بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Saturday, February 20, 2010


زن و مرد جفت گوناگون یکدیگرند


مــردو آنـاهيــد


ویژگی-ی آزادگی در کسی آمیخته است که او خود را آزاده بداند. ولی پدیده-ی آزادی به نگرش یا عقیده-ای بستگی دارد که بر ذهن همگان حکمفرما شده است.
بنا براین زنان و مردان آزاده می‌ توانند، در زیر ستم حکومت انسان ستیز اسلامی، هم به بینش آزادگی آراسته باشند. ولی در اجتماعی، که معیار سنجش آن شریعت اسلام است، نمی‌ تواند "پدیده-ی آزادی" پدیدار حتا شناسایی بشود. زیرا بینش این مردم، از راه ایمان آنها رنگ گرفته، نه از راه خرد آنها آموخته شده است. آنها نمی توانند با نگرشی آزاد به جهان هستی بنگرند و در دیدگاه آنها "پدیده-ی آزادی" وجود ندارد که دیده بشود.پیاده شدن یک بینش آزاد یا مذهبی، در جامعه، اندازه-ی آزادگی یا بردگی-ی آن اجتماع را نشانه گذاری می‌ کند. حکومت اسلامی، بینش مردم ایران نیست، شیوه-ی برده داری در شریعت اسلام است که روند آن را «الله» برای مردم عربستان نازل کرده است. ایمان به این عقیده پیوند اندیشه-ی مردم ایران را از خرد آنها جدا ساخته و راه نگرش آنها را از راستی به سوی دُروغ برگردانده است.


اسفنــد، سـال بـانـوان ايران
نیازی نیست که ارزشمندی و توانایی بانوان را ستایش کرد و درخواست حقوقی را داشت که آنها را از انسان جدا کرده-اند. زیرا، به کردار، زبردستی و توانایی بانوان در سراسر گیتی آشگارند؛ ولی همگان (دستکم مردمان ایران) از حق آزاد زیستن و از حق آزاد اندیشیدن برخوردار نیستند.
برآیند تصور همگان، از پیدایش جهان هستی، پهنه-ی پرواز اندیشه-ی اجتماعی را مرزبندی می‌ کند. آسودگی و آزادی در کشوری می‌ رویند که مردمان آن کشور از نگرشی آزاد برخوردار باشند. هر اندازه که خرد همگان به عقیده-ای پسمانده بند باشد، به همان اندازه هم، بینش فرهنگی در جامعه از پیشرفت باز می‌ مانند.
در اجتماعی که، آزادی-ی زنان سرکوب می‌ شود، تصور آن اجتماع، از پیدایش هستی، بر زمینه-ی خالق و مخلوق است، بینش آن جامعه ستمگرا و مردم آن جامعه ستم پذیر خواهند بود.
اندیشه و دانش انسان، در آزادی، مرز و کرانه-ای ندارد. مردمی که حقیقت هستی را بی کم و کاست در عقیده-ی خود می‌ پندارند، خرد آنها در بُن بست ایمان گرفتار است و از آن اندیشه-ی تازه-ای تراوش نمی‌ کند.
مردانی که به عقیده-ای پَست و زن ستیز ایمان دارند، آنها در پیشرفته ترین کشورهای جهان هم از تاریکخانه-ی ایمان خود فراتر نمی‌ روند. چنین مردانی ستمگر و زنان آنها هم پسمانده و ستم پذیر هستند.
ادامــه[+]

Labels: , , , , , ,

Friday, February 19, 2010


دسیسه-ی سبز


لالــه گيـلانـی



هیچ سندی یا رویدادی نمی تواند چهره فریبکار متفکران نواندیش مذهبی را بیشتر از "هشدارهای کلیدی" شبکه جنبش راه سبز (جرس) افشا کند!
اصلاح طلبان سبز وفادارن نظام باقی می مانند و در پی مهارکردن توفان خشم ملت، وعده-ی عدالت اسلامی را به ما می دهند. از زخم فشار استبداد قرون وسطائی [شريعت اسلام] بر گلوی ملت ایران هنوز خون می چکد.
چه تفاوت می کند اگر طناب سبز باشد یا سرخ و سیاه...

