مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند.
مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند
Saturday, February 20, 2010
زن و مرد جفت گوناگون یکدیگرند
مــردو آنـاهيــد
ویژگی-ی آزادگی در کسی آمیخته است که او خود را آزاده بداند. ولی پدیده-ی آزادی به نگرش یا عقیده-ای بستگی دارد که بر ذهن همگان حکمفرما شده است. بنا براین زنان و مردان آزاده می توانند، در زیر ستم حکومت انسان ستیز اسلامی، هم به بینش آزادگی آراسته باشند. ولی در اجتماعی، که معیار سنجش آن شریعت اسلام است، نمی تواند "پدیده-ی آزادی" پدیدار حتا شناسایی بشود. زیرا بینش این مردم، از راه ایمان آنها رنگ گرفته، نه از راه خرد آنها آموخته شده است. آنها نمی توانند با نگرشی آزاد به جهان هستی بنگرند و در دیدگاه آنها "پدیده-ی آزادی" وجود ندارد که دیده بشود.پیاده شدن یک بینش آزاد یا مذهبی، در جامعه، اندازه-ی آزادگی یا بردگی-ی آن اجتماع را نشانه گذاری می کند. حکومت اسلامی، بینش مردم ایران نیست، شیوه-ی برده داری در شریعت اسلام است که روند آن را «الله» برای مردم عربستان نازل کرده است. ایمان به این عقیده پیوند اندیشه-ی مردم ایران را از خرد آنها جدا ساخته و راه نگرش آنها را از راستی به سوی دُروغ برگردانده است.
اسفنــد، سـال بـانـوان ايران نیازی نیست که ارزشمندی و توانایی بانوان را ستایش کرد و درخواست حقوقی را داشت که آنها را از انسان جدا کرده-اند. زیرا، به کردار، زبردستی و توانایی بانوان در سراسر گیتی آشگارند؛ ولی همگان (دستکم مردمان ایران) از حق آزاد زیستن و از حق آزاد اندیشیدن برخوردار نیستند. برآیند تصور همگان، از پیدایش جهان هستی، پهنه-ی پرواز اندیشه-ی اجتماعی را مرزبندی می کند. آسودگی و آزادی در کشوری می رویند که مردمان آن کشور از نگرشی آزاد برخوردار باشند. هر اندازه که خرد همگان به عقیده-ای پسمانده بند باشد، به همان اندازه هم، بینش فرهنگی در جامعه از پیشرفت باز می مانند. در اجتماعی که، آزادی-ی زنان سرکوب می شود، تصور آن اجتماع، از پیدایش هستی، بر زمینه-ی خالق و مخلوق است، بینش آن جامعه ستمگرا و مردم آن جامعه ستم پذیر خواهند بود. اندیشه و دانش انسان، در آزادی، مرز و کرانه-ای ندارد. مردمی که حقیقت هستی را بی کم و کاست در عقیده-ی خود می پندارند، خرد آنها در بُن بست ایمان گرفتار است و از آن اندیشه-ی تازه-ای تراوش نمی کند. مردانی که به عقیده-ای پَست و زن ستیز ایمان دارند، آنها در پیشرفته ترین کشورهای جهان هم از تاریکخانه-ی ایمان خود فراتر نمی روند. چنین مردانی ستمگر و زنان آنها هم پسمانده و ستم پذیر هستند. ادامــه[+]
هیچ سندی یا رویدادی نمی تواند چهره فریبکار متفکران نواندیش مذهبی را بیشتر از "هشدارهای کلیدی" شبکه جنبش راه سبز (جرس) افشا کند! اصلاح طلبان سبز وفادارن نظام باقی می مانند و در پی مهارکردن توفان خشم ملت، وعده-ی عدالت اسلامی را به ما می دهند. از زخم فشار استبداد قرون وسطائی [شريعت اسلام] بر گلوی ملت ایران هنوز خون می چکد. چه تفاوت می کند اگر طناب سبز باشد یا سرخ و سیاه...
در پیچ و خم دنیای سیاست ایران، دردناک تر از سکوت عالمان، دشوارتر از گناه هم خونان، غمناک تر از خیانت یاران و دلخراش تر از همدستی گستاخان، دسیسه-ی سبز شیران کاغذی میهن است. این روزها، در میان هیاهوی وعده ها و خواسته ها، پیشنهادها و برنامه ها، معجون مسخره-ی "دمکراسی هدایت شده" یا "دمکراسی حداقلی" نسخه-ی اسلامی دیگری است که مدعیان اصلاح طلبی حکومت ملایان برای "مستضعفان" به تنگ آمده پیچیده اند و جاهلانه به عنوان متفکر نواندیش مذهبی، ملت را دوباره به بیراه کشیده اند.
