بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Tuesday, September 11, 2007

11 سپتــــامبـــــــر


١١ سپتامبر : ريشه ها، بازانديشی ها و رهــائی ملـی مــا

بازخوانی گفتگوی «دکتــر علی ميـرفطـروس» با نشريــهء تـلاش


بنیادگرائی اسلامی واکنش قهرآمیز مسلمانان افراطی در مقابله با نفوذ فرهنگ و ارزش های غربی است. این بنیادگرائی - بصورت جنبشی تمام خواه و ایدئولوژیک - چه در حوزهء عمل و چه در حوزهء عقاید، شباهت های فراوانی با توتالیتاریسم و خصوصاً فاشیسم دارد.

11 September
" تمدن اسلامی " ـ اساساً ـ يک مسئلهء " تاريخی " است و مانند بسياری پديده های تاريخی اينک تنها در اسناد و افسانه های تاريخی می تواند وجود داشته باشد، بعبارت ديگر:
تمدن اسلامى، قرن ها است که مرده است و مردگان، امکان برخورد و گفتگو ندارند !
بنظر من: ريشهء فاجعهء ١١ سپتامبر را بايد در خصلت تعاليم اسلام جستجو کرد . اين، مسئله ای است که متأسفانه در تحليل های مربوط به فاجعهء ١١ سپتامبر توجهی به آن نشده است . ببينيد ! قرآن کتابی است که کلمهء " قتال" (کشتن ) و اشتقاقات اين کلمه، در آن فراوان تکرار شده است بطوری که می توان آنرا "مانيفست خشونت" ناميد. از طرف ديگر: در تاريخ اديان، پيغمبر اسلام به" پيغمبر مسلّح " مشهور است، پيغمبری که بقول دکتر علی شريعتی: برای پيشبرد عقايدش می گفت: " يا از سرِ راه من کنار برويد! و يا نابود می شويد! " فلسفهء سياسی حضرت محمد در اين جملهء معروف او خلاصه شده كه می گفت:
" من آمده ام که درو کنم نه بکارم ! بهشت، در زير سايهء شمشير عربان است "
در تاريخ اديان بزرک جهان، هيچ دينی را نمی توان يافت که مثل اسلام برای پيشبرد تعاليم و انديشه هايش، اينهمه به تهديد و قتل و ارعاب متوسّل شده باشد . درواقع، تاريخ رشد و گسترش اسلام را نمی توان فهميد مگر اينکه ابتداء خصلت خشن، تند و مهاجم آنرا بشناسيم. مسئلهء ديگر، مفهوم "شهادت"، در اسلام است که نوعی حقانيت دينی و تاريخی به " شهيد " می دهد که طی آن، اگر چه فرد ( شهيد ) از زندگی دنيوی دست می شويد، امّا با شهادت خويش به " لقاالله " نائل می گردد و در " آن دنيا " جاويد می ماند، اين چنين است که بقول دکتر شريعتی: " شهيد، قلب تاريخ است "يا بقول مرتضی مطهری: "شهيد، شمع تاريخ است". . . اعتقاد به " شهادت "، از خودبيگانگی فرد را دامن می زند و در ارتکاب عمل باعث نوعی "بی حسی اخلاقی" می گردد که طی آن هر عمل و جنايتی، "مشروع"می شود، اعتقادی که بی باکی، جسارت و دليری مجاهدان اسلامی را بر می انگيزد و معمولاً باعث" پيروزی حق بر باطل " می گردد. فاجعهء ١١سپتامبر، بارزترين نمونهء اين اعتقاد و " پيروزی" است !
بنيادگرائی اسلامی ـ بصورت جنبشی تمام خواه و ايدئولوژيک ـ چه در حوزهء عمل و چه در حوزهء عقايد ، شباهت های فراوانی با توتاليتاريسم و خصوصا ًفاشيسم دارد .

ادامـــــــهء متن کامـل[+]


!+!+!+!+!+!

11 September
A day everthing Chenged !!!
We Will Always Remember





Labels: , , ,

Saturday, September 08, 2007

دکـتــر محمّــد مصــدّق


!+!+!+!+!+!+!




دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست

علی میرفطروس

(بخش پـايـانــی )


28 مرداد 32؛ کودتا؟ یا خیزش ِ خودجوش ِ مردم؟ (3)


* سند وزارت امور خارجــهء آمریکا: «مردم از دشنام ها و حرف های رکیک وزیر خارجه (دکتر فاطمی) و سردبیران روزنامه ها در حمله به شاه، احساس تنفّر و انزجار کردند».
* اشتباه بزرگ شاه و دولت زاهدی در محاکمــهء ناروای دکتر مصدّق و تأثیرات عمیق آن بر روانِ سیاسی و حافظــهء ملّی ایرانیان و خصوصاً تبلیغات گُسترده و دیرپای حزب توده (که با وقوع 28 مرداد، امیدِ ایجادِ «ایرانستانِ» وابسته به شوروی را بر باد رفته می دید)، همه و همه، محكوميّت تاريخی 28 مرداد را - بعنوان یک «کودتا» - بر حافظــهء تاريخی جامعــهء ما تثبيت كرد. از اين زمان - بار ِديگر - «تاريخ» به «تقويم» بدل گرديد و «عقل نقّاد» به «عقل نقّال»، سقوط كرد و انديشــهء سياسی، به آئين ها و عزاداری های مذهبی تبديل شد.

* پس از گذشت 50 سال، 28 مرداد را (به هر نامی که بنامیم) بعنوان یک «گذشته» باید تبدیل به «تاریخ» کنیم و مانند ملّت های اسپانیا، شیلی و آفریقای جنوبی، با بلندنظری و نگاه به آینده، بکوشیم تا بر گذشتــهء عَصَبی و ناشاد خویش، فائق آئیم.

* هم رضا شاه و محمد رضا شاه، هم قوام السلطنه و دکتر مصدّق، در بلندپروازی های مغرورانــهء خویش، ایران را سربلند و آزاد و آباد می خواستند، هر چند که سرانجام، هر یک – چونان عقابی بلندپرواز - در فضای تنگ محدودیّت ها و ضعف ها و اشتباهات، پـَر سوختند و«پـَر پـَر» زدند.

* * *
اشـاره:
«دکتر محمد مصدّق: آسیب شناسی یک شکست»
، بخشی از کتابی است که بهمین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع- بخشی از تأمّلات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی - فرهنگی ما از انقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی 57 می باشد.
به نظر نویسنده، دکتر محمد مصدّق، پُل انتقال یا ارتباط تجربیّات تاریخی ملّت ما از انقلاب مشروطیّت به انقلاب اسلامی است، هم از این روست که پرداختن به عقاید و عملکردهای سیاسی دکتر مصدّق می تواند به ما - برای درک علل و عواملِ تاریخی شکست ما در استقرار آزادی و جامعــهء مدنی - کمک و یاری نماید.
مفهوم «آسیب شناسی» - اساساً - ناظر بر ضعف ها و نارسائی ها و اشتباهات است، از این رو، نویسنده ضمن احترام عمیق به شخصیّت های ممتاز تاریخ معاصر ایران، در تحلیل خود، از مدح و ثناهای رایج سیاسی پرهیز کرده است.