در پیچ و خم دنیای سیاست ایران، دردناک تر از سکوت عالمان، دشوارتر از گناه هم خونان، غمناک تر از خیانت یاران و دلخراش تر از همدستی گستاخان، دسیسه-ی سبز شیران کاغذی میهن است. این روزها، در میان هیاهوی وعده ها و خواسته ها، پیشنهادها و برنامه ها، معجون مسخره-ی "دمکراسی هدایت شده" یا "دمکراسی حداقلی" نسخه-ی اسلامی دیگری است که مدعیان اصلاح طلبی حکومت ملایان برای "مستضعفان" به تنگ آمده پیچیده اند و جاهلانه به عنوان متفکر نواندیش مذهبی، ملت را دوباره به بیراه کشیده اند.

وارثان ایدئولوژی «دکتر علی شریعتی» ابلهانه راه نجات میهن را پریروز در ظهور امام غایب دیدند، دیروز در پیروی از خط امام جستند و امروز از سایه بان سیدان سبزگستر طلب می کنند. حلال زاده-ی حجله اخیر این آقایان روشنفکر با مراجع تقلید، دسیسه-ی سبز است و دسته گل نورسیده، اصلاح طلبی استبداد مذهبی می باشد.

گذشته ای سرخ و سیاه
از ابتدا، روشنفکران مذهبی ایران از میان فعالین خیابانی بودند که هویت اسلامی انقلاب را برنامه ریزی کرده و پایه گذاران نظام خودکامه-ی ملایان به شمار می ایند [می آمدند]. پس از انقلاب، با بنیان گذاری خط امام و مشارکت و حمایت از آن خط، به سیاست حذف گروه های غیر وابسته پرداخته و در اورگان [سازمان] های دولت، همدست جلادان رژیم بودند. سازمان اطلاعات ایران، زاده-ی بذر شیران کاغذی میهن است و مسئولیت انقلاب فرهنگی و تصفیه و پاکسازی استادان و دانشجویان "غیر خودی" از مراکز علم و دانش و هنر ایران بر دوش این آقایان سنگینی می کند.
بعلاوه، برخلاف اشتیاق نویافته اشان برای حق و آزادی، رهبران جنبش اصلاح طلب، پشتیبان همان جنایتکاران مذهبی هستند که در قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت نقش عمده ای بازی کردند. در واقع، هدف اساسی نخبگان "دمکراسی حداقلی"، نجات ملت از جور اقتدارگری مذهب و برقراری حکومت ملی، بدون قید و بند دینی، نمی باشد. در گذشته، اگر سرکوب دشمنان اسلام، سانسور قلم و گفتار ضد اسلامی و سرزنش کردار غیر اسلامی مورد تائید شیران کاغذی میهن بود، فراخوان "دمکراسی هدایت شده" نمی تواند بیش از آزادی مطلق مسلمین روشنفکر در ضرب و شتم "غیر خودی ها" باشد. بر این مبنا، دسیسه گران سبز قادر به هدایت اعتراضات کنونی بسوی تحولی بنیادی نیستند.

بنابراین معمای اختلاف کنونی آنان با حکومت روحانیان چه هست؟ چرا دست در دست جلادان منبر، قتل جان و غارت مال ملت دیگر مجاز نیست؟ چرا مدینه فاضله-ی متفکران نواندیش مذهبی به کوره-ی جهنم آنان تبدیل گشته است؟ چرا به بن بست کنونی با ولایت فقیه رسیده اند و چگونه راه نجاتی برای اسلام خود می جویند؟

خودی ها و غیر خودی ها
آغاز اختلافات اصلاح طلبان با اصولگرایان رژیم اغلب به دوم خرداد 1376 ردیابی شده و وابسته به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی تلقی می شود. در واقع، چنین نمائی تحولات دهه-ی شصت و هفتاد و شکل گیری قدم به قدم حکومت مستبد اسلامی را در این دوران کاملا نادیده می گیرد.

