بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Tuesday, February 02, 2010


محکمه ی شریعت کشتارگاه انسان است


مـردو آناهیـد



سود انگلستان همیشه با سود الله همسو بوده است. این است که انگلستان انباز و پشتیبان الله است. از هر کشوری هم که انگلستان، به سخن، بیرون رانده شده، باز او، با ماسک اسلام و آیت الله به آن کشور وارد شده است.
اسلامفروشان آگاهانه یا از نادانی خدمتگزاران ارزان و خودکار انگلستان هستند. دشمنی آنها با ایران و ایرانی در سخنان آنها آشگار است. آنها ایران را برای پیشبرد اسلام می‌ خواهند، هیچ گاه آنها از ایران و ایرانی بدون اسلام سخن نگفته-اند و پس از این هم نخواهند گفت. برای آنها آنگاه سرزمینی یا مردمی دوست‌داشتنی است که الله بر آنها حاکم باشد. آنها با مردمی دشمنی می‌ ورزند که آنها بندهای ایمان خود را پاره کنند و بخواهند بر خود فرمانروا باشند. دوستی و دشمنی-ی کشور انگلستان هم درست به همین ویژگی ها پیوند دارند.

بهمـن، سـال نــدای آزادی
بخشی از مردم آرزوها و ایدآل هایی دارند که راه رسیدن به آن آرمان ها را نمی‌ دانند. شاید بیشتر آنها نمی‌ خواهند آن راه را جستجو یا دستکم در پیرامون یافتن آن راه اندیشه کنند. زیرا آنها به آن چه که دارند بیشتر دل بسته-اند و از دگرگون شدن آن ناچیزهایی، که در زندگی-ی آنها هستند، می‌ ترسند. برخی از این گونه کسان، تنها گفته-های دیگران را بازگو می‌ کنند، خودشان ساختار و پی آیند این آرزوها و ایدآل ها را نمی‌ شناسند.
شماری از روشنفکران ایرانی که خیلی هم خود را، در برابر حکومت اسلامی، گستاخ یا سرکش نشان می‌ دهند به همین خمیر مایه-ی زهرآگین آلوده شده-اند. این کسان یا کوتاه اندیش یا دستکم خودفریب هستند.
هیاهوی برخی از آنها به ناآرامی-ی مرغ هایی ماند که یکباره شغالی را در آن نزدیکی گمان ببرند و برای دور ساختن آن شغال فریادرسی را فرا بخوانند.
درست است، من هم از کشتار جوانان دگراندیش، به امر شریعت اسلام، بسیار اندوگین هستم. ولی بیزاری-ی من از شریعت اسلام است، که در احکام آن شریعت: دگراندیشان را گردن می‌ زنند تا فریاد آنها خاموش بشود. محکمه-ی این شریعت و قاضی-ی شرع، تنها ابزاری هستند که با آنها، حقانیت دروغین اسلام را، بر مردم حاکم می‌ سازند.
گفتار من، از کردار این گونه روشنفکران، به خشونت می‌ گراید. زیرا آنها بیزاری خود را تنها از جلادان، یعنی از ابزارهای کشتار، نشان می‌ دهند و از پروردگاران جلادها، که در ایمان آنها پنهان شده-اند، سخن نمی‌ گویند. آنها از آشگار شدن سرشت انسان ستیزی و کاوش در یافتن ریشه-های ستم پرهیز می‌ کنند، افزون بر این، آنها آگاهانه، پسماندگی‌-ها و زشتی-های شریعت را با دروغ می‌ پوشانند.
این گونه دروغوندی، آزاد بودن در داشتن عقیده نیست، بیشتر آزاد بودن در سرکوب کردن راستی و سوختن خرد انسان است.
بی پروایی در گفتار من از، بی شرمی نیست، از دردهای کهنه-ایست که، بیش از هزارسال، گلوی ایرانیان را فشرده و چشم و گوش مردمان را، از دیدن و شنیدن راستی، برگردانده است.


ویژگی‌ های این کسان، که در کردار و رفتارشان پدیدار می‌ شوند، گمراه کننده-ی جنبش آزادیخواهی در ایران است.
آنها زشتی را در ماهیت"حکومت ولایت فقیه، می‌ پوشانند و اشاره به کاستی‌-های یک فقیه می‌ کنند. آنها انسان ستیزی را در احکام شریعت پنهان می‌ دارند و اشاره به کردار حکمرانان می‌ کنند. آنها قانون اساسی-ی حکومت و قضاوت شرع را به داوری می‌ پذیرند. ولی، گه گاهی، از اجرای آن قوانین و قضاوت قاضی ایراد می‌ گیرند. آنها مرگ را سزاوار دگراندیشی می‌ دانند، ولی اتهام دگراندیش بودن متهم را رد می‌ کنند.

ادامــه[+]

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home