* * *

سند بسیار مهم ِ دیگر، گزارش تلگراف محرمانــهء شمارهء 348 است که هندرسون در 29 مرداد ماه 1332 به وزارت خارجــهء آمریکا مخابره کرده است.
اگر لحن و جنبه های جانبدارانهء گزارشِ سفیر آمریکا را - که تا حدی قابل فهم است - نادیده انگاریم، گزارش، حاوی مطالب شایان توجهی از رَوَ ند ِ وقایع 28 مرداد می باشد. و گواهی است بر شگفت زدگی آن ها از پیروزیِ آسان بدست آمده. هندرسون تأکید دارد: «نه تنها اطرافیان دولت مصدّق، بلکه شاهی ها هم از این پیروزیِ آسان و سریع که تا حدودی زیاد خودجوش صورت گرفته، در شگفت اند». این گزارش در عین حال به کند و کاوِ عواملی می پردازد که از دیدگاهِ او در تکوین چنین جریانی مؤثر افتادند ... اینک متن کامل سند:
- سند شمارهء 348- تلگراف شمارهء 788.00/8-2053
از: سفیر آمریکا در ایران (هندرسون) به وزارت خارجه

تهران 20 اوت 1953 (29 مرداد 1332) - بوقت ظهر. محرمانه
1- هنوز زود است که بتوانیم جزئیات دقیق جریانات 36 ساعت گذشته را گزارش کنیم. با این همه، در اینجا کوشش می شود تا طرح اوّلیه ای از عُمده ترین نکات واقعه، طبق اطلاعات موجودِ در دسترس، ارائه گردد.
2- در عصر 18 اوت (27 مرداد) به نظر می رسید که بین هواداران حزب کمونیست توده و دولت مصدّق نفاق و نزاع درگرفته است. ظاهراً هواداران حزب توده بدون کسب اجازه از دولت مصدّق شروع به تظاهرات خیابانی و عملیات خشونت آمیز می کنند؛ مصدّق دستور می دهد که تظاهرات، موقوف و خیابان ها از تظاهرکنندگان خالی شود. برای اولین بار در چند ماه گذشته، زد و خوردی جدّی بین نیروهای انتظامی و توده ای ها صورت گرفت.



تهــران: مــردم در روز 28 مــرداد 32


3- صبح روز 19 اوت (28 مرداد) هواداران شاه به منظور نشان دادن تداوم احساسات موافق به نفع او در کشور، شروع به تظاهرات می کنند. تظاهرکنندگان در مقیاس کوچکی از بازار به راه می افتند. ولی این شعلــهء اوّلیّه، بطور شگفت انگیزی گُسترش یافت و بزودی به آتش ِ خرمن سوز ِ عظیمی تبدیل می شود که در طول روز، تمام تـهــران را فرا می گیرد. نیروهای انتظامی که برای پراکندن مردم فرستاده می شوند، از فرمان حمله به جمعیّت سر باز می زنند و حتّی بعضی از آنها به تظاهرکنندگان می پیوندند و بعضی دیگر هم منفعل می مانند. همین که جمعیّت در نقاط مختلف شهر، انبوه تر می شود، دستجات شروع به حمله به اداراتِ روزنامه هائی می کنند که در چند روز گذشته، دشنام های رکیک و سخیفانه، نثار شاه کرده بودند. روزنامه های طرفدار مصدّق و ارگان های طرفدار حزب کمونیستِ توده از آن جمله بودند.
یکی از نقاط حسّاس استراتژیک که به تصرّف جمعیّت در می آید، ساختمان مرکزی پست و تلگراف بود که از آنجا پیام های تهییج کننده به اطراف کشور در همه جا پخش می شد.
از مرکز شهر، انبوه جمعیّتِ هیجان زده، هر چه ماشین و کامیون بود در اختیار می گیرند و به شمال شهر می شتابند و رادیو تـهران را محاصره می کنند. کارکنان سفارتخانه در طی این جریان فرصت خوبی داشتند که از نزدیک نوع تظاهرکنندگان را بسنجند. اینها بیشتر غیرنظامی بودند که در میان شان تعدادی از نیروهای انتظامی مسلّح نیز مشاهده می شدند. ولی بهر حال به نظر می رسید که رهبری جمعیّت دست شخصی ها است نه نیروهای نظامی. در ضمن، شرکت کنندگان هم از نوع معمول چاقوکش و عربده جو که معمولاً در تظاهرات اخیر مشاهده می شد، نبودند. به نظر می رسید که اینها از اقشار و طبقات مختلف و مرکب از کارگر و کارمند و دکاندار و کاسب و دانشجو باشند و روحیّــهء جمعیّت، سرشار از یک عزم و شادی است. هر چند این حالتِ ولنگاری مانع از این نشد که اینجا و آنجا قهر و خشونت اِعمال نشود. اقلاً دو نفر به قتل رسیدند. مدافعین رادیو نتوانستند آنرا از کار بیندازند و در اوایل بعد از ظهر که رادیو بدست تظاهرکنندگان افتاد، مرتّب به نفع جمعیّت و برای نگهداشت روحیهء آنها پیام های تهییج کننده می فرستاد.