وارثان ایدئولوژی «دکتر علی شریعتی» ابلهانه راه نجات میهن را پریروز در ظهور امام غایب دیدند، دیروز در پیروی از خط امام جستند و امروز از سایه بان سیدان سبزگستر طلب می کنند. حلال زاده-ی حجله اخیر این آقایان روشنفکر با مراجع تقلید، دسیسه-ی سبز است و دسته گل نورسیده، اصلاح طلبی استبداد مذهبی می باشد.
گذشته ای سرخ و سیاه از ابتدا، روشنفکران مذهبی ایران از میان فعالین خیابانی بودند که هویت اسلامی انقلاب را برنامه ریزی کرده و پایه گذاران نظام خودکامه-ی ملایان به شمار می ایند [می آمدند]. پس از انقلاب، با بنیان گذاری خط امام و مشارکت و حمایت از آن خط، به سیاست حذف گروه های غیر وابسته پرداخته و در اورگان [سازمان] های دولت، همدست جلادان رژیم بودند. سازمان اطلاعات ایران، زاده-ی بذر شیران کاغذی میهن است و مسئولیت انقلاب فرهنگی و تصفیه و پاکسازی استادان و دانشجویان "غیر خودی" از مراکز علم و دانش و هنر ایران بر دوش این آقایان سنگینی می کند. بعلاوه، برخلاف اشتیاق نویافته اشان برای حق و آزادی، رهبران جنبش اصلاح طلب، پشتیبان همان جنایتکاران مذهبی هستند که در قتل عام زندانیان سیاسی در دهه شصت نقش عمده ای بازی کردند. در واقع، هدف اساسی نخبگان "دمکراسی حداقلی"، نجات ملت از جور اقتدارگری مذهب و برقراری حکومت ملی، بدون قید و بند دینی، نمی باشد. در گذشته، اگر سرکوب دشمنان اسلام، سانسور قلم و گفتار ضد اسلامی و سرزنش کردار غیر اسلامی مورد تائید شیران کاغذی میهن بود، فراخوان "دمکراسی هدایت شده" نمی تواند بیش از آزادی مطلق مسلمین روشنفکر در ضرب و شتم "غیر خودی ها" باشد. بر این مبنا، دسیسه گران سبز قادر به هدایت اعتراضات کنونی بسوی تحولی بنیادی نیستند.
بنابراین معمای اختلاف کنونی آنان با حکومت روحانیان چه هست؟ چرا دست در دست جلادان منبر، قتل جان و غارت مال ملت دیگر مجاز نیست؟ چرا مدینه فاضله-ی متفکران نواندیش مذهبی به کوره-ی جهنم آنان تبدیل گشته است؟ چرا به بن بست کنونی با ولایت فقیه رسیده اند و چگونه راه نجاتی برای اسلام خود می جویند؟
خودی ها و غیر خودی ها آغاز اختلافات اصلاح طلبان با اصولگرایان رژیم اغلب به دوم خرداد 1376 ردیابی شده و وابسته به ریاست جمهوری سید محمد خاتمی تلقی می شود. در واقع، چنین نمائی تحولات دهه-ی شصت و هفتاد و شکل گیری قدم به قدم حکومت مستبد اسلامی را در این دوران کاملا نادیده می گیرد.
ظهور جناح اصلاح طلبی در رژیم جمهوری اسلامی ایران بیش از هر چیز معلول محیط خفقان و رعب و وحشت شهروندان از روحانیت حاکم بود. در حالیکه هر گونه زمزمه-ی سیاسی و اجتماعی فقط از درون حکومت و از زبان "خودی ها" تحمل می شد، "غیرخودی ها" را به فعالیت در انجمن های اسلامی جذب کرده و ریشه تناقض را در آرمان های نظام مستقر نموده است.
همچنانکه "غیرخودی ها" فعالیت های سیاسی و مدنی خود را گسترده تر کردند و توده های مردم از دست رژیم مستبد به تنگ آمدند، شیران کاغذی میهن نگران تر گشته و بزودی به این نتیجه رسیدند که خطری فراگیر نهاد انقلاب و حکومت اسلامی را تهدید می کند.
سبزها در آپازیسیون علیرغم تجربه تلخ سه دهه-ی اخیر، متفکران نواندیش مذهبی هنوز سُجده به درگاه حکومت دین می کنند و طالب مقام نظارت مذهب بر قدرت هستند. سی سال ظلم و جفای مسلمین، روشنفکران مذهبی را نگران سرنوشت اسلام در ایران کرده است و با دست پاچگی، به دنبال اثبات بیگناهی دین و هنوز در پی "تولد دوباره اسلام" و بازشناسی "هویت ایرانی اسلامی" خود، دسیسه-ی سبز را بنیاد گذاشته اند.