ظهور جناح اصلاح طلبی در رژیم جمهوری اسلامی ایران بیش از هر چیز معلول محیط خفقان و رعب و وحشت شهروندان از روحانیت حاکم بود. در حالیکه هر گونه زمزمه-ی سیاسی و اجتماعی فقط از درون حکومت و از زبان "خودی ها" تحمل می شد، "غیرخودی ها" را به فعالیت در انجمن های اسلامی جذب کرده و ریشه تناقض را در آرمان های نظام مستقر نموده است.

همچنانکه "غیرخودی ها" فعالیت های سیاسی و مدنی خود را گسترده تر کردند و توده های مردم از دست رژیم مستبد به تنگ آمدند، شیران کاغذی میهن نگران تر گشته و بزودی به این نتیجه رسیدند که خطری فراگیر نهاد انقلاب و حکومت اسلامی را تهدید می کند.

سبزها در آپازیسیون
علیرغم تجربه تلخ سه دهه-ی اخیر، متفکران نواندیش مذهبی هنوز سُجده به درگاه حکومت دین می کنند و طالب مقام نظارت مذهب بر قدرت هستند. سی سال ظلم و جفای مسلمین، روشنفکران مذهبی را نگران سرنوشت اسلام در ایران کرده است و با دست پاچگی، به دنبال اثبات بیگناهی دین و هنوز در پی "تولد دوباره اسلام" و بازشناسی "هویت ایرانی اسلامی" خود، دسیسه-ی سبز را بنیاد گذاشته اند.

روشنفکران مذهبی میهن دوازده سال است که تلاش کرده اند تا با مسالمت، چهره دمکراسی را بر نمای استبداد دینی جهل کنند. ولیکن همانند ریاست جمهوری سید محمد خاتمی شکست خورده اند. در عوض، در چند ماه گذشته، با حضور گسترده-ی انجمن های اسلامی در صحنه-ی مخالفت با ریاست جمهوری احمدی نژاد و فعالیت عظیم و سازمان داده-ی آنان در انتخابات اخیر و تظاهرات متعاقب، متفکران نواندیش مذهبی، جاعلان نهضت سبز، بر سیمای دسیسه-ی خود گشته اند.

اگرچه حضور شیران کاغذی میهن در صحنه-ی سیاست ایران پدیده-ی تازه ای نیست، اهداف کنونی آنان هنوز برای ملت ما نهان است. این روزها، وظیفه درمان "مرض بی مذهبی" میان ایرانیان و خصوصاً جوانان میهن، جلوگیری از بازگشت آئین باستان یکتاپرستی، مهارکردن عداوت ایرانیان با سیدان، ابقا تسلط اسلام در زندگی روزانه-ی ملت، ترمیم و بازسازی نظام کنونی و همچنین تطهیر چهره-ی گناهکار مسلمین، روشنفکران مذهبی میهن را، دست بر سر زنان، دگر بار به عرصه-ی سیاست آپازیسیون پرتاب کرده است.

اخیرا بخش عمده ای از گروه های اسلامی، در آپازیسیون به رهبری شیران کاغذی میهن، وقت و انرژی خود را صرف "ایران نمایی" کرده اند و خود را وارث تمدن اجداد ما اظهار می کنند. هرگونه انتقاد از اعراب متجاوز، تلقین دین اسلام بر قوم عجم و پذیرش آن از جانب تبار آریا، توهین و اهانت به هوش و بینش ایرانیان باستان مجسم می شود. گذشته از این، کلیه تضاد میان تمدن پارسی و فرهنگ اسلامی به سرعت، تبعیض نژادی جلوه داده می شود و مورد انتقاد شدید قرار می گیرد.

طناب سبز
هم زمان با گسترش ناآرامی در سراسر کشور، هیچ سندی یا رویدادی نمی تواند چهره فریبکار متفکران نواندیش مذهبی را بیشتر از "هشدارهای کلیدی" شبکه جنبش راه سبز (جرس) افشا کند. در حالی که رشادت ملت در رویارویی با نیروهای انتظامی وسعت گرفته و ایرانیان دلیر در تظاهرات از خود دفاع کرده اند، شیران کاغذی میهن نگران سناریوسازی صدا و سیما بر علیه سبزها می باشند و از تکرار اشتباهاتی همانند پاره کردن تصویر «امام خمینی(؟)» در "کارناوال عاشورا" هشدار می دهند.