4- حملــهء تظاهرکنندگان به خانــهء نخست وزیر، اوایل صبح شروع می شود که توسط گارد [اقامتگاه مصدّق] پدافند شده و چند تن کشته می شوند. اواخر روز - با وجود عملیّات دفاعی محافظان – خانــهء نخست وزیر توسط جمعیّت، تسخیر و تخریب می شود. ظاهراً نخست وزیر (مصدّق) از این غائله به سلامت جَسته، گریخته و پنهان شده است، هنوز شب نشده بود که ستاد ارتش بدست دولت زاهدی می افتد و سرلشگر باتمانقلیچ، خود را رئیس ستاد اعلام می کند و به کار مشغول می شود. در همان زمان، سرلشگر زاهدی پشت میز دفتر نخست وزیر نشست که هیچگاه مورد استفادهء مصدّق قرار نگرفته بود.
5- تا شبانگاه، نگرانی زیادی در مورد موضعی که فرماندهان گُردانهای ارتش در حومـهء شهر اتخاذ خواهند کرد وجود داشت. بعضی می ترسیدند که این یگان های ارتشی به فرمان سرتیپ ریاحی (رئیس ستاد مصدّق) بسوی شهر سرازیر شوند و شهر را شبانه دوباره به نفع مصدّق اشغال کنند. همچنین پچ پچ و زمزمه هست که وقتی شاهی ها از جنب و جوش افتادند، توده ای ها می خواهند ضرب شست خودشان را نشان بدهند. اما به نظر می رسد همین که باتمانقلیچ ریاست ستاد ارتش را بر عهده گرفت، یکان های ارتش در اطراف تهران یکی بعد از دیگری سر به فرمان او گذاشته اند. و بالاخره صدور دستورات برای خالی کردن خیابانها و ممنوعیّت رفت و آمد از ساعت 8 شب به بعد امکان پذیر گردید. از ساعت 8 شبِ گذشته، دستورات انتظامی اکیداً به مورد اجرا گذاشته شد. طرح دستگیری رهبران حزب توده در صبح امروز بناکامی انجامیده و بنظر می رسد که این، در نتیجــهء ناشی گری پلیس بوده است. شایع است که توده ای ها در تدارک حملــهء متقابل هستند. نیروهای انتظامی برای مقابله با چنین حرکت احتمالی بسیج می شوند. فرجام این برخورد و مبارزه مسلماً برای نظم شهر و آیندهء ایران دارای اهمیّت فوق العاده است.
6- درحال حاضر اخبار موثّقی از شهرستان ها در دست نیست ولی گزارشات غیرموثّق حاکی از آن است که بیشترِ ایران در زیر کنترل دولت جدید است. گزارشی مبنی بر مقاومت در اصفهان رسیده. راجع به این مطلب در تلگرافات آینده، اطلاعات ارائه خواهد شد.
7- نه تنها اعضاء دولت مصدّق، بلکه شاهی ها هم از این موفقیّتِ آسان و سریع که تا حدود زیادی خودجوش صورت گرفته، در شگفت هستند. در میان عواملی که به باور ما در این جریان مؤثر بودند می توان موارد زیرین را برشمرد:
الف- مردم ایران از هر طبقه ای، در برابرِ وقاحتی که نیروهای ضدشاهی نشان داده بودند مُشمئز شده بودند. مثلاً وقتی که دستجات اوباش با پرچم های سرخ ظاهر شدند و شعارهای کمونیستی سردادند و به تخریب و پائین کشیدن مجسّمه های شاه و پدرش پرداختند و در و پنجرهء خانه ها و دکاکین مردم را به بهانهء پاره کردن عکسِ شاه، خُرد نمودند، مردم منزجر شـدنـــد.
همچنین، مردم از دشنام ها و حرف های رکیکِ وزیر خارجه، دکتر فاطمی و سردبیران روزنامه ها در حمله به شاه، احساس ِ تنفّر و انزجار کردند.
ب- بعلاوه، به نظر می رسید که مردم ایران از طبقات مختلف، از سازش ِ موقّت بین مصدّقی ها و توده ای ها نگران شده بودند. مردم با دیدن تظاهرات هزاران هزار توده ای - که آنها را گماشتــهء شوروی ها محسوب می کنند - و ریختن ِ انبوه آنها به خیابان ها و گفتنِ «مرده باد شاه» یا از شعارِ «مرگ بر غرب و آمریکا» ی آنان، دچار وحشت شده بودند. سیاست حزب توده، این باور را در مردم بوجود آورده بود که باید بین مصدّق و اتحاد شوروی از یکسو و شاه و دنیای غرب از سوی دیگر، یکی را انتخاب کنند.
ج - مردم ایران، دیگر از سختی ها و فشارهای دو سال اخیر، فرسوده شده بودند و دلشان می خواست که دورهء تازه و بی دردسری فرا رسد تا نفس ِ راحتی بکشند و فرصت بهبودِ زندگی ِ خودشان را پیدا کنند. بسیاری از مردم، دیگر از اینکه بتوانند تحت دولت مصدّق زندگی شان را سر و سامان دهند ناامید شده بودند.
د- اختلاف و تفرقه بین دولت مصدّق و حزب توده در عصر 18 اوت (27 مرداد) باعث شد تا این دو نیروی ضد شاه نتوانند با یکدیگر همکاریِ مؤثّری کنند و در برابر تظاهرکنندگانِ طرفدار شاه مقاومت نمایند. توده ای ها تمام روز در صحنه آفتابی نشدند. شاید رهبران حزب یقین داشتند که در طی روز، هر آن ممکن است مصدّق از آنها درخواست کمک کند. ولی وقتی تظاهرات طرفداران شاه حسابی به راه افتاد، دیگر، مصدّق و دولت او در موقعیّتی نبودند که بتوانند حتّی چنین تقاضای همیاری و کمکی را بکنند.
ذ - بیشتر نظامیان و بسیاری از مردم، قلباً به شاه وفادارند، زیرا با این باور بزرگ شده اند که شاه، نمادِ اتحاد ملّی و ثبات کشور است. مخصوصاً ارتش بی اندازه دوستدار آمریکاست. بعلت ترس از همسایــهء نیرومند شمالی [روس ها] و تا اندازه ای هم بدلیل کمک های نظامی آمریکا به ایران در سالهای اخیر، و هم بخاطر کمک های TCI (اصل چهار)، در بین ایرانیان غیرنظامی، وجهــهء خوبی برای آمریکا فراهم شده بود.
بسیاری از ایرانیان نظامی و غیرنظامی بالاخره متقاعد شده بودند که این سیاست های مصدّق بود که سدّ ِ راه همکاری نزدیک ایران و آمریکا گردیده و فقط تحت رهبری شاه است که این همکاری می تواند تداوم یابد.
8- همچنانکه اشاره شد، هر چند جمعیّت در مواردی، وحشیانه رفتار می کردند، ولی بطور کلّی، فارغ البال بنظر می رسیدند. به خارجیان تعرّض نمی کردند، بجز تظاهرات مختصری در برابر سفارت شوروی و تخریب ادارهء مطبوعاتی شوروی ها، کسی فریادِ «یانکی به خانه ات برگرد!» را نمی شنید و هیچ امریکائی سنگباران نشد. فقط ادارهء «اصل چهار ِ» تهران - که نزدیک خانــهء مصدّق بود و مصدّق اندک زمانی در تظاهرات 28 فوریه (9 اسفند گذشته) به آنجا پناهنده شده بود - قدری آسیب دید، شاید به این تصوّر که مصدّق دوباره در آنجا پنهان شده است! تا آنجا که اطلاع یافته ایم هیچ آمریکائی یا خارجی درتظاهرات دیروز آسیب ندیده است.
انبوه جمعیّت در همه جا دستور می دادند که مردم، چراغ ماشین های شان را - بعنوان طرفداری از شاه - روشن کنند و عکس های شاه را به شیشــهء خودروها نصب نمایند. جمعیت، اتومبیل وابستهء دریائی ما را متوقّف کردند و دستور دادند که عکس شاه را به شیشه ماشین بچسباند. او یک اسکناس با عکس شاه را درآورد و به شیشه چسباند، که مردم دست زدند و خندیدند.
امضاء: هندرسون

- از: تهران به: وزیر خارجه، 21 اوت 1953 (30 مرداد 32) ساعت 1 بعد از ظهر
به: وزارتخانه فرستاده شد، تحت شمارهء 434 تلگراف شمارهء 788.00/8-2153
به لندن تحت شمارهء 115
به بغداد تحت شمارهء 12
1- روز 20 اوت (29 مرداد) در تهران و ظاهراً در تمام شهرستانها با جوّ نسبتاً آرامی آغاز شد. مردم کشور ظاهراً به خود قبولانده اند که دعوای بین شاه و مصدّق بالاخره فرجام یافته و عموماً از نتیجــهء آن خشنودند. با این احوال، در بین محافل آگاه تر، هنوز تا اندازه ای نگرانی احساس می شود. آنان می گویند اگر چه دولت زاهدی تقریباً به سراسر مملکت چیره است، مشکل بتوان باور کرد که توده ای ها آرام بنشینند و ضربــهء متقابل نزنند. تا زمانی که توده ای ها - با آن انضباط سختِ تشکیلاتی و رهبرانی که در تاکتیک های انقلابی و اصول تبلیغاتی، کارکُشته هستند - وجود دارند، نباید این دشمنِ خطرناک را دست کم گرفت. نقشه هائی که قرار بود برای توقیف رهبران سرشناس حزب توده در اولِ وقتِ دیروز اجراء شود بجائی نرسید. رئیس بخش سیاسی شهربانی که در مورد این عدم کارائی در دستگیری، مورد مؤاخذه قرار گرفته، ادعا کرده است که این رهبران، زیر زمین رفته و مخفی شده اند، با اینهمه، این بدگمانی وجود دارد که شاید او هم مانند بسیاری از صاحب منصبان ایرانی دیگر، ترجیح داده تا رأساً وارد عملیاتی نشود که باعث شود نام او در لیست سیاه حزب توده قرار گیرد. این واهمه و ترس - که کسانی که از حمایت همسایــهء قدرتمند شمالی برخوردارند، بر طبق قانون جاذبــهء سیاسی، بالأخره ممکن است قدرت را بدست گیرند- غالباً از کارائی دستوراتی که برای قلع و قمع عناصر مُخرّب کمونیست صادر شده، کاسته و کار را مشکل کرده است.
2- عامل دیگری که به استمرار حس نگرانی کمک می کند اینست که خطرناک ترین رهبران ملی گرا هنوز آزادند. مصدّق، فاطمی، شایگان، حسیبی و دیگران ممکن است هم اکنون با رهبران حزب توده مشغول توطئه باشند. حقیقت این است که فاطمی - با اینکه شایعــهء مرگ او در روز 19 اوت به گوش رسیده بود - هنوز زنده است، و زنده بودن او مخصوصاً باعث نگرانی است. زیرا او جزء زیرک ترین و خطرناک ترین کسانی است که گرد مصدّق بودند. اعتقاد ما این است که فاطمی اگر برای انتقام کشی هم شده، در ایجادِ اتحاد بین ملیّون و حزب توده برای مقابله با غرب، تردیدی بخود راه نخواهد داد ...».