روشنفکران مذهبی میهن دوازده سال است که تلاش کرده اند تا با مسالمت، چهره دمکراسی را بر نمای استبداد دینی جهل کنند. ولیکن همانند ریاست جمهوری سید محمد خاتمی شکست خورده اند. در عوض، در چند ماه گذشته، با حضور گسترده-ی انجمن های اسلامی در صحنه-ی مخالفت با ریاست جمهوری احمدی نژاد و فعالیت عظیم و سازمان داده-ی آنان در انتخابات اخیر و تظاهرات متعاقب، متفکران نواندیش مذهبی، جاعلان نهضت سبز، بر سیمای دسیسه-ی خود گشته اند.
اگرچه حضور شیران کاغذی میهن در صحنه-ی سیاست ایران پدیده-ی تازه ای نیست، اهداف کنونی آنان هنوز برای ملت ما نهان است. این روزها، وظیفه درمان "مرض بی مذهبی" میان ایرانیان و خصوصاً جوانان میهن، جلوگیری از بازگشت آئین باستان یکتاپرستی، مهارکردن عداوت ایرانیان با سیدان، ابقا تسلط اسلام در زندگی روزانه-ی ملت، ترمیم و بازسازی نظام کنونی و همچنین تطهیر چهره-ی گناهکار مسلمین، روشنفکران مذهبی میهن را، دست بر سر زنان، دگر بار به عرصه-ی سیاست آپازیسیون پرتاب کرده است.
اخیرا بخش عمده ای از گروه های اسلامی، در آپازیسیون به رهبری شیران کاغذی میهن، وقت و انرژی خود را صرف "ایران نمایی" کرده اند و خود را وارث تمدن اجداد ما اظهار می کنند. هرگونه انتقاد از اعراب متجاوز، تلقین دین اسلام بر قوم عجم و پذیرش آن از جانب تبار آریا، توهین و اهانت به هوش و بینش ایرانیان باستان مجسم می شود. گذشته از این، کلیه تضاد میان تمدن پارسی و فرهنگ اسلامی به سرعت، تبعیض نژادی جلوه داده می شود و مورد انتقاد شدید قرار می گیرد.
طناب سبز هم زمان با گسترش ناآرامی در سراسر کشور، هیچ سندی یا رویدادی نمی تواند چهره فریبکار متفکران نواندیش مذهبی را بیشتر از "هشدارهای کلیدی" شبکه جنبش راه سبز (جرس) افشا کند. در حالی که رشادت ملت در رویارویی با نیروهای انتظامی وسعت گرفته و ایرانیان دلیر در تظاهرات از خود دفاع کرده اند، شیران کاغذی میهن نگران سناریوسازی صدا و سیما بر علیه سبزها می باشند و از تکرار اشتباهاتی همانند پاره کردن تصویر «امام خمینی(؟)» در "کارناوال عاشورا" هشدار می دهند.
انگار تجاوز به جوانان ایران در زندان های رژیم، زیر گرفتن معترضان توسط خودروی پلیس و دوباره رد شدن از روی پیکر بی جان آنان، تیراندازی به قلب پاک و بیگناه ندای ایران، و بازداشت و شکنجه-ی شهروندان، به ملت ظلم کشیده ما حق پاره کردن عکس متفکران «رهبر جلادان حکومت» را نمی دهد. ولیکن درد نواندیش مذهبی نه این است و نه آن. حفظ حرمت «امام خمینی(؟)» و جلوه-ی احترام بی قید و بند به «قصاب پیر»، برای شیران کاغذی میهن مهم تر از دادخواهی ملت است. هرگونه جسارت به پیشوای نظام اسلامی باعث محنت و عذاب این آقایان روشنفکر می شود و بر اعتبار و آبروی سبز آنان در برابر چشمان امت مسلمین لطمه وارد می کند.
در حالیکه شعارهای جمعیت در تظاهرات چند ماه گذشته از اصلاح طلبی گذشته است و حکایت از روند براندازی رژیم و بنا نهادن حکومتی ملی و ایرانی را دارد، شیران کاغذی میهن مضطربانه فهرست شعارهای "متین و محترمانه-ی" خود را در روز 21 بهمن 1388 انتشار می دهند[+]. حتی با نگاهی مختصر و مرور سریع شعارهای توصیه شده: الله اکبر جمهوری اسلامی آری- حکومت خودکامان هرگز درود بر سه سید حسینی - خمینی و موسوی و خاتمی مشخص می شود که هدف دسیسه-ی سبز، رام کردن نهضت افسار گسیخته [رستاخيز] ملت ایران است.
