بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Sunday, April 14, 2013

کورانديشی برآيندی از اسلامزدگی است

مـردو آنـاهيــد




پذيرفتن ِ "لا اله الا الله" تنها آغازی برای بردگی است. خشم ِ الله با پذيرفتن ِ "لا اله الا الله" فرو نمی‌نشيند. هيچ کس با گفتن ِ "لا اله الا الله" رستگار نمی‌شود. افزون بر اين هر کس، اين دروغ را بپذيرد، در ريسمان ِ بردگی‌ی الله گرفتار می‌شود.


بسياری از سياست پيشگان، به سخن آزاديخواه، به کردار برده منش هستند. آنها نه ويژگی‌های آزادی و نه ويژگی‌های بردگی را می‌شناسند. آنها در حکومت ِ ولايت فقيه از مردمسالاری‌ی دينی سخن می‌گويند. به زبانی روشن بايد گفت که اينگونه کسان کورانديشانی هستند خردسوخته که توان سنجيدن يا ارزيابی‌ی يک واژه را ندارند. زيرا اين کسان از نابخردی، گمان می‌برند: برآيندی از يک تلخ بُن، در پيوند با پيشوندی خوش، شيرين می‌شود. با روشن بينی و اندکی شکيبايی می‌توان به کورانديشی و خردسوختگی‌ی اسلامزدگان ِ روشنفکر پی‌برد:

حکومت در ولايت ِ فقيه، بسان ِ پيوند ِ شبان با گوسپندان يا بهره کشی‌ی ارباب از بردگان است. فقيه، که جايگاه ِ خليفه را گرفته، شارلاتان يا ابلهی است که احکام ِ شريعت را بر مردمان ِ سرکوب شده فرود می‌آورد.


از اين افيون، "لا اله الا الله"، توفانی از مردم آزاری برخاسته است که هزار و چهار سد سال جهانيان را به زهر ِ نادانی آلوده و آنها را به بيماری‌ی انسان ستيزی و خودستيزی گرفتار کرده است. [+] بیشتر بخوانیــــد

Labels:

Monday, March 04, 2013

مردم سالاری نه مردم رانی است

مـردو آنـاهيــد




مردمی که به عقيده‌ای بند باشند آنها گوسفندوار چوبدارانی را به امر خليفه برای راندن ِ ارابه‌ی حکومت، که خودشان آن را می‌کشند، انتخاب می‌کنند.

مردمسالاری هنگامی است که فرمانروايان، مردم را سالار بدانند، نه خود را سالار بر مردم بپندارند. داد پروردن و داد خواستن، در هر فرمانروايی، به ميزان ِ آگاهی و به ژرفای نگرش مردمان پيوند دارند.

ستمنامه‌ای(قانون اساسی) که تنها خوشمزه، از روی خوشباوری، همساز با عقيده‌ی مردم، در دفتری نگاشته‌اند و حکمرانان را بيشترين شمار از پيروان ِ همان عقيده بر گزيده‌اند، جولانگاهی است برای دروغوندان، دينمداران، مزدوران، انسان ستيزان و شارلاتانهای سياست پيشه، نه زمينه‌ی است برای کشورآرايی. حکومتی که، با شمار ِ برگزيدگانی از انبوه ِ پيروان، زورمند شده است، نسبت به پسماندگی‌ی عقيده‌ی برگزيدگان، حاکميتی است ستمکار، برده منش، خودفروخته، انسان ستيز و دروغوند. زيرا بيشترين شمار از هر مردمی کسانی هستند که کمترين دانش، کمترين آگاهی، کوتاهترين نگرش و تنگ ترين ديدگاه را دارند. از اين روی دروغوندان هميشه از نيروی انبوه ِ مردمان برای سرکوب ِ سامان ِ مردمی بهره مند می‌شوند.[+] ادامـــــه

Labels: ,

Saturday, February 23, 2013

در حاکميت ِ الله همه دروغوند هستند

مـردو آنـاهيــد




دگرسو با پندهای عارفانه، ايرانيان در بيهودگی تن پرورتر، خوشباورتر، کورانديش‌تر، برده منش‌تر و با فرهنگ ِ ايران بيگانه تر شده‌اند. شايد برخی گمان می‌برند: کسانی که به زيارت گوری در قونيه می‌روند، روشن تر از کسانی می‌انديشند که کربلا را زيارت می‌کنند. اين گمان از کوتاهنگری و اسلامزدگی‌ی آنها است. زيرا گورپرستی، آدم پرستی، بُت پرستی، و از اين نمونه کژپنداری‌‌ها، تنها در ديدگاهی تاريک همراه با ناآگاهی پديدار می‌شوند.