[توضیح: خوانندگان ارجمند، ادامــهء این اسناد و گزارش های 5 گانه و نیز، مباحث دیگر را در کتاب «دکتر محمد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست» و یا در سایت اینترنتی نویسنده،ملاحظه خواهند کرد.]

نتیجه اینکه:
با وجود عملیات «ت. پ. آژاکس» در سرنگونی دولت دکتر مصدّق،
با توجه به مخالفت پایدار شاه با کودتا و اعتقاد وی به برکناری مصدّق از طريق قانونی و در نتیجه؛ صدور فرمان عزل او،
و با توجه به امتناع دکتر مصدّق از قبول و اجرای فرمان عزل خویش، و سپس عَصَبیّت ها و اقدامات تُند بعضی از یاران دکتر مصدّق (خصوصاً دکتر حسین فاطمی) از بامداد 25 مرداد، جامعــهء ایران در یک بلاتکلیفی، آشفتگی، ناامیدی و خصوصاً ترس از سلطــهء کمونیست ها (حزب توده)، در 28 مرداد 32 سرانجام، دکتر مصدّق را رها کرد و خواستار بازگشت شاه گردید، به عبارت دیگر: بی تفاوتی عظیم مردم یا مخالفت آشکار آنان با مصدّق در روز 28 مرداد را نوعی رفراندوم یا رأی عدم کفایتِ مردم به دولت دکتر مصدّق می توان دانست.
همچنانکه پیشتر گفته ایم: حسّ نهفتهء شاهدوستی ِ مردم کوچه و بازار و احساسات سُنّتی ِ سربازان و بسیاری از درجه داران و ارتشیان نسبت به شاه، آن «حلقهء مفقوده» ای بود که در 28 مرداد 32، زنجیرهء طبقات و اقشار مختلف اجتماعی را بهم پیوند داد و باعث بروز ِ رویدادهای شگفت انگیز در سقوط مصدّق گردید، «حلقهء مفقوده» ای که در آن شرایط ِ عَـصَبی و عصیان، نه مصدّق و نه یاران نزدیک او، قادر به دیدن یا درک آن نبودند.
عدم مقاومت دکتر مصدّق یا مقابلهء قهرآمیز وی با خیزش مردم - با وجود اصرارها و پافشاری های دکتر حسین فاطمی و دیگر یارانِ مصدّق - نشانهء درایت، دوراندیشی و حسّ مردم دوستی ِ دکتر مصدّق بود که نمی خواست ایران را در یک جنگ داخلی، نصیب حزب توده و اتحاد جماهیر شوروی سازد. انتصاب ناگهانی و غير منتظرهء سرتيپ محمد دفتـری (خواهر زادهء دکتر مصدق) به فرمانداری نظامی تهران درروز 28 مرداد، با وجود مخالفت های شديد دکتر فاطمی و ديگر ياران دکتر مصدق و تأکيد آنان به وابستگی سرتيپ دفتری به «عوامل کودتا» و نقش سرتيپ دفتری در پاکسازی خيابان ها از تظاهر کنندگان حزب تــوده نيز نشانهء ديگری از اين عدم مقاومت و دورانديشی دکتر مصدق بود. این درایت و دوراندیشی، خدمت دیگری است در کارنامــهء سیاسی ِ دکتر مصدّق که کمتر از خدمت بزرگ او در ملّی کردن صنعت نفت ایران، نیست.

* * *
شکست نامنتظر، آسان و شگفت انگیز ِ مصدّق، و تبليغات گسترده و ديرپاي حزب توده (كه با وقوع 28 مرداد، اميد ِ ايجادِ «ايرانستانِ» وابسته به شوروی را بر باد رفته می ديد)، وخصوصاً اشتباه بزرگ شاه و دولت زاهدی در محاکمــهء ناروای دکتر مصدّق و استفادهء هنرمندانهء مصدّق از تریبونِ این محکمهء نظامی و تأثیرات عمیق آن بر روانِ سیاسی و حافظهء ملّی ایرانیان ...، همه و همه، محكوميّت تاريخی 28 مرداد را - بعنوان یک «کودتا» - بر حافظهء تاريخی جامعهء ما تثبيت كرد. از اين زمان - بار ِديگر - «تاريخ» به «تقويم» بدل گرديد و «عقل نقّاد» به «عقل نقّال»، سقوط كرد و انديشهء سياسي، به آئين ها و عزاداری های مذهبی تبديل شد و بقول فروغ فرخزاد:
«مرداب هاي الكل
انبوهِ بی تحرّك روشنفكران را
به ژرفنای خويش كشيدند
در ديدگانِ آينه ها گوئی
حركات و رنگ ها و تصاوير
وارونه منعكس می گشت
ديگر كسی به عشق نيانديشيد
و هيچكس، ديگر به هيچ چيز
نيانديشيد


هم از اين روست كه گفته ایم: انقلاب اسلامی ايران، محصول عَصَبيّت ها، دشمنی ها و ناانديشی های روشنفكران و رهبران سياسی ما در سراسر ِ اين دوران است.