در عین حال، اعمال دسیسه گران سبز دلالت بر بی میلی آنان به مقابله با نظام را دارد. متفکران نواندیش مذهبی به دنبال افزایش فشار بر حکومت خودکامه-ی اسلامی نیستند. گسترش تظاهرات و برنامه ریزی برای اعتصابات متداول در سراسر کشور، در چهارچوب دسیسه-ی سبز نمی گنجد. از اینرو، هرگونه برخورد خشونت آمیز با رژیم چندین تأثیر ناخواسته بر سیمای سبز شیران کاغذی میهن خواهد داشت.
از جایی که، به گفتـه-ی فرمانده-ی نیروهای انتظامی ایران، "دوره-ی مدارا" با تظاهرات اتمام یافته است، آغاز اعتصابات باعث گسترش برخوردهای خیابانی خواهد شد و ملت دادخواه ایران را بر علیه نظام جنایتکار تحریک خواهد کرد. بویژه، اگر روند انقلابی نهضت افزایش یابد، پایه های حکومت اسلامی ضعیف گشته و نوید سقوط نظام را با خود به همراه خواهد آورد. دریغا اگر تاریخ نویسان، گناه متلاشی شدن آخرین حکومت اسلامی در ایران را به گردن متفکران نواندیش مذهبی بیندازند.
در انتها، هم چنانکه اصولگرایان رژیم، ریسه-ی دار فرزندان میهن را آماده می کنند،
اصلاح طلبان سبز وفادارن نظام باقی می مانند و در پی مهارکردن توفان خشم ملت، وعده-ی عدالت اسلامی را به ما می دهند. از زخم فشار استبداد قرون وسطائی [شريعت اسلام] بر گلوی ملت ایران هنوز خون می چکد. چه تفاوت می کند اگر طناب سبز باشد یا سرخ و سیاه...
چه بسا کسانی در زندانهای حکومت اسلامی، که به زنجير بسته شدهاند، آزادند چون انديشه-ی آنها را نمیتوان زندانی کرد. چه بسياری کسان، که در حکومت اسلامی حکمرانی میکنند، برده و گرفتار عقيده-ی اسلام خود هستند. آزادانديشی و دانايی مرز و کرانهای ندارند ولی ای دانايان ايرانی بفرماييد مرز نادانی کجاست؟ آيا باور نداريد که سفره ابوالفضل دادن، درخواست از امام زمان، خودآزاری برای مردگان هزارساله و... خرافات و نادانی است؟ اگر باور داريد، پس چرا فراموش می کنيد که همين مردم با همين اساس و معيار سرکرده-ی حکومت اسلامی يا مجاهدين حماس را انتخاب میکنند، پس چرا در نقد کردن پسماندگی فرهنگی اين مسلمانان کوتاهی میکنيد؟ ادامــه[+]
* * * * *
مرگ حکومت اسلام در سالروز تولدش سیامک مهـر
اگر ذره ای از خواست ایرانی خود مبنی بر سرنگونی حکومت اسلام کوتاه بیاییم، خون صدها ندا و نداها را آیت الله ها و پدرخوانده های مافیای روحانیت و کارگزاران اصلاح طلب و ملی- مذهبی ِ باند رفسنجانی به مثابه شراب پیروزی انقلاب شکوه مندشان در اعیاد اسلامی و به سلامتی امام زمان خواهند نوشید. ادامــه[+]
* * * * *
۲۲ بهمن از نگاهی دیگر میرزاآقا عسگری (مانی)
«انقلاب اسلامی» باید اتفاق میافتاد تا پرده از مردابِ آمیزشِ دین با سیاست و امور اجتماعی بتدریج کنار رود؛ و ٣۰ سال پس از آن، دین گریزی، آخوند ستیزی، سکولاریسم، آزادی عقیده، دموکراسی و عدالت خواهی با مشت و دهان میلیون ها زن و مرد نواندیش ایرانی در شهرهای ایران به حرکتی توفانوار درآید. ادامــه[+]
بخردان شرح نگون بختی ايران شنويد نایِ نيکان و ستمکاری دزدان شنويد مژده-ی فروهر از ديده-ی گريان شنويد بانگ نامردمی از مُلک دليران شنويد شرح افسانه-ی ايران به سخن نتوان کرد اشک از شمع فرومرده روان نتوان کرد
سينه-ی مهر به شمشير خسان رنگين شد خانه-ی داد به سرهای جوان آزين شد گوش آتشکده از بانگ اذان سنگين شد هنر و راستی-ی ناموران ننگين شد مرد پيمان شکن و دزد به بالا بنشست بی خرد مرد حکومت شد و والا بنشست
سود انگلستان همیشه با سود الله همسو بوده است. این است که انگلستان انباز و پشتیبان الله است. از هر کشوری هم که انگلستان، به سخن، بیرون رانده شده، باز او، با ماسک اسلام و آیت الله به آن کشور وارد شده است. اسلامفروشان آگاهانه یا از نادانی خدمتگزاران ارزان و خودکار انگلستان هستند. دشمنی آنها با ایران و ایرانی در سخنان آنها آشگار است. آنها ایران را برای پیشبرد اسلام می خواهند، هیچ گاه آنها از ایران و ایرانی بدون اسلام سخن نگفته-اند و پس از این هم نخواهند گفت. برای آنها آنگاه سرزمینی یا مردمی دوستداشتنی است که الله بر آنها حاکم باشد. آنها با مردمی دشمنی می ورزند که آنها بندهای ایمان خود را پاره کنند و بخواهند بر خود فرمانروا باشند. دوستی و دشمنی-ی کشور انگلستان هم درست به همین ویژگی ها پیوند دارند.