انگار تجاوز به جوانان ایران در زندان های رژیم، زیر گرفتن معترضان توسط خودروی پلیس و دوباره رد شدن از روی پیکر بی جان آنان، تیراندازی به قلب پاک و بیگناه ندای ایران، و بازداشت و شکنجه-ی شهروندان، به ملت ظلم کشیده ما حق پاره کردن عکس متفکران «رهبر جلادان حکومت» را نمی دهد. ولیکن درد نواندیش مذهبی نه این است و نه آن. حفظ حرمت «امام خمینی(؟)» و جلوه-ی احترام بی قید و بند به «قصاب پیر»، برای شیران کاغذی میهن مهم تر از دادخواهی ملت است. هرگونه جسارت به پیشوای نظام اسلامی باعث محنت و عذاب این آقایان روشنفکر می شود و بر اعتبار و آبروی سبز آنان در برابر چشمان امت مسلمین لطمه وارد می کند.

در حالیکه شعارهای جمعیت در تظاهرات چند ماه گذشته از اصلاح طلبی گذشته است و حکایت از روند براندازی رژیم و بنا نهادن حکومتی ملی و ایرانی را دارد، شیران کاغذی میهن مضطربانه فهرست شعارهای "متین و محترمانه-ی" خود را در روز 21 بهمن 1388 انتشار می دهند[+]. حتی با نگاهی مختصر و مرور سریع شعارهای توصیه شده:
الله اکبر
جمهوری اسلامی آری- حکومت خودکامان هرگز
درود بر سه سید حسینی - خمینی و موسوی و خاتمی

مشخص می شود که هدف دسیسه-ی سبز، رام کردن نهضت افسار گسیخته [رستاخيز] ملت ایران است.

در عین حال، اعمال دسیسه گران سبز دلالت بر بی میلی آنان به مقابله با نظام را دارد. متفکران نواندیش مذهبی به دنبال افزایش فشار بر حکومت خودکامه-ی اسلامی نیستند. گسترش تظاهرات و برنامه ریزی برای اعتصابات متداول در سراسر کشور، در چهارچوب دسیسه-ی سبز نمی گنجد. از اینرو، هرگونه برخورد خشونت آمیز با رژیم چندین تأثیر ناخواسته بر سیمای سبز شیران کاغذی میهن خواهد داشت.

از جایی که، به گفتـه-ی فرمانده-ی نیروهای انتظامی ایران، "دوره-ی مدارا" با تظاهرات اتمام یافته است، آغاز اعتصابات باعث گسترش برخوردهای خیابانی خواهد شد و ملت دادخواه ایران را بر علیه نظام جنایتکار تحریک خواهد کرد. بویژه، اگر روند انقلابی نهضت افزایش یابد، پایه های حکومت اسلامی ضعیف گشته و نوید سقوط نظام را با خود به همراه خواهد آورد. دریغا اگر تاریخ نویسان، گناه متلاشی شدن آخرین حکومت اسلامی در ایران را به گردن متفکران نواندیش مذهبی بیندازند.

در انتها، هم چنانکه اصولگرایان رژیم، ریسه-ی دار فرزندان میهن را آماده می کنند،



اصلاح طلبان سبز وفادارن نظام باقی می مانند و در پی مهارکردن توفان خشم ملت، وعده-ی عدالت اسلامی را به ما می دهند. از زخم فشار استبداد قرون وسطائی [شريعت اسلام] بر گلوی ملت ایران هنوز خون می چکد.
چه تفاوت می کند اگر طناب سبز باشد یا سرخ و سیاه...

لالــه گيـلانـی[+]
17-Feb-2010

*****
منابع:
هشدارهای کلیدی برای راهپیمائی 22 بهمن – ویرایش نهایی، جنبش راه سبز (جرس)[+]

تولد دوباره اسلام، دکتر علی شریعتی، بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی[+]

پلیس ایران: دوره مدارا با مخالفان تمام شد[+]
...