دکتر محمد علی موحّد ( با وجود ارادت و احترام فوق العاده نسبت به دکتر مصدّق) می نویسد:
«اینک پس از گذشت سالیان دراز - که شور و التهاب شگفتِ آن روزها فراموش گشته است - در یک نگرش منطقی و واقع بینانه، به نظر می رسد که دکتر مصدّق در تیرماه 1331، بهترین موقع، و هم بهترین دستاویز را برای کنارجوئی انتخاب کرده بود. در آن زمان، هنوز سرطان نفاق و شقاق پنجه در پیکر نهضت ملّی ایران، محکم نکرده بود. هنوز حرمت و اعتبار دکتر مصدّق و آیت الله کاشانی لطمه نخورده بود. در آن شرایط، هر راه حلّی برای مسئلهء نفت در برابر جانشین مصدّق می گذاشتند، مُسلّماً از آنچه در آخرِ کار ایران را مجبور به قبول آن کردند، بهتر بود» (موحّد، ج1، ص 508)
آسیب شناسی شکستِ دکتر محمّد مصدّق، آسیب شناسی تاریخ و فرهنگ ما و تحلیلی است بر چرائی ِ شکستِ تاریخی ما در مهندسی اجتماعی (به تعبیر پوپر) و خصوصاً در استقرار آزادی و جامعهء مدنی. به عبارت دیگر: کارنامــهء سیاسی دکتر محمّد مصدّق، کارنامــهء توانائی ها، ضعف ها، عَصَبیّت ها و اشتباهات همــهء ماست چرا که دکتر محمّد مصدّق - بعنوان یکی از بزرگترین و برجسته ترین مردان سیاسی ایران معاصر - بازتاب و بالیدهء جامعه ای است که در آن، از «رهبری» تا «رهبُری»، از «سرباز ِ فداکار ِ وطن» تا «سرباز خطاکار ِ وطن» راهی نیست، هم از این روست که چهره های برجسته ای چون قوام السلطنه، سید حسن تقی زاده، خلیل ملکی، حسین مکّی و دیگران در ضمیر مشکوک مان جائی ندارند.
* * *
پس از گذشت 50 سال، «28 مرداد 32» را (به هر نامی که بنامیم) بعنوان یک «گذشته»، باید تبدیل به «تاریخ» کرد و آن را «موضوع» مطالعات و تحقیقات منصفانه قرار داد. از یاد نبریم که ملّت هائی چون اسپانیائی ها، شیلیائی ها و آفریقای جنوبی ها، تاریخ معاصرشان بسیار بسیار خونبارتر و ناشادتر از تاریخ معاصر ماست، امّا آنان - با بلندنظری، آگاهی و اغماض (و نه فراموشی) و با نگاه به آینده – کوشیدند تا بر گذشتــهء عَـصَبی و ناشاد خویش فائق آیند و تاریخ شان را، عامل همبستگی، آشتی و تفاهم ملّی سازند. اریک اشناک - یکی از رهبران معروف حزب سوسیالیست شیلی در زمان آلنده - می گوید: «حزب من در پیدایش کودتای نظامی پینوشه – که ما از آن آسیب های فراوان دیدیم- از بازیگران اصلی بوده و از این بابت، پوزشی به ملّت خویش بدهکاریم».
داشتن شجاعت اخلاقی در نگاهِ فروتنانه به گذشته و دستیابی به تفاهم ملّی - یا تاریخ ملّی، می تواند سقفی برای ایجاد جامعهء مدنی بشمار آید، چرا که جامعهء مدنی، تبلور یک جامعهء ملّی است و جامعهء ملّی نیز تبلور داشتن تفاهم ملّی پیرامون یک سری ارزش ها (از جمله بر روی حوادث و شخصیّت های مهّم تاریخی) است.
هم رضا شاه و محمد رضاشاه، هم قوام السلطنه و دکتر مصدّق، در بلندپروازی های مغرورانــهء خویش، ایران را سربلند و آزاد و آباد می خواستند، هر چند که سرانجام، هر یک - چونان عقابی بلند پرواز- در فضای تنگ محدودیّت ها و ضعف ها و اشتباهات، پر سوختند و «پَر پَر» زدند.
آیندگان به تکرارِ دوبارهء اشتباهات ما نخواهند پرداخت به این شرط که امروز، ما - اکنونیان- گذشته و حال را از چنگ تفسیرهای انحصاری یا ایدئولوژیک آزاد کنیم. برای داشتن ِ فردائی روشن و مشترک، امروز، باید تاریخی ملّی و مشترک داشته باشیم. (1)
* * *
در پایان، از دوستان عزیزم: دکتر مینا راد (که این مقالات را پیش از انتشار خوانده و نظرات ارزشمندی ابراز کرده اند)، آلیس آواکمیان، مهین آزادفر، عباس احمدی، مسعود لقمان، تورج جوادی (برای یاری های ارزشمندشان در تایپ و نشر اینترنتی این مقالات) و نیز از دوست شاعر و هنرمندم (محمد مهدی مرادی) بخاطر طرح روی جلد کتاب، صمیمانه سپاسگزاری می کنم.
پـایـان

[+]mirfetros.com

زیرنویس:
1- رو در رو با تاریخ، علی میرفطروس، ص 7
* * *
توضیح ویادآوری:
خوانندگان ارجمند، بخش های دیگر ِ این بحث و بررّسی را در کتاب در دست ِ انتشار ِ نویسنده خواهند خواند و امیدوارم که دوستان عالیمقدار و خصوصاً دوستداران زنده یاد دکتر محمد مصدّق، پس از مطالعــهء متن کامل کتاب - یا ترجمــهء انگلیسی آن - بدور از عَصَبیّت ها و احساسات، با انتقادات ارزشمند خود، به غنای تحقیق ِحاضر، کمک و یاری نمایند. از همــهء عزیزانی که در انتشار ِ بخش هائی از این تحقیق ِ کوچک، همّت کرده اند، صمیمانه سپاسگزاری می کنم. ع. م

Labels: , , , ,

Thursday, September 06, 2007

دکتـر مـصــدّق


دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست

علی میرفطروس

(بخش آخــــر)


28 مرداد 32؛ کودتا؟ یا خیزش ِ خودجوش ِ مردم؟ (2)



* اسناد سرّیِ وزارت امورخارجــهء آمریکا و گزارش مأموران سازمان سیا در تهران، شواهد اصیلی هستند که ناباوری و شگفتی آمریکائی ها را از وقایعی که در روز 28 مرداد 32 در برابر دیدگان شان می گذشت، نشان می دهند.

* این اسناد، بر افسانه سرائی ها و گزافه بافی های کرمیت روزولت (که خیزش خودجوشِ مردم تهران را به حسابِ «عوامل خود» منظور کرده)، قلم بطلان می کشنـد.

* گزارش سفارت آمریکا از تهران در روز 28 مرداد : « یک شورش غیرمنتظره و نیرومند علیه دکتر مصدّق در جریان است ... نه تنها اطرافیان مصدّق، بلکه شاهی ها هم از این پیروزی آسان و سریع - که تا حدودی زیادی خودجوش است - شگفت زده اند.».

- آیا در 28 مرداد 32، طرحی برای کودتا علیه دولت مصدّق وجود داشت؟
- اگر آری! پس چرا دکتر مصدّق - با وجود اصرارِ دکتر حسین فاطمی ودیگر یارانش- در برابر کودتا، هیچ مقاومتی نکرد؟
- اگر نه! چه علل یا عواملی باعث سقوط دولت مصدّق گردید؟
- آیا فلسفة سیاسی دکتر مصدّق – چنانکه می گویند – مبتنی بر لیبرالیسم یا لیبرال – دموکراسی بود؟