بهمـن، سـال نــدای آزادی بخشی از مردم آرزوها و ایدآل هایی دارند که راه رسیدن به آن آرمان ها را نمی دانند. شاید بیشتر آنها نمی خواهند آن راه را جستجو یا دستکم در پیرامون یافتن آن راه اندیشه کنند. زیرا آنها به آن چه که دارند بیشتر دل بسته-اند و از دگرگون شدن آن ناچیزهایی، که در زندگی-ی آنها هستند، می ترسند. برخی از این گونه کسان، تنها گفته-های دیگران را بازگو می کنند، خودشان ساختار و پی آیند این آرزوها و ایدآل ها را نمی شناسند. شماری از روشنفکران ایرانی که خیلی هم خود را، در برابر حکومت اسلامی، گستاخ یا سرکش نشان می دهند به همین خمیر مایه-ی زهرآگین آلوده شده-اند. این کسان یا کوتاه اندیش یا دستکم خودفریب هستند. هیاهوی برخی از آنها به ناآرامی-ی مرغ هایی ماند که یکباره شغالی را در آن نزدیکی گمان ببرند و برای دور ساختن آن شغال فریادرسی را فرا بخوانند. درست است، من هم از کشتار جوانان دگراندیش، به امر شریعت اسلام، بسیار اندوگین هستم. ولی بیزاری-ی من از شریعت اسلام است، که در احکام آن شریعت: دگراندیشان را گردن می زنند تا فریاد آنها خاموش بشود. محکمه-ی این شریعت و قاضی-ی شرع، تنها ابزاری هستند که با آنها، حقانیت دروغین اسلام را، بر مردم حاکم می سازند. گفتار من، از کردار این گونه روشنفکران، به خشونت می گراید. زیرا آنها بیزاری خود را تنها از جلادان، یعنی از ابزارهای کشتار، نشان می دهند و از پروردگاران جلادها، که در ایمان آنها پنهان شده-اند، سخن نمی گویند. آنها از آشگار شدن سرشت انسان ستیزی و کاوش در یافتن ریشه-های ستم پرهیز می کنند، افزون بر این، آنها آگاهانه، پسماندگی-ها و زشتی-های شریعت را با دروغ می پوشانند. این گونه دروغوندی، آزاد بودن در داشتن عقیده نیست، بیشتر آزاد بودن در سرکوب کردن راستی و سوختن خرد انسان است. بی پروایی در گفتار من از، بی شرمی نیست، از دردهای کهنه-ایست که، بیش از هزارسال، گلوی ایرانیان را فشرده و چشم و گوش مردمان را، از دیدن و شنیدن راستی، برگردانده است.
ویژگی های این کسان، که در کردار و رفتارشان پدیدار می شوند، گمراه کننده-ی جنبش آزادیخواهی در ایران است. آنها زشتی را در ماهیت"حکومت ولایت فقیه، می پوشانند و اشاره به کاستی-های یک فقیه می کنند. آنها انسان ستیزی را در احکام شریعت پنهان می دارند و اشاره به کردار حکمرانان می کنند. آنها قانون اساسی-ی حکومت و قضاوت شرع را به داوری می پذیرند. ولی، گه گاهی، از اجرای آن قوانین و قضاوت قاضی ایراد می گیرند. آنها مرگ را سزاوار دگراندیشی می دانند، ولی اتهام دگراندیش بودن متهم را رد می کنند.
مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند.
مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند
مردو آناهید [دیـدگـاه]
الله بُتی خشمناک است که عدالت را در عذاب دادن بندگانش تعریف می کند.
او، در قرآن، خود را، به ویژگیهای خشونتبار، ستایش می کند و بندگان خود را از شکنجه-هایی، که در پندار انسان نمی گنجند، می ترساند.
او از بندگانش در همین جهان اطاعت و بخشندگی می خواهد، ولی او پاداش اطاعت را پس از مرگ وعده می دهد.
