بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Saturday, February 23, 2013

در حاکميت ِ الله همه دروغوند هستند

مـردو آنـاهيــد




دگرسو با پندهای عارفانه، ايرانيان در بيهودگی تن پرورتر، خوشباورتر، کورانديش‌تر، برده منش‌تر و با فرهنگ ِ ايران بيگانه تر شده‌اند. شايد برخی گمان می‌برند: کسانی که به زيارت گوری در قونيه می‌روند، روشن تر از کسانی می‌انديشند که کربلا را زيارت می‌کنند. اين گمان از کوتاهنگری و اسلامزدگی‌ی آنها است. زيرا گورپرستی، آدم پرستی، بُت پرستی، و از اين نمونه کژپنداری‌‌ها، تنها در ديدگاهی تاريک همراه با ناآگاهی پديدار می‌شوند.

بی گمان فرهنگ ايران سرآمد ِ بينش ِ انديشمندان جهان بوده است. زيرا اين فرهنگ بر جهان بينی‌ی ماده(ماتراسپنتا = ماده‌ی نخستين = ماده‌ی گزندناپذير) بنا شده است. در اين جهان بينی هر پديده‌ای از پديده‌ای پيشين برآمده يا بهتر بگويم زاييده شده است، هيچگاه پديده‌ای، به اراده‌ی پنداری ناموجود، از هيچ خلق نشده و هيچ ماده‌ای به نيستی نگراييده است. بر اين نگرش:"هگل" فيلسوفی، که بيشتر در پيرامون ِ منش انسان و مينوی خرد انديشيده است، می‌گويد:
سامان استوار ِ انديشه با فرهنگ ايران آغاز می ‍شود. بی گمان اين فرهنگ، پيشتاز و برانگيزنده‌ی کران بی کران انديشه‌ها بوده، که راه انسان را برای دست يابی به آرمان‌هايش هموار ساخته است.
( از ديدگاه هگل، در فلسفه‌ی تاريخ )
شوربختی در اين جاست: ديدگاهی که از فراز نگرش ِ انديشمندان، در پهنه‌ی بی کران ِ هستی گسترش داشته است، امروز در ژرفای پستی، تنگ و تاريک، در گور ِ مردگان ِ بيگانه فرومانده است. آنچه که خرد ِ ايرانيان را، در تاريکخانه‌‌ی اسلام يا در زندان ِ ايمان، ميخکوب کرده است زنجيری است که از رشته‌های يک واژه‌، يعنی از رشته‌های دروغ، بافته شده است. شکافتن و پی بردن به هسته‌ی اين واژه، برای انديشمندان هم، بسيار دشوار است. زيرا نگرش، بينش و ديدگاه ِ ما ايرانيان به زهر ِ دروغ آلوده شده‌اند. [+]ادامـــــــه

Labels: , , ,