Labels: , , ,

Tuesday, February 09, 2010


پرسشی از آزادگان: مرز نادانی کجاست؟

مردو آناهید



چه بسا کسانی در زندان‌های حکومت اسلامی، که به زنجير بسته شده‌اند، آزادند چون انديشه‌-ی آنها را نمی‌توان زندانی کرد. چه بسياری کسان، که در حکومت اسلامی حکمرانی می‌کنند، برده و گرفتار عقيده-‌ی اسلام خود هستند.
آزادانديشی و دانايی مرز و کرانه‌ای ندارند ولی ای دانايان ايرانی بفرماييد مرز نادانی کجاست؟
آيا باور نداريد که سفره ابوالفضل دادن، درخواست از امام زمان، خودآزاری برای مردگان هزارساله و... خرافات و نادانی است؟ اگر باور داريد، پس چرا فراموش می کنيد که همين مردم با همين اساس و معيار سرکرده-‌ی حکومت اسلامی يا مجاهدين حماس را انتخاب می‌کنند، پس چرا در نقد کردن پسماندگی فرهنگی اين مسلمانان کوتاهی می‌کنيد؟
ادامــه[+]

* * * * *


مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش

سیامک مهـر


اگر ذره ای از خواست ایرانی خود مبنی بر سرنگونی حکومت اسلام کوتاه بیاییم، خون صدها ندا و نداها را آیت الله ها و پدرخوانده های مافیای روحانیت و کارگزاران اصلاح طلب و ملی- مذهبی ِ باند رفسنجانی به مثابه شراب پیروزی انقلاب شکوه مندشان در اعیاد اسلامی و به سلامتی امام زمان خواهند نوشید.
ادامــه[+]
* * * * *


۲۲ بهمن از نگاهی دیگر

میرزاآقا عسگری (مانی)


«انقلاب اسلامی» باید اتفاق میافتاد تا پرده از مردابِ آمیزشِ دین با سیاست و امور اجتماعی بتدریج کنار رود؛ و ٣۰ سال پس از آن، دین گریزی، آخوند ستیزی، سکولاریسم، آزادی عقیده، دموکراسی و عدالت خواهی با مشت و دهان میلیون ها زن و مرد نواندیش ایرانی در شهرهای ایران به حرکتی توفانوار درآید.
ادامــه[+]

Labels: , , , ,

Friday, February 05, 2010


پيـامـی از نيـاکان


مــردو آنـاهیــد



بخردان شرح نگون بختی ايران شنويد
نایِ نيکان و ستمکاری دزدان شنويد
مژده‌-ی فروهر از ديده-‌ی گريان شنويد
بانگ نامردمی از مُلک دليران شنويد
شرح افسانه‌-ی ايران به سخن نتوان کرد
اشک از شمع فرومرده روان نتوان کرد


سينه-‌ی مهر به شمشير خسان رنگين شد
خانه-‌ی داد به سرهای جوان آزين شد
گوش آتشکده از بانگ اذان سنگين شد
هنر و راستی-‌ی ناموران ننگين شد
مرد پيمان شکن و دزد به بالا بنشست
بی خرد مرد حکومت شد و والا بنشست

ادامـــه[+]

مــردو آنـاهیــد
بازنگری در بهمن، سال نــدای آزادی
فـوريــه 2010

Labels:

Tuesday, February 02, 2010


محکمه ی شریعت کشتارگاه انسان است


مـردو آناهیـد



سود انگلستان همیشه با سود الله همسو بوده است. این است که انگلستان انباز و پشتیبان الله است. از هر کشوری هم که انگلستان، به سخن، بیرون رانده شده، باز او، با ماسک اسلام و آیت الله به آن کشور وارد شده است.
اسلامفروشان آگاهانه یا از نادانی خدمتگزاران ارزان و خودکار انگلستان هستند. دشمنی آنها با ایران و ایرانی در سخنان آنها آشگار است. آنها ایران را برای پیشبرد اسلام می‌ خواهند، هیچ گاه آنها از ایران و ایرانی بدون اسلام سخن نگفته-اند و پس از این هم نخواهند گفت. برای آنها آنگاه سرزمینی یا مردمی دوست‌داشتنی است که الله بر آنها حاکم باشد. آنها با مردمی دشمنی می‌ ورزند که آنها بندهای ایمان خود را پاره کنند و بخواهند بر خود فرمانروا باشند. دوستی و دشمنی-ی کشور انگلستان هم درست به همین ویژگی ها پیوند دارند.