الله خود را حقیقت مطلق و تنها حاکم بی رقیب جهان می نامد، در حاکمیت او هر عقیده یا اندیشه-ای، به جز اوامر او، محکوم به نابودی است. ...•
مردو آناهید [دیـدگـاه]
هیچ ویروسی زیان آورتر از دین و هیچ راهزنی ستمکارتر از دینفروش نیست.
زیرا ویروس تن بیمار را می آزارد، دین چشمه-ی خرد مردمان را می خشکاند.
راهزن دارایی یا جان کسانی را می رباید.
دینفروش آزادی را از جامعه می دزدد و وجدان انسان را در سیاهچال ترس به گروگان می گیرد. ...•
مردو آناهید [زنـان]
در حکومت اسلامی هر انسانی، برده وار، در زندان شریعت گرفتار است،
ولی مردان به امر الله به سروری-ی زنان گمارده شده-اند
(حجاب اسلامی نشان خفت بر زنان و نشان نابخردی-ی والیان حاکم است). ...•
مردو آناهید [دیدگاه]
ویژگیهای حکومت اسلامی در نگرش و کارکرد ولایت فقیه آشگار می شوند.
در این نگرش خلیفه، مانند الله، حاکم زورمندی است که مشروعیت خود را از همان شریعت برداشت می کند
همدری-ی شریعتمداران از مردم برای برگرداندن نیروی مردم به پشتیبانی از شریعت است.
زیرا توانمندی و زور شریعت به شمار پیروان با ایمانش بستگی دارد.
از این روی آرمان شریعتمداران در بند داشتن مردم در احکام شریعت است نه رهایی آنها از زندان شریعت. ...•
مردو آناهید [دیدگاه]
برابر گذاردن زن و مرد، در شریعت اسلام، یعنی برابر گذاردن بندهای انسان ستیزی برای بشریت
اسلامزدگان، که هزار و چهارسد سال، در بردگی پروده شده اند، با مفهوم آزادی بیگانه اند. ...•
مردو آناهید [ایــران]
آخوندها امام زمان را از هیچ خلق کرده-اند ولی همین،
هیچکس، نه تنها بر بینش مردم حکومت میکند بلکه آخوندها توانسته-اند سرداران سپاه را هم به مزدوری او بگمارند.
آخوندها آن چنان ایران ستیزانی را پرورش داده-اند که
آنها آمادگی-ی خود را برای کشتار ایرانیان و سپردن کشور را به امام زمان آشکار میکنند. ...•
مردو آناهید [ایــران]
بستن پیشوند "جمهوری" به کلمه-ی "اسلامی" نشان فریبکار-ی آخوندها و کوراندیشی-ی روشنفکران اسلامزده است. ...•
[+]
در بینش جوانان سرنوشت آیندگان دیده میشود (دیدگاه
مردو آناهید [دیـدگـاه]
حکومت اسلامی، با زور و ایمان، جوانان را از هنرمندی و جشنهای شادی آفرین بازمیدارد
و از راه مغزشویی، آنها را در اندوه پرستی، خودآزاری و کینه توزی میپروراند. ...•
مردو آناهید [ایــران]
حکومت اسلامی یک واقعیت است که از راه ستمکاری و ایجاد ترس بر مردم ایران حاکم شده است
ولی این حکومت هیچ حقانیتی ندارد و مردم ایران هم هیچ نیازی ندارند که این حکومت را بپذیرند. ...•
مردو آناهید [ادبيـات]
آزادی درختی ست گسترده که باید نخست تخم آن در بینش (ذهن) مردم کاشته
و سپس آبیاری بشود تا جوانه بزند و اندک اندک بروید.
ذهن مردم ایران به پلیدی آلوده و در تصرف آخوند است. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
کسی که تصور میکند که او مخلوق الله است.
او خود را نادان و الله را صاحب خود میداند،
اطاعت از اوامر الله وظیفهی شرعی اوست.
او اندیشهای از خود ندارد که با دگرگون شدن ابزار تولید و پیشرفت جهان دگرگون شـود. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
تمدن را میتوان خرید، فروخت، وارد کرد، صادر کرد، دزدید، غارت کرد، سوخت و ازبین برد.
ولی فرهنگ در درون بینش و در منش انسانها پنهان است.