بی گمان فرهنگ ايران سرآمد ِ بينش ِ انديشمندان جهان بوده است. زيرا اين فرهنگ بر جهان بينی‌ی ماده(ماتراسپنتا = ماده‌ی نخستين = ماده‌ی گزندناپذير) بنا شده است. در اين جهان بينی هر پديده‌ای از پديده‌ای پيشين برآمده يا بهتر بگويم زاييده شده است، هيچگاه پديده‌ای، به اراده‌ی پنداری ناموجود، از هيچ خلق نشده و هيچ ماده‌ای به نيستی نگراييده است. بر اين نگرش:"هگل" فيلسوفی، که بيشتر در پيرامون ِ منش انسان و مينوی خرد انديشيده است، می‌گويد:
سامان استوار ِ انديشه با فرهنگ ايران آغاز می ‍شود. بی گمان اين فرهنگ، پيشتاز و برانگيزنده‌ی کران بی کران انديشه‌ها بوده، که راه انسان را برای دست يابی به آرمان‌هايش هموار ساخته است.
( از ديدگاه هگل، در فلسفه‌ی تاريخ )
شوربختی در اين جاست: ديدگاهی که از فراز نگرش ِ انديشمندان، در پهنه‌ی بی کران ِ هستی گسترش داشته است، امروز در ژرفای پستی، تنگ و تاريک، در گور ِ مردگان ِ بيگانه فرومانده است. آنچه که خرد ِ ايرانيان را، در تاريکخانه‌‌ی اسلام يا در زندان ِ ايمان، ميخکوب کرده است زنجيری است که از رشته‌های يک واژه‌، يعنی از رشته‌های دروغ، بافته شده است. شکافتن و پی بردن به هسته‌ی اين واژه، برای انديشمندان هم، بسيار دشوار است. زيرا نگرش، بينش و ديدگاه ِ ما ايرانيان به زهر ِ دروغ آلوده شده‌اند. [+]ادامـــــــه

Labels: , , ,

Saturday, January 12, 2013

چو ايمان نشيند به جای خرد

مـردو آنـاهيــد



عقيده‌های دينی خرد ِ پيروان را می‌خشکانند و بر انديشه‌ی آنها حکمران می‌شوند، انگيزه‌ی مهرورزی را در پيروان به درندگی می‌پرورانند، سرکشان را گوسپندوار رام می‌کنند و آنها را به بردگی می‌گمارند.

سرشت ِ آدم، بسان ِ جانداران ِ ديگر، با کُنش ِِ مهربانی و واکُنش ِ بيزاری آميخته شده است. مهربانی راز ِ زايندگی و پيوستگی‌ در مردمان است. مهر برانگيزنده‌ی بيزاری از ناخوشی‌ها در راه ِ پاسداری از سامان ِ همبستگی‌ برای زيستن است. مهر نيرويی است که انسان را به سوی زيبايی‌ها و خوشی‌ها می‌کشد و بيزاری آدمی را از زشتی‌ها و تلخکامی‌ها دور می‌دارد. آدمی برای بهزيستن به هر دو مينو، يا هر دو انگيزه، مهر و بيزاری نيازمند است. تا زمانی که خرد ِ آدمی، انگيزه‌های مهر و بيزاری را همآهنگ بسازد، روند ِ زندگانی در راستای دانايی و توانايی پيش می‌رود. مينوی مهر مردمان را به هم پيوند می‌دهد و مينوی بيزاری از بروز ناخوشی‌ها و پارگی در همبستگی پيشگيری می‌کند.