- با آغاز حکومت مصدّق، کمک های مالی آمریکا به ایران از 500 هزار دلار به 23 میلیون دلار افزایش یافت. آنچنان که اگر کمک های مالی آمریکا نمی بود، دولت دکتر مصدّق – چه بسا – بسیار زودتر سقوط می کرد. نیاز مالی دولت دکتر مصدّق به این کمک های مالی، آنقــدر بود که حتّی یک روز قبل از 28 مرداد 32، مصدّق (در ملاقات با هندرسون) خواستار یک وام 10 میلیون دلاری دیگر از آمریکا شده بود، بنابراین: چگونه است که آمریکا تا روزی که به دولت دکتر مصدّق کمک های مالی و تسلیحاتی می کرد، به قول دکتر مصـدق «نزدیک ترین و بهترین دوست ایران» بشمار می رفت، امّا با قطع کمک های مالی آمريکا، وقوع رویدادهای 28 مرداد و سقوط دولت مصدّق، آمريکا به «امپریالیسم جهانخوار» بَـدَل شده است؟!
- و سرانجام: «اگر 28 مرداد نبود»، آیا دکتر مصدّق - با توجّه به ساختار سیاسی - فرهنگی و محدودیّت های تاریخی جامعه، قادر به استقرار آزادی، دموکراسی و جامعــهء مدنی در ايـران بود؟
این ها سئوالاتی است که شیفتگان دکتر مصدّق و مخالفان وی را - پس از گذشت 50 سال - هنوز درگیرِ ِخود ساخته و بحث هائی را بوجود آورده که عموماً آلوده به تهمت و توهین و تکرار است و از این رو؛ داشتنِ درکی روشن از رویدادهای 25 تا 28 مرداد را - خصوصاً برای نسل جوان و دانشجویان ما - دشوار ساخته است. این تهمت ها و توهین ها، نشانــهء دیگری از عَصَبیّت تاریخی، توسعه نیافتگی ذهنی و طفولیّت فکریِ «مردان سیاسیِ» ما است که تاریخ و رویدادهای گذشته را نه «چراغ» ی برای راهِ آینده، بلکه چونان «چُماق» ی برای توهین، ارعاب اخلاقی و سرکوب آزادی انـديشــه و تحقيق بکار می گیرند!
بطوريکه پيشتر گفتيم: خوشبختانه در سال های اخیر، محقّقانی مانند مارک گازیوروسکی (Mark Gasiorowski)، مالکولم برن (Malcolm Byrne)، استفن دوریل (Stephen Dorril)، دکتر فخرالدین عظیمی و دیگران به ضعف ها و اشتباهات دکتر مصدّق و خصوصاً به «نقش کلیدی ایرانیان که به صورتی روزافزون در مقابل دکتر مصدّق صف آرائی کردند» اشاره نمـوده اند.
امروزه، اسناد سرّی وزارت امورخارجـهء آمریکا (در آرشیو ملّی آمریکا) و نیز انتشار گزارش سرّی سازمان سیا دربارهء چگونگی سرنگونی حکومت دکتر مصدّق، افسانه سازی ها ولاف و گزاف های کرمیت روزولت (مسئول اصلی عملیات سازمان سیا در ایران) را آشکار ساخته بطوریکه گفته های وی در کتاب «ضدکودتا» (Contercoup) که تظاهرات خودجوش مردم در 28 مرداد را به حساب عوامل خود واریز کرده، حتّی برای دوستداران صدیق دکتر مصدّق نیز ارزش و اعتباری ندارد. (1) تعارض اين اسنـاد با آنچــه که کرمیت روزولت مدّعی آنست، نشان از شیوهء رایجی دارد که در بسياری موارد، افراد - بمنظور بزرگنمائی عملکرد ِ خود و بالا بردن سطح عمليات خويش در راه انجام مسئوليت ها و مأموريت های محّوله - بدان مبادرت می کنند تا بدين ترتيب موفقيّت حاصله را یکسره، نتيجـهء درايت، ابتکار و خلاقيت خويش وانمود کننـــد. گاه، اين شيوهء بزرگنمائی، آنچنان پيش می رود که با مستندات قطعی، تعارض يافته و به افسانه يا به «عمليّات محيّرالعقول» پهـلــو می زنــد.
انتشار اسناد وزارت امورخارجــهء آمریکا و نیز - خصوصاً- گزارش عملیات سازمان سیا در سرنگونی دولت مصدّق، ما را به کم و کیف رویدادهای 25 تا 28 مرداد 32 آشنا می کند. این اسناد و مدارک اگر با روایت های شاهدان حاضر در صحنه، جمع شوند، می توانند تصویری واقعی از چگونگی رویدادهای 25 تا 28 مرداد و چگونگی سقوط دولت مصدّق بدست دهند. در این باره، ما این اسناد و روایت ها را به 5 بخش تقسیم می کنیم:
1- اسناد وزارت خارجــهء آمریکا
2- گزارش مُجریان و طرّاحان کودتا (سازمان سیا) از حوادث 28 مرداد
3- گزارش دقیق و لحظه به لحظــهء دکتر غلامحسین صدیقی (وزیر کشور دولت مصدّق) از حوادث 28 مرداد
4- روایت یکی از کادرهای فعاّل حزب توده در صحنــهء 28 مرداد
5- روایت یکی از اعضاء حزب زحمتکشان (دکتر بقائی) حاضر در رویدادهای 28 مرداد.
فصل مشترک همــهء این روایات 5 گانــهء مختلف، تأکید آنها بر خیزش خودبخودی مردم تهران در روز 28 مرداد است بطوریکه هم سلطنت طلبان، هم هواداران مصدّق و هم طرّاحان کودتا را غافلگیر و شگفت زده کرده بود و گویا در برابر این خیزش ِ مردمی بود که مصدّق – بعنوان یک سیاستمدار مردم دوست – از مقابله با آن خودداری کرده بود!
* * *


28 مــرداد: تـصّــرف ايستـگاه راديــو تـوسـط مــردم


گفتیم که به دنبال امتناع دکتر مصدّق از پذیرش فرمان عزل و اعلام رادیوئیِ آن بعنوان «کودتای نافرجام گارد شاهنشاهی» در بامداد 25 مرداد، و سپس مقالات تُنــد و سخنرانی های توهین آمیز دکتر حسین فاطمی نسبت به شاه و پخش آن مقالات و اخبار از طریق رادیو، و در نتیجه: آگاهی مردم تهران از «رفتن شاه» و خصوصاً شعارهای ضدسلطنتیِ حزب توده و اقدامات تُند و تحریک آمیز اعضاء این حزب در تخریب مجسمه های رضا شاه و محمد رضا شاه و به زیر کشیدن عکس های خاندان سلطنتی از مغازه ها و ادارات دولتی، و نیز اقدام آنان به تعویض نام خیابان ها، همه و همه، باعث نگرانی و هراس بازاریان، پیشه وران و مردم کوچه و بازار و نيروهای مذهبی (به رهبری آيت الله کاشانی) گردید. از طرف دیگر: حذف نام شاه از دعای صبحگاهی و ممنوع کردن سرود شاهنشاهی در مراسم پادگان ها، احساسات سُنّتیِ شاهدوستـی بسیاری از سربازان، درجه داران و نیروهای ارتشی و انتظامی را جریحه دار ساخت. مجموعــهء این عوامل، باعث گردید تا از شامگاه 27 مرداد، فضای روانی جامعه، به نفع شاه و بازگشت او به ایران، تغییر یابد.