فرهنگ فرآوردهی هزارههاست و نمیتوان خرید، فروخت یا دزدید ولی میتوان آنرا با عقیدهای آلوده کرد،
تا آن فرهنگ چشمه زایندگی خود را فراموش کند، آنگاه خودبخود خاموش میشود. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
آزادی مردم با فرهنگ آنها پیوند دارد نه با سیاست، سیاست با حکومت کردن پیوند دارد نه با آزادی. ...•
[+]
الله به مردان مسلمان امر میکند نه به کشتزار آنها
مردو آناهید [ديـدگاه]
حکومت اسلامی از عدالت، آزادی و برابری سخن میگوید تا بتواند به کمک پیروانش بیدادگری، ستمکاری و ناتوانی را در مردم ایجاد کند. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
آزادگان به شمشیر عدالت نیاز ندارند،
آنها به فرهنگی نیاز دارند که تضادهای سرشت انسان را با راستی پیوند دهد تا مردم منشهای خود را به نیکویی به کار ببرند. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
والیان اسلام برای پایداری شریعت، از اوامر الله پیروی میکنند،
از هیچ تبهکاری و دروغوندی رویگردان نیستند.
آنها در برابر الله مسئولیت دارند نه در برابر مردم،
آنها از شریعتی پیروی میکنند که حق خودبودن را از انسان میگیرد. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
تا زمانی که مسلمانان نتوانند اسلام را نقد کنند و به نقد دیگران گوش بسپارند،
نه توانایی دارند که مفهوم آزادی را درک و نه شایستگی دارند که در آزادی زندگی کنند...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
بیشترین مسلمانان خود کارکردی ستم گرانه ای ندارند ولی بینش همهی مسلمانان تا آن اندازه از اسلامزدگی آلوده شده است که نمیتوانند به زشتی این کارها،
که در قرآن از سوی الله امر شده است، اندیشه کنند.
کسی که نتواند زشتی ستمکاری را بشناسد در نهادش ستمکاری حاکم است حتا اگر خود دست به ستم کردن دراز نکرده باشد ...•
مردو آناهید [ادبيـات]
در سرتاسر تاریخ پس از اسلام میبینیم که همیشه در مردم مایه و انگیزهی جنبش و پیشرفت وجود داشته است
ولی کمتر زمانی جنبشی، با آرمان شناخته شدهای، از سوی خود مردم برخاسته است. ...•
مردو آناهید [ادبيـات]
• اگر انسان نگاهی به قوانین مجازات اسلامی بیندازد از خوی درندگی که در چنین قانونهایی نمایان است شرمسار میشود،
.. البته اگر از دیدگاه انسانی نگاه کند.•
مردو آناهید [ادبيـات]
منش آدمی تنها از سرشت او ریشه نگرفته است بلکه بیشتر، از بینش او از جهان هستی، از تصور او از آفرینش انسان است.
نیکی و بدی در منش کسی که به مذهبی ایمان دارد تصویری است از منشهای خالق او
یعنی کردار یک مسلمان یا یک یهودی همسان کرداری است که الله یا یهوه در مورد مخلوق خود دارد ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
• حکومتهای نامردمی، برای پایداری قانونهایی که بر بنیاد مردم ستیزی بنا شدهاند،
با خشونت، جانآزاری و جان ستیزی سرکشیهایی که از سرشت مردم برمیخیزند سرکوب میکنند.
در حکومتهای زور ترس بر مردم سایه میاندازد و مردم از ترس ناچارند که قانونهای دروغپروری را به جای سامان راستی برگزینند. ...•
مردو آناهید [ادبيـات]
آزاد ساختن خشم دروغوندان، پایمال کردن آزادی مردم است،
آزاد گذاشتن عقیدههای مذهبی یعنی به بند کشیدن اندیشههای آزاد و سرکوب خرد انسان است. ...•
مردو آناهید [زن]
در اجتماع مسلمانان مردان بندهی الله و زنان بندهی مردان هستند.
میبینیم که زنان به ارادهی الله پستتر از مردان خلق شدهاند،
به امر الله سرکوب میگردند،
به حکم او هم مردان به آزار رسانی و دیده بانیی زنان گماشته میشوند. ...•
مردو آناهید [ديـدگـاه]
شگفتیهای این تمدن انسان را به دنبال خود بند کرده و انسان به این گردانه بند شده است و او گردانه را با خود میکشد
برای فرمانروایان جهان مردمان بسان مهرههای خودکامه و چشم بستهای هستند که به بازی گرفتن آنها بسیار شادی بخش است. ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
دردهای اجتماع ایران از آلودگیهای فرهنگی سخت سنگین شدهاند.
سدها سال است که دردمندان ایران مداوای دردی را، که در پیکر جامعه ریشه دوانده است، به دعا نویسها میسپارند.
زندگانی این دعا نویسها از بودن دردها در جامعه پرورده میشود نه از درمان آنها.