در عبادت: منش ِ مسلمانان به بردگی و پستی می‌گرايد.
عبادت؛ خاکساری در برابر الله و نمايندگان الله است.
در اطاعت: مسلمانان برای کشتار ِ دگرانديشان و دستدرازی به دارايی‌ی آنان برانگيخته می‌شوند.
اطاعت؛ پاک ساختن ِ زمين از وجود کافران است که در شريعت اسلام آنها را نجس (ناپاک) می‌دانند.
ادامــــــه[+]

Labels: , , ,

Saturday, December 08, 2012

اسلامزدگان نمی توانند ميهن پرور باشند

مـردو آنـاهيــد



یارانِ مُصدق، یاورانِ خمینی

روشنفکرانِ اسلامزده برای دشمنان و ويران کنندگان ايران جانفشانی می‌کنند. تا زمانی که ايرانيانِ اسلامزده، از حکومت ِعربزاده‌ای فرومايه، با عمامه‌ی سياه، شرم ندارند. به راستی بردگی، نه آزادگی، سزاور آنها ست. آزادگی شايسته‌ی مردمی است که از ميهن ِ خود پاسداری کنند نه اين که آن را به دشمنان ِ آزادی واگذار کنند.
کردار ِ روشنفکران در ايران، نشانگر آن است که بيشتر آنها نگرشی پست و خردی کوتاه دارند. آنها به برده منشی خو گرفته‌اند و از خودفروشی، بيگانه پرستی، نابخردی و سروری‌ی پسدادگان ِ عرب ننگ ندارند.

برخی از جانوران به کردار نشان می‌دهند که آنها، با زادگاه ِخود، پيوند ِخويشی دارند. اين منش يا اين پيوند، با خوی ميهن پروری، در سرشت انسان هم آميخته شده است. سرکردگان ِ ستمکار، به کمک دينمداران، خوی آزادگی را، که در سرشت ِ آدمها است، به سوی برده منشی برگردانده‌اند. اين است که کيستی‌ی اسلامزدگان هم از آزادگی به عبدالهی گراييده است. از اين روی مسلمانان ِايرانی به اميرانِ ِايران ستيز، نه به زادگاه ِ خود، مهر می‌ورزند. آنها با منش ِ آزادگی، که تنها در سرزمينی آزاد بارور می‌شود، دشمنی می‌ورزند. زمانی ايران از چنگالِ ايران ستيزان آزاد می‌شود که شناسه‌ی ايرانيان از پليدی‌های دينی پاک بشود و مردمانِ ايران، که به عقيده‌های گوناگون آلوده شده‌اند، به کردار و آگاهانه، خود را ايرانی بدانند.[+] ادامــــه


هنوز رويداد و روند ِ شورش 57 از يادمانِ برخی از آزادانديشان گم نشده است. رويدادهايی که به حکومت ِ ايران ستيزان بيگانه انجاميده‌اند، نشان از آن دارند، که نه تنها خرد ِ مردم ايران در تاريکخانه‌ی اسلام ميخکوب شده است وآنکه بيشتر روشنفکران ِ ايران؛ اسلامزده، بی شناسه، خودفروش و کورانديش هستند.
جهانداران که از برده منشی‌ی آخوندها و از خودفروشی‌یِ روشنفکران آگاهی داشته‌اند ايران را به گردباد ِ نادانی کشانده و آن را به کمک اسلامزدگان ِ ميهن ستيز به فرومايگان ِ انسان ستيز سپرده‌اند.


Labels: ,

Friday, November 16, 2012

بُت شکن هميشه بُتی ديگر در آستين دارد

مردو آناهيد



ديوانگان و آزادگان، که احکام ِ شرعی را پذيرا نيستند، از عاقل شدگان گريزان هستند.
هر زاهدی، که در زندان ِحکومت اسلامی، عاقل نامه‌ دريافت کند. او را، پس از گذراندن ِدوره‌ی آموزشی در اوين، به آمريکا وارد و با مدال‌های زرين نشانه گزاری می‌کنند. از آن پس او ديگر يک قهرمان، يک رهبر، يک جهان شناس، يک تئوريسين، يک انديشمند، يک رايزن، يک پيشگو، يک پيشدان و يک اسلامفروش ِ ناب خواهد بود.

