد آنها در بُن بست ایمان گرفتار است و از آن اندیشه-ی تازه-ای تراوش نمی‌ کند.
مردانی که به عقیده-ای پَست و زن ستیز ایمان دارند، آنها در پیشرفته ترین کشورهای جهان هم از تاریکخانه-ی ایمان خود فراتر نمی‌ روند. چنین مردانی ستمگر و زنان آنها هم پسمانده و ستم پذیر هستند.
ادامــه[+]

Labels: , , , , , ,