این است که دردهای اجتماع ایران هر روز کهنهتر و مداوای آنها دشوارتر میشوند ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
کسی که افسار اندیشهاش به دست دیگران سپرده،
آنکه خردش که به ایمانش پیوسته است، او نمیتواند آزادانه در مورد پدیدهای اندیشه کند ...•
مردو آناهید [ديـدگاه]
دیده میشود که نویسندگان اروپایی آنچنان، از ترس یا از نادانی،
به بزک کردن و ستایش اسلام پرداختهاند که کسان بسیاری شیفته و فریفتهی اسلام قهار شدهاند ...•
مردو آناهید [ايران]
کسانی که ماهیت تروریسم را میپوشانند آنها نمیتوانند با بخشی از تروریسم مبارزه کنند.
آنها با تنگ ساختن میدان آزادی در اجتماع مردم را از تروریستهای اسلامی میترسانند نه تروریستها را از مجازات ...•
مردو آناهید [دیدگاه]
کسی که آزادی را ستایش میکند، از احکامی که انسان را گرفتار کنند بیزار است،
او بر آن خواهد بود که بندهای بردگیی انسان را پاره کند ...•
مردو آناهید [ایـران]
• حتا اگر خانوادههای ستمدیده این حق را میداشتند، آنها در این زمان چه کسی را به چه جرمی باید ببخشند یا نبخشند.
در این زمان که هنوز خبری حتا از رفتن آخوندها هم نیست، چه رسد به دادخواهی و دادستانی مردم ایران،
چرا گنجی تلاش میکند که با مهربانی دل این خانوادهها را از کینهتوزی تهی و از بخشندگی پر کند؟!
بهرهای که او میخواهد از این کوشش بگیرد چیست؟ ...•
مردو آناهید [ایران]
مردمی که سر برآستان دارند، سر بر آسمان نسایند،
سرافرازی را بیهوده شمارند، فرمانبرداری را شرط انصاف بدانند.
از اینکه، من شهروند ایران هستم (نه تابع حکومت اسلامی)، برخود میبالم و سرفرازم. ...•
مردو آناهید [ایران]
آزادیخواهانی که خرد انسان را باور دارند امیدوارند، که با نشان دادن راستی، مردم را به آگاهی راهنما باشند.
آنها در این راه با پایگاههای سازمان یافتهی اسلامی روبرو خواهند بود.
سازمانهای اسلامی که پایههای آن در مساجد استوار شدهاند چون هیولایی راه را بر آزادیخواهان میبندند.
این هیولا تنها در ستمکاری، دروغ، مردمفریبی زنده است...•
مردو آناهید [دیـدگـاه]
• انسان راستکار و نیکاندیش، در جامعهای که شریعت به جای راستی و نیکی حکمرانی میکند،
توان زیستن نخواهد داشت. چون در آن اجتماع سخن از مشروع بودن کردار است نه از نیک بودن آن.
این است که در ایران ما کمتر روشناندیش و آزاد اندیش پیدایش مییابند
و چند شماری که گاهگاهی جوانه میزنند زمینهی رشد پیدا نمیکنند ...•
مردو آناهید [ایــران]
همان گونه که گسترش خشم و دروغ پایههای حکومت را استوار ساخته است،
گسترش راستی هم پایههای حکومت اسلامی را لرزان میکند،
این است که حکومت اسلامی نیاز دارد تا پیوسته مردم را از هر دگرگونی بترساند...•
مردو آناهید [ایــران]
آیا جای شگفتی نیست؟ کسانی که حق آزاداندیشی، حق بازگوکردن سخن راست و حتا حق برگزیدن پوشش خود را ندارند
باید بگویند که "تکنولوژی هستهای حق مسلم ماست".
آیا اندیشیدن حق انسان است یا اطاعت کردن؟ ...•
مردو آناهید [ایــران]
سیاست پیشگان خواهان سازندگی و اسلامفروشان خواهان درماندگی ایرانیان هستند.
چون در درماندگی است که مردم امامان را به یاری میخوانند
مردم در پندار نمایندگان خود را برمیگزینند ولی به کردار سرورانی را بر خود میپذیرند. ...•
مردو آناهید [ایــران]
• در اجتماعی که زن پدیدهای برای تصرف مردان است و بهای آن را با مدت مصرف میسنجند
نمیتوان از حقوق بشر سخن گفت تا چه رسد به برابری حقوق اجتماعی زن و مرد.
زیرا در چنین اجتماعی مفهوم پدیدهی بشر، مفهوم حق، مفهوم برابری و مفهوم آزاد بودن انسان روشن نیست...•
مردو آناهید [ایــران]
آمریکا خواهان حکومتی است که مردم را مهار شده در دست داشته باشد
نه خواهان کسانی است که شاید روزی آنها بتوانند مردم را همراه خود سازند
بیش از دویست سال است که حکومتهای بیگانه به ویژه حکومت انگلیس بر روند و کارکرد امیران اسلامی در ایران فرمانروا هستند . ...•