بيشترين ايرانيان، به گونه‌ای، از کمبود ِ آزادی رنج می‌برند. از اين روی بيشترين مردمان ِ ايران، به گمانی، آزاديخواه هستند. از آنجا که، در شريعت ِ اسلام، مردمان تنها در انديشه نکردن و پيروی کردن آزاد هستند، اين آزاديخواهان هم، در پيرامون ِ پديده‌ی آزادی، انديشه‌ای نمی‌کنند. آنها ويژگی‌های آزادی را در پيروی از يافته‌ها و بافته‌های بيگانگان برداشت می‌کنند.
سدها سال است که اين آزاديخواهان، در انجمن‌هايی گوناگون، سرشناسی را می‌‌ستايند و خواسته‌های خود را در پيوست با آن نامدار می‌نگارند. آنها گمان می‌برند، که در پيروی از آن سرشناس، خواسته‌ها و آرزوهای آنها شناسايی خواهند شد. هنوز هم برخی، از سرشناسان ِ مرده، پيشوای آزاديخواهانی زنده هستند. [+] ادامــــه

اين که کسی کوروش، فردوسی، مارکس، حافظ، هگل، کانت، نيچه، مولوی، زرتشت يا هر نامدار يا پنداری را ستايش می‌‌کند نشان آن نيست که ديدگاه ِاين کس با انديشه‌ی، برخی از اين نامداران، نگاشته شده است.


Labels:

Monday, October 22, 2012

خردش را می‌خشکانند تا انسانی عاقل بشود

مردو آناهيد



ميلياردها آدم هنوز از ديدگاهی به جهان هستی می‌نگرند که دروغوندانی چند هزار سال پيش برای آنها نگاشته‌اند.
انسانی، که آزاد زاييده شده است، به هيچ خدايی بدهکار نيست که بايد برای او بندگی کند.
دين، از آدم-هایِ آزاد، بردگانی خودکار، نابخرد و بيگانه با خويشتن پرورش می‌دهد.

دورنمايی که بتواند همه‌ی گمشدگان و تشنگان راه ِ آزادی را به سوی خود بکشد بايد جلوه گر آرزوهای همه‌ی جهانيان، که خود را بشر می‌دانند، باشد. پس سرابی، که بتواند همه‌ی روشنفکران ِ جهان را به خود ‌بکشد، منشور جهانی حقوق بشر نام گرفته است. تا کنون هيچ يک از بندهای اين منشور، که پيشنهادهايی هستند دلربا و آرامبخش، در هيچ کجای جهان به راستی پياده نشده‌اند.‌ ولی هزاران روشنفکر، در هر تار مويی از اين دلدار ِ ناديدنی، گرفتار شده‌اند، آنها به اميد کاميابی، به نوازش و ستايش ِ زيبايی‌های اين منشور می‌پردازند. شايد برخی که، در نخستين بار، با نگرشی ساده به رويه‌ی دلفريب ِ اين منشور نگريسته باشند، بتوانند بگويند: به راستی که پاره‌ها و بندهای اين منشور در خور ستايش هستند و سزاوار است که آنها را در سراسر جهان گسترش داد. زيرا هر پاره و هر بند ِ آن؛ زيبا، دلنشين، اميدبخش و فريبنده نگاشته شده‌اند.

اين منشور، در اين زمان، به همان نيکويی است که از ده فرمان ِ موسا، از پيام ِ عيسا و از خروش ِ شريعت اسلام سخن رانده شده است. تفاوت ِ اين منشور با پيامهای نامبرده اين است که ما امروز می‌توانيم خردسوختگی و ازخودبيگانی را در پيروی آن پيامها ببينيم. ولی برآيند ِ سرسپردگی به نوای اين منشور را، به جز با ژرفنگری و دورانديشی، نمی‌توانيم دريابيم. راست ترين و درست ترين بند ِ اين منشور نخستين ماده‌ی آن است. (که نمايندگان ِ مسلمانان در مصر آن را نپذيرفته‌اند) در اين جستار اندکی به شيره‌ی تلخی که در اين ماده‌ی شيرين نهفته است اشاره می‌کنم. [+]ادامـــه

Labels: , , , , ,

Sunday, October 07, 2012

اسلامزدگان از برون نرم و از درون خشمند

مردو آناهيد


عارفان دروغوند و خودفريب بوده‌اند و با بزک کردن ِ اسلام مردم را هم فريب داده‌اند. ولی آنها نتوانسته‌اند اندکی از پسماندگی و خشمِ اسلام بکاهند. افزون بر اين شوربختی، عارفان نگرش ِ مردمان را از سربلندی به سرگردانی و ستم پذيری بر گردانده‌اند.