اسناد سرّی وزارت خارجــهء آمریکا در رابطه با 28 مرداد 32

اسناد سرّی وزارت امورخارجــهء آمریکا (در آرشیو ملّی آمریکا) شاهدان اصیلی هستند که ناباوری و شگفتی مأموران سیا را از وقایعی که در برابر دیدگان شان می گذشت، به روشنی نشان می دهند این اسناد، شامل گزارش های ساعت به ساعتِ سفارت آمریکا از تهران به واشنگتن دربارهء وقایع 28 مرداد می باشند که تعدادی از آن ها، نمونه وار، در اختیار خوانندگان قرار می گیرند. تا آنجا که نگارنده می داند، در میان محقّقان و مترجمان ایرانی، این اسناد برای نخستین بار توسط آقای بابک امیرخسروی و دوستانش گردآوری، ترجمه و منتشر شده اند، از این رو، به احترامِ حقیقت جوئیِ ايشان و بعنوان رعایتِ «تقدّم فضل»، این اسنادِ بسیار مهم و روشنگر را - با تغییرات کوچکی در ویرایش بعضی کلمات و عبارات - از کتاب ِ «نظر از درون به نقش حزب تودهء ایران» (صفحات 725-735) نقل می کنیم. اهمیّت این اسناد زمانی دو چندان می شود که بدانیم این اسناد از طرف یک کادر جوان و فعّال حزب توده در روز 28 مرداد 32 و سپس یکی از اعضاء برجستة کمیتــهء مرکزی حزب توده (از مخالفان خط و مشی کیانوری) و از دوستداران صدیق دکتر مصدّق، انتشار یافته اند.
حقیقت جوئی آقای امیرخسروی، مصداق روشن سخنِ آن فرزانــهء معروف است که در هجوم تهمت های «مدّعیان آزادی و دموکراسی»، گفت:
- «زندگی، کوتاه ست امّا حقیقت، دورتر می رود و بیشتر عُمر می کند، بگذار تا حقیقت را بگویم!».

- ظهر روز 19 اوت (28 مرداد)، تلگراف شمارهء 788.00/8-1953
از: تهران به: وزیر خارجه
اندکی پس از ساعت یازده، سفارت اطلاع یافت که مقرّ روزنامه های باختر امروز و شورش و حزب ایران به آتش کشیده شده اند. دانشجویان دانشکده افسری نیز علیه دولت دست به اعتصاب زده اند.
تظاهرات هواداران شاه در حوالی مجلس از سوی بازاریان وابسته به کاشانی و سایر رهبران دینیِ کم اهمیت تر، حمایت می گردد. جمعیت قابل ملاحظه ای از طرفداران شاه هم اکنون بسوی بازار در حرکت اند.
هیچگونه گزارشی در مورد اینکه نیروهای انتظامی در پیشگیری و یا ممانعت از تظاهرکنندگانِ طرفدار شاه دخالت کرده باشند نرسیده است.
هندرسون

- ساعت 2 بعدازظهر روز 19 اوت (28 مرداد)، تلگراف شمارهء 788.00/88-1953
از: تهران به: وزیر خارجه
گزارش رسیده است که جمعیّتی در حدود 3000 نفر که خواستار بازگشت شاه هستند در حوالی خانــهء مصدّق مورد حمله و تیراندازی نیروهای انتظامی قرار گرفته اند. اقدامات قبلی در پراکنده کردن این جمعیّت موجب شده است که عده ای از سربازان به آنها بپیوندند. این جمعیّت بار دیگر در برابر ستاد ارتش به هم پیوستند و مجدداً هدف تیراندازی قرار گرفتند. در برابر وزارت خارجه نیز زد و خورد در جریان است.
طرز برخورد نیروهای انتظامی هنوز حاکی از دو دل بودن آنهاست، اما تعداد نظامیان و افسرانی که منفرداً به هواداران شاه می پیوندند در حال ازدیاد است. کامیون هائی حامل سربازان در سطح شهر دیده شده اند که در حال عبور فریاد می زنند «زنده باد شاه». یک کامیون، مجسمــهء از جا کنده شدهء رضاشاه را حمل می کرد در حالی که جمعیّتی آنرا تعقیب می نمود و بنظر می رسید که می خواهند آنرا مجدداً نصب کنند. تمام انتشارات غیرتوده ای هوادارِ حکومت (مصدّق) متلاشی و به آتش کشیده شده اند. در میان اینها می توان از روزنامه های نیروی سوم و شهباز که متمایل به حزب توده هستنــد، نام برد.
جمعیّت زیادی در حوالی ادارهء رادیو دیده می شود. ظاهراً آنها مصمّم هستند که ادارهء رادیو را اشغال کنند. جادهء شرق شمیران (جاده قدیم) که به ایستگاه رادیو منتهی می شود از طرف هواداران شاه مسدوده شده است.
سفارت هنوز نتوانسته است تشکیلات و برنامه ای برای این فعالیت کشف کند*. اما بنظر می رسد که جمعیّت برای هدفهای معیّنی جمع شده اند.
هندرسون

*- گزارش های سفیر هندرسون به وزارت خارجه آمریکا، بالاترین تکذیب بر ادعاهای واهیِ کرمیت روزولت در کتاب «ضد کودتا» است که تظاهرات و عملیات 28 مرداد را به حساب و اشارهء عوامل خود واریز می کند. چگونه باورکردنی است که او کودتایی را تدارک ببیند که سفیر آمریکا از آن تا این حدّ بی خبر باشد؟ می دانیم که هندرسون از شرکت کنندگان نشست 4 تیرماه 1332 در واشنگتن است که گزارش و موضع او در تصمیم دولت آمریکا دربارهء کودتای نظامی تعیین کننده بوده است. (بابک امیرخسروی)

- ساعت 4 بعداز ظهر روز 19 اوت (28 مرداد) تلگراف شمارهء 788.00/8-1953
از: تهران به: وزیر خارجه
(وزارت) پست و تلگراف و مرکز تبلیغات، اشغال شده اند. طبق گزارشهای رسیده، به شهرستان ها نيز تلگراف می شود تا آنها نيز تشویق شوند تظاهرات مشابه ای در هواداری از شاه انجام دهند.
کارمندان سفارت، کامیونهای متعدّدِ حامل نظامیان و غیرنظامیان را به همراه 6 تانک در خیابانها دیده اند که عکس هایی از شاه را حمل می کرده اند.
رادیوی تهران پس از اشغال، برای مدت کوتاهی تنها به پخش موسیقیِ از پیش ضبط شده پرداخت و سپس در سکوت فرو رفت.
تیمسار دفتری [خواهرزادهء دکتر مصدّق] از قرار گزارش رسیده به فرماندهی نظامی تهران و ریاست پلیس منصوب شده است. از قرار معلوم، تیمسار دفتری سعی می کند از گاردِ گمرک که قبلاً از طرف مصدّق به ریاست آن منصوب شده بود استعفا کند. این مطلب را مرکز استراق سمعِ سفارت از مخابرات تلفنی بدست آورده است.
هندرسون

- ساعت 5 بعد از ظهر روز 19 اوت (28 مرداد) تلگراف شمارهء 788.00/8-1953

از: تهران به: وزیر خارجه
طبق گزارشات مختلف، از جمله گزارش اعضاء سفارت و سایر مقاماتِ رسمی آمریکایی، در شهر حالت یک تعطیلی عمومی حکمفرماست. تمام وسائل نقلیه، چراغ های خود را بــه نشانهء پیروزی شاه، روشن کرده اند. مـردم در پیاده روها برای افراد شخصی که در کامیونهای سربازان بنفع شاه تظاهرات می کنند، دست می زنند و آنان را مورد حمايت و تشويق قرار می دهنــد. تئاتر سعدی که اغلب مرکز رفت و آمد توده ای هاست به آتش کشیده شده است. با آنکه هواداران شاه موفق به پیروزی هایی شده اند، خانــهء مصدّق و مرکز ستاد ارتش هنوز در دست هواداران مصدّق است.
هندرسون