بهمـن، سـال نــدای آزادی
بخشی از مردم آرزوها و ایدآل هایی دارند که راه رسیدن به آن آرمان ها را نمی‌ دانند. شاید بیشتر آنها نمی‌ خواهند آن راه را جستجو یا دستکم در پیرامون یافتن آن راه اندیشه کنند. زیرا آنها به آن چه که دارند بیشتر دل بسته-اند و از دگرگون شدن آن ناچیزهایی، که در زندگی-ی آنها هستند، می‌ ترسند. برخی از این گونه کسان، تنها گفته-های دیگران را بازگو می‌ کنند، خودشان ساختار و پی آیند این آرزوها و ایدآل ها را نمی‌ شناسند.
شماری از روشنفکران ایرانی که خیلی هم خود را، در برابر حکومت اسلامی، گستاخ یا سرکش نشان می‌ دهند به همین خمیر مایه-ی زهرآگین آلوده شده-اند. این کسان یا کوتاه اندیش یا دستکم خودفریب هستند.
هیاهوی برخی از آنها به ناآرامی-ی مرغ هایی ماند که یکباره شغالی را در آن نزدیکی گمان ببرند و برای دور ساختن آن شغال فریادرسی را فرا بخوانند.
درست است، من هم از کشتار جوانان دگراندیش، به امر شریعت اسلام، بسیار اندوگین هستم. ولی بیزاری-ی من از شریعت اسلام است، که در احکام آن شریعت: دگراندیشان را گردن می‌ زنند تا فریاد آنها خاموش بشود. محکمه-ی این شریعت و قاضی-ی شرع، تنها ابزاری هستند که با آنها، حقانیت دروغین اسلام را، بر مردم حاکم می‌ سازند.
گفتار من، از کردار این گونه روشنفکران، به خشونت می‌ گراید. زیرا آنها بیزاری خود را تنها از جلادان، یعنی از ابزارهای کشتار، نشان می‌ دهند و از پروردگاران جلادها، که در ایمان آنها پنهان شده-اند، سخن نمی‌ گویند. آنها از آشگار شدن سرشت انسان ستیزی و کاوش در یافتن ریشه-های ستم پرهیز می‌ کنند، افزون بر این، آنها آگاهانه، پسماندگی‌-ها و زشتی-های شریعت را با دروغ می‌ پوشانند.
این گونه دروغوندی، آزاد بودن در داشتن عقیده نیست، بیشتر آزاد بودن در سرکوب کردن راستی و سوختن خرد انسان است.
بی پروایی در گفتار من از، بی شرمی نیست، از دردهای کهنه-ایست که، بیش از هزارسال، گلوی ایرانیان را فشرده و چشم و گوش مردمان را، از دیدن و شنیدن راستی، برگردانده است.


ویژگی‌ های این کسان، که در کردار و رفتارشان پدیدار می‌ شوند، گمراه کننده-ی جنبش آزادیخواهی در ایران است.
آنها زشتی را در ماهیت"حکومت ولایت فقیه، می‌ پوشانند و اشاره به کاستی‌-های یک فقیه می‌ کنند. آنها انسان ستیزی را در احکام شریعت پنهان می‌ دارند و اشاره به کردار حکمرانان می‌ کنند. آنها قانون اساسی-ی حکومت و قضاوت شرع را به داوری می‌ پذیرند. ولی، گه گاهی، از اجرای آن قوانین و قضاوت قاضی ایراد می‌ گیرند. آنها مرگ را سزاوار دگراندیشی می‌ دانند، ولی اتهام دگراندیش بودن متهم را رد می‌ کنند.

ادامــه[+]

Labels: ,