آن چيزهايی را که نمی‌توان به آسانی ديد و نمی‌توان آنها را، بدون ِ راستی و آزادگی، سنجيد سوی نگرش و پهنه‌ی ديدگاه ِ مردمان هستند. هر روشن انديشی می‌تواند ببيند که مسلمانان در کشورهای آزاد، تا اندازه‌ای به مانند ِ ديگران می‌زيند، همسان ِ ديگران می‌آموزند، همراه ديگران کار می‌کنند و از سامان ِ پيشرفته‌ی ديگران برخوردار می‌شوند. کمتر کسی می‌تواند ببيند که، نگرش ِ مسلمانان از نگرش ِ ديگران سدها سال پس مانده است، بينش مسلمانان با بينش ِ ديگران سازگار نيست، ديدگاه ِ مسلمانان بسيار تنگتر و تاريکتر از ديدگاه ِ ديگران است. بيشترين شمار از اين مردمان، چه مسلمانان و چه ديگران، که به ناچار در ميهن ِ خود با مسلمانان همزيست شده‌اند، از پيروان ِ دين‌های ابراهيمی هستند. دين‌های ابراهيمی عقيده‌هايی هستند، که هر يک از آنها، در پيوند به بينشی يکسان که بر زمينه‌ی برده منشی است، مردمانی را، با زور و در سايه‌ی ترس، به بند کشيده‌اند. پيشوايان ِ دين‌های ابراهيمی، حکومت بر مردمان را، با گله بانی، برابر می‌پندارند. زيرا عقيده‌ی همه‌ی آنها، با اندکی پس و پيش، پسمانده و بر پايه‌ی حکومت ِ خالق بر مخلوق است. از اين روی برداشت ِ پيروان هم از پديده‌ی دين و انسان تا اندازه‌ای يکسان است. پس چرا مسلمانانی، که به کشورهای پيشرفته واريز شده‌اند، با مردمان ِ باشنده‌ی اين کشورها، به زشتی و با خشونت برخورد می‌کنند؟[+]ادامـــــه

Labels: , , , , ,

Tuesday, September 18, 2012

چرا بايد ماه فرمانروا باشد؟

مـردو آنـاهيــد


اکنون، که بيگانگان ِ عرب‌نژاد و اسلامزدگان ِ از خودبيگانه بر ايرانيان حکم می‌رانند، هيچ سازمانی، در اين حکومت، نمی‌تواند "ملی" باشد. زيرا کردار و رفتار اين راهزنان، ايران ستيزی، دگرسو با فرهنگ ِ ايران و به زيان ِ مردم ايران است.

آنچه که از گفتار و کردار ِ ما ايرانيان می‌توان برداشت کرد اين است که ما دلباختگان ِ سخنان زيبا هستيم نه اين که ما زيبايی را می‌ستاييم. زيرا بيشترين ايرانيان نه تنها با سخنان بازی می‌کنند وآنکه، در پندار، برای هر سخنی هسته‌‌ای را جايگزين می‌کنند که با خواسته‌ی آنها همخوانی داشته باشد. اين است که هميشه روشنفکران در سخنی، که هر يک هسته‌ی دلخواه ِ خود را در آن جای داده‌ است، به يکديگر می‌پيوندند و با آشگار شدن ِ هسته‌های گوناگون نه تنها از هم می‌گريزند وآنکه به کينه توزی با يکديگر می‌پردازند. چه خوش بود، که اين روشنفکران به کردار يکديگر را می‌آزمودند تا بتوانند با کسانی پيوند داشته باشند که در راستای آرمان آنها گام می‌نهند.[+] ادامــــه