- ساعت 7 بعدازظهر روز 19 اوت (28 مرداد) تلگراف شمارهء 788.00/8-1953
از: تهران به: وزیر خارجه
به لندن تحت شمارهء 14 و به رُم، تحت شمارهء 9 تکرار گردید.
وزارت خارجــه، لطفاً این گزارش و سایر تلگراف های مورد نظر را برای مسکو هم تکرار کنید.
طی روز، تظاهرات به نفع شاه در تمام شهر تهران گسترش یافته است. کامیونهای پُر از تظاهرکنندگان در حالی که مورد استقبال عابرین پیاده قرار می گیرند در سطح شهر در گردش اند. از قرار، اکثریت خُردکنندهء مشهودِ سلطنت طلب، گروههای چپ گرا را مرعوب و مجبور به سکوت کرده است. انتشارات غیرتوده ای، اما هوادارِ حکومت (مصدّق) متلاشی و به آتش کشیده شده اند. رادیوی تهران توسط چندین هزار نفر از طرفداران زاهدی اشغال شده است. در برنامــهء بعد از ظهر، زاهدی طی نطق کوتاهی، مسئولیت نخست وزیری را که از طرف شاه به او سپرده شده است قبول کرد. رادیو همچنان اعلام کرد که شاه بلادرنگ به کشور بازخواهد گشت.
عملکرد نیروهای انتظامی که درابتداء نامعلوم به نظر می رسید، به تدریج - با پیوستن تدریجی سربازان، افسران و نیروهای پلیس به تظاهرکنندگانِ هوادار شاه - روشن شده است. تعداد زیادی از کامیون های ممّلوِ از سربازان و حداقل 6 تانک در صفوف تظاهرکنندگان به نفع شاه در خیابانها دیده شده اند.
خانــهء مصدّق، طبق گزارش رسیده در ساعت 5 بعد از ظهر مورد حمله قرار گرفته است. صدای تیراندازی گاه به سفارت نيز می رسد. میراشرافی از رادیوی تهران اعلام کرد که فاطمی به دست مردم تکه تکه شده است. هم چنین طبق گزارش های رسیده، سنجابی کشته و یا مجروح شده است. این اظهارات فعلاً باید با احتیاط تلقّی شوند. ستاد ارتش که قبلاً با تهاجم ناکام روبرو شده بود هنوز در دست هواداران مصدّق می باشد. مرکز پلیس نیز هنوز در دست مصدّقی هاست. تیمسار دفتری از قرار معلوم از طرف مصدّق به فرماندهی حکومت نظامی و ریاست پلیس تهران منصوب شده است. تا آنجا که گزارش رسیده است هنوز هیچ لشگر و یا تیپی رسماً به شاه نپیوسته، اما سربازان، افسران و چندین تانک به طور انفرادی از زاهدی پشتیبانی می کنند. سرهنگ بختیار از قرار معلوم برای حمایت از زاهدی از کرمانشاه به سوی تهران در حرکت است.
شاید وزارت خارجه از سفارت در رُم بخواهد که این اطلاعات را به شاه برسانند.
هندرسون

- ساعت 8 بعد از ظهر روز 19 اوت (28 مرداد) تلگراف شمارهء 788.00/8-1953
از: تهران به: وزیر خارجه
اطلاعات موثّق حاکی از آن است که نیروهای وابسته به زاهدی ستاد ارتش و سایر ادارات امنیّتی را در کنترل دارند. خانــهء مصدّق که در محاصره قرار داشت، اشغال و توسط هواداران شاه غارت شده است، اما هنوز اطلاع دقيقی دربارهء مخفیگاه مصدّق در دست نیست.
رادیوی تهران اطلاع داده است که حکومت نظامی تهران، رفت و آمد را از ساعت 8 شب تا 5 صبح ممنوع اعلام کرده و از مردم خواسته است که برای برقراری نظم با ارتش همکاری کنند.
اکنون تایید شده است که تیمسار دفتری حاکمِ نظامی زاهدی است. بنابراین یا گزارش قبلی سفارت (شمارهء 400-19 اوت) اشتباه بوده است و یا تیمسار دفتری در آخرین دقایق تغییر موضع داده است.
هندرسون

- سند شمارهء 349، از کتابخانه آیزنهاور، مراسلات آیزنهاور، دوسیه ویت مان Whitmon، یادداشت توسط جانشین ریاست سیا، کابل (Cabell) به رئیس جمهور، واشنگتن
تاریخ ندارد. *

*(توضیح بابک امیرخسروی: از مضمون این گزارش پیداست که در غوغای روز 28 مرداد ارسال شده است. ویژگی این تلگرام در این است که تنها خبری است که از طریق «سیا» مخابره می شود و با توجّه به مضمون آن، به نظر می رسد که این، همان تلگرافی باشد که (کرمیت روزولت در کتاب «ضدکودتا» با باد در غبغب چنین یاد می کند: «پیام 18 اوت شما رسید. خوشحالم که به اطلاع برسانم ر. ن. زیگلر (اسم مستعار زاهدی) به سلامت، و ساوی (اسم مستعار شاه) با پیروزی به ایران باز می گردد).

محرمانه

«یک شورش غیرمنتظره و نیرومند مردم و نظامیان علیه نخست وزیر مصدّق باعث شده است که شهر تـهران تقریباً بکلّی به تصرف نیروهای موافق شاه و نخست وزیرِ انتصابی وی یعنی زاهدی درآید.
گزارش های رسیده مبنی بر این است که مصدّق و رئیس ستاد ارتشِ وی، سرتیپ ریاحی هنوز در مقرهای فرماندهی خود پنهان شده اند، ولی بی خبر و بدون ارتباط هستند، چون وسایل ارتباطی در دست نیروهای سلطنت طلب است. بیشتر شهر تحت کنترل نیروهای شاهی است، هر چند گزارش می رسد که اینجا و آنجا شماری از طرفداران مصدّق درخیابانها هستند. نیروهای سلطنت طلب از همــهء رسانه های گروهی برای ترغیب مردم و ارتش به طرفداری از شاه برخوردار می باشند.
اخبار رادیو مبنی بر آنست که استان استراتژیک آذربایجان در دست شاهی ها است. ولی رادیو اصفهان در یک بخش کـه صدای آن ضبط شد، خود را همچنان وفادار مصدّق اعلام کرده است، در این اوضاع آشفته، بنظر می رسد که لحن و متن همــهء اعلامیه ها ضد کمونیستی است. از توده ای ها هیچگونه فعالیت و واکنشی در این ساعات خطیر مشاهده نمی شود. اگر شاهی ها برای چیره شدن و قبضه کردن اوضاع عمل کنند، مسلماً توده ای ها نیرومندترین و قهرآمیزترین مخالفان آنها خواهند بود.
منابع ما، گزارشات مطبوعات و رادیوها را - مبنی بر اینکه کنترل شهر تـهران در دست شاهی هاست و زاهدی به شهر برگشته و در فراخوان رادیوئی به مردم قول اصلاحات اقتصادی و اجتماعی داده است - تأیید کرده اند. منابع خبریِ ما گزارش می دهند که خیابان های تـهران، ممّلوِ از انبوه مردمی است که در تظاهرات خود خواستار بازگشت شاه می باشند.
امضاء سی. پی. کابل
ادامــــــه دارد

[+]mirfetros.com


زیرنویس:
1- ظاهراً تیتر کتاب روزولت (ضد کودتا)،الهام بخش کسانی شده تا شتابزده، مدّعی شوند که «مصدّق علیه شاه کودتا کرده است» !!!

Labels: , , , ,