Labels: , ,

Tuesday, August 28, 2012

ايران ستيزی در پوشش جهان وطنی

مردو آناهيد



شگفتی نيست که انبوهی از مردمان ديدگاهی بسيار تنگ دارند و گمان می‌برند که جهان ِ هستی، به راستی و درستی، در تنگنای ديدگاه آنها نگاشته شده است. شگفتی هم نيست که دينمداران از کوتاهنگری‌ی مردم به سود ِ خود بهره برداری می‌کنند. يعنی جای شگفتی نيست که اندک شماری دروغوند، بر انبوهی فريبخورده، حکم می‌رانند. شگفتی در اين است که برخی، با داشتن ِ ديدگاهی بس تاريک و تنگ، خود را روشنفکر می‌پندارند. افزون بر اين آنها نابخردی و نادانی‌ی خود را می‌فروشند. يعنی جای شگفتی است، که نادان بودنِ اين کسان ابزار ِ مزدوری‌ی آنها شده است، آنها برای کورانديشی‌ی خود، از نادان پروران جهانی، مزد می‌گيرند.
همه‌ی اين کورانديشان از گذاری سنگبرداری می‌کنند که دشمنان ِ ايران، از اين راه، آسانتر می‌توانند ايرانيان را از ميهن و فرهنگ ِ ايرانی جدا سازند و آنها را به ارابه‌ی آرمان ِ خود ببندند. زيرا دشمنان ِ بيگانه نمی‌توانند، از راه رسانه‌هايی بسان ِ بی بی سی، آشگارا از ايرانيان، هر چند هم که مسلمان باشند، بخواهند که با سرزمين خودشان دشمنی بورزند. [+]ادامـــــه

Labels:

Friday, August 10, 2012

زيبايی شادی بخش و حجاب ننگين است

مردو آناهيد


پـذيرفتن ِ حجاب، با هر نام و با هر شيوه‌ای، چه آن را "اختياری" و چه آن را "اجباری" بپوشند، پذيرفتن ِ حاکميت ِ بندگان ِ نرينه بر زنان است.

حجاب نشانی از ايمان ِ پسمانده و پليدی است که، در احکام ِ آن، سرشت ِ انسان لگدمال می‌شود. زيرا حجاب انگيزه‌----ی خودآرايی را در زنان سرکوب می‌کند و درنده خويی را در مردان برمی‌انگيزد. حجاب، يا پوشاک ِ اسلامی، ستمی نيست که تنها زنان را می‌فرسايد وآنکه پندار ِ شومی است که زنان را به پستی و خواری به مردان ِ کورانديش واگذار می‌کند. پوشاک ِ اسلامی ننگ ِ جامعه و سياهی‌-----ی ديدگاه ِ فرومايگانی است بيمار. اين فرومايگان از آزردن و رنجاندن ِ زنان سرمست می‌شوند. مردان ِ مسلمان به بيماری‌--یِ دُزدمنشی هم آلوده هستند. آنها هر گوهری را که در ديگران ببينند برای دزديدن يا شکستنِ آن گوهر بر انگيخته می‌شوند. از اين بيماری است که، جهادگران دارايی‌--------------ی ديگران را، به همراه ِ زيبارويان، می‌دزدند و نشانه‌‌های هنری و فرهنگی‌ی مردمان را ويران می‌سازند. زيرا آنها زنان را هم گوهری از دارايی‌ی مردان می‌پندارند و در زيبايی‌ها زشتی‌های خود را می‌بينند. در لجنزار ِ اين دزدان، ديدن ِ زنان تنها برای تن‌خران (خريداران) و برای تن‌فروشان ( فروشندگان) آزاد است. خريدار مردی است که برای همخوابگی مُزد (مَهريه) می‌پردازد و فروشنده پدر يا ارباب ِ زنی است که او را برای نکاح واگذار می‌کند. (فروشندگان بيشتر محرم و خريداران تا پيش از عقد ِ همخوابگی نامحرم هستند) در شريعت اسلام، حجاب زشت‌ترين و ننگين‌ترين نشانه‌ای است که، در پيوند با زن و مرد، گذارده شده است. گرچه هيچکدام از احکام شريعت با سرشت انسان سازگار نيستند، ولی پوشاک ِ اسلامی به کردار زهری است، از ژرفای نابخردی، که مسلمانانِ با ايمان را با سرشت ِ انسان بيگانه می‌سازد. [+]ادامـــــه

Labels:

Friday, July 20, 2012

چگونه جهان را به اهريمن سپرديم

مردو آناهيد



جهانداران اين مومنين را اسلامیست، جهاديست، سلفيست، طالبانيست، بن لادنيست و هموندان القاعده می‌نامند و به همراه ِ نکوهش کردن ِ کردار ِ اين کسان، دروغ‌های اسلامفروشان را ستايش می‌کنند.

زورمندان ِ ستمگر به کردار، نه به سخن، در سوی جهانگشايی گام می‌نهند. اين زورمندان برآنند که بر جهان و جهانيان فرمانروايی داشته باشند. آنها، برای رسيدن ِ به اين آرمان، سرزمين‌هايی را بخش می‌کنند و هر بخشی را کشوری تازه می‌نامند. آنها کشورهای تازه را به سرکردگانی فرومايه می‌سپارند تا خودفروختگانیِ ناتوان، در گماشتگی‌‌-----ی آنها، بر آن مردمان حکم برانند.
مردمان کشورهای نو پا، که از کيستی و فرهنگ خود جدا شده‌---اند، به ناچار خود را در شناسه‌‌-ای، که زورمندان به آنان بخشيده‌-اند، می‌گنجانند. از اين روی اين مردمان ِ از خودبيگانه به گماشتگان ِ زورمندان روی می‌آورند تا بتوانند به هوينی دروغين در سرايی، که از باشندگانش جدا شده و به آنها واگذار شده است، سرفراز بشوند. دست نشاندگان ِ فرومايه، به جز خودفروشی هيچ گونه دانش و هنری ندارند. اين است که آنها با اندک مژده‌--ای، به بندگی‌------ی دشمنان ِ آزادگی، در می‌آيند و به کردار زرخريد ِ بيگانان می‌شوند.[+]ادامــــه

Labels: , ,

Sunday, June 24, 2012

اخلاقی که ما از دين برداشت کرده-ايم

مـردو آنـاهيــد



بخشی از اخلاق ِ مسلمانان ِ خودباخته اين است که آنها زشتی‌های شريعت اسلام را آگاهانه می‌پوشانند تا اسلامزدگان را، با بند‌های دروغ، به اسلام پايبند کنند و نيز خود را انديشمند و روشنفکر بنمايانند. اين زشتخويی، که از زهر ِ دروغوندی برآمده، بازده‌-ی آن خرد سوزی و نادان پروری است.

اخلاق دينی پنداری است که با پوششی دروغ و درون مايه‌-ای زهرآگين در بينش ِ مردمان فرو رفته است. در اين پندار، مذهب که پيروان را در نادانی می‌پروراند پايگاه ِ اخلاق، يعنی آموزنده‌-ی رفتار نيک، شمرده می‌شود. درون مايه‌-ی "اخلاق" بدان گونه دروغ است که مردم نيک خويی و مهرورزی را، برآمده از سخنان ِ فريبنده‌-ی پيشوايان ِ مذهبی، يعنی برآمده از سخنان ِ دروغوندان گمان می‌برند. بازده‌-ی اين اخلاق از آن روی زهرآگين است که مردمان به پيروی از اوامر دينمداران به زشت‌-ترين کردار دست می‌برند و زشتی‌ها‌ی کردار خود را نمی‌بينند.[+]ادامــــه

Labels:

Thursday, June 07, 2012

آزادگان به جان و خرد آراسته هستند

مردو آناهيد



روحانيان يا روانيان، که با مغز، يعنی با ماده يا با جسم، پيوندی ندارند، کارکرد ِ آنها بسان ويروس است. از آنجا که عقيده‌-ی روحانيان مانند ويروس بی بُن و بدون ِ هسته‌-ی رويندگی است. آنها زهر ِ عقيده را در سلولهای مغز ِ پيروان فرو می‌ريزند و با نيرويی، که از بيماران ِ اسلامزده می‌گيرند، اين ويروس را به آيندگان می‌رسانند.

*****
دين-فروشان به جز زنجيرهای زشت ِ بردگی چيزی در دکه‌-ی خود ندارند

بازده‌-ی شش ميليار چراغ خاموش باز هم تاريکی است

اين شيادان، در ديدگاه ِ تاريک شده‌-ی پيروان، هر پديده‌-ای را با زهر ِ دروغ واژگون می‌نمايانند. اسلام-فروشان آن چنان مردم را فريفته‌-اند که می‌توانند در تاريکخانه‌-ی ايمان، به نام پشتيبان، بر پُشت ِ پيروان سوار بشوند و به نام راهنما آنها را به گمراهی بکشانند.
اين شارلاتان‌ها از يکسو با عقيده‌-ای، که به دروغ بافته‌-اند، مردم را می‌فريبند و از سويی ديگر خود را پاسدار و نماينده‌-ی عقيده‌-ی مردم جا می‌زنند. [+] ادامـــــه

Labels:

Saturday, May 19, 2012

فتوا با خرد انسان سازگار نيست

مردو آناهيد


سخن از آزادی‌-ی ديدگاه و انديشه نيست. سخن از خونآشام بودنِ خليفه‌-ی الله هم نيست. سخن از اين است که؛ "شريعت اسلام خرد ِ مسلمانان را می‌سوزاند" و از آنها جانوری پست‌-تر از گُـراز می‌پروراند.

اگر بينش ِ همگان، به پديده‌-ای زهراگين و زشت آلوده بشود، روشنگران هم آن زهر و زشتی را نديده می‌گيرند. در درازای زمان زهر و زشتی‌-ی آن پديده در زندگانی‌-ی مردم آميخته می‌گردد. هر زشتی و ناخوشی که در زندگانی‌-ی مردم آميخته بشود بخشی از زيبايی‌ها و خوشی‌های جامعه به نيستی می‌گرايد. مردمانی، که با زشتی و پستی خو بگيرند، ناخواسته از زشتکاری و پسماندگی‌-ی ديگران هم آزرده نمی‌شوند. بر چنين مردمانی، هميشه، زشتکاران و ستمگران حکمرانی می‌کنند. مردمان ِ ستم پذير به دروغ پناه می‌برند. در جامعه‌-ی پناهندگانِ دروغ هيولای ترس بر همگان سايه می‌افکند و مردمان، در نازندگی، زيست می‌جويند. واليان ِ اسلام، خرد و وجدان ِ پيروان را در تاريکسرای ايمان به بند می‌کشند و پيروان را، به ابزاری ستمگر، دگرگون می‌سازند. شريعتمداران، به مانند خرچنگی زهرآگين، بر پشت پيروان سوار و بر آدميان ستم می‌رانند. افزون بر اين، پيروان با خاکساری و پستی، از اين خونآشامان، درخواست حکم می‌کنند. کسانی که خرد و وجدان خود را به شريعتمداران بسپارند، آنها ننگ و نام يا زشتی و زيبايی را نمی‌شناسند. ادامــــه[+]

Labels:

Tuesday, May 08, 2012

ناله‌-ی گرگ از پشيمانی نيست

مردو آناهيد



نشانه‌هايی از دروغوندی و فريبکاری اين مُنجی[+]:

آيا او جايی را در جهان يا در تاريخ اسلام می‌شناسد که کرامت و عدالت اسلامی به جز اين باشد که حکومت اسلامی در ايران پياده کرده است؟
آيا در زمان رسول الله، سرکردگان و پيشوايان اسلام بهتر از اين حکومت عدالت و کرامت داشته‌-اند؟
آيا عدالت الهی، که در قرآن به آن پرداخته شده است، به جز گردن زدن، دست و پا بريدن، تازيانه زدن و در آتش سوختن است؟
آيا در شريعت اسلام هميشه زنان برای تن فروشی به کار نمی‌روند؟
آيا سن زن فروشی در اسلام زير 12 سال نيست؟
آيا بنيان گذاران اسلام، تنها با کشتار دگرانديشان، اسلام را گسترش نداده‌-اند؟
آيا احکام جهاد در اسلام برای کشتار و غارت دگرانديشان نيستند؟
آيا آخوندی، که او را روحانی می‌خواننـد، هيچگاه سخنی راست بر زبان رانده است که برای فريب مردم نباشد؟
آيا "لا اله الا الله" که بنياد اين عدالت و کرامت است يک دروغ و پشتوانه‌-ای اين دروغ؛ شمشير جهادگران نيست؟ ادامـــــه[+]

Labels: ,

Tuesday, May 01, 2012

نيرويی که به کژی بهره برداری می‌ شود

مردو آناهيد



پُرشمارها خودفريب و خوشباورند، آنها هزار بار، به اسم الله، فريب می‌خورند و هميشه به دنبال فريبی و دروغی تازه می‌گردند تا بتوانند نادانی و بدبختی‌-ی خود را به خواست ِ الله بنگارند

500 سال پس از سرکوب ِ اروپاييان، جهادگران ِ بيابانگرد از يزرب (مدينه) برای کشتار و تاراج ِ دستآوردهای ديگران بر مردمان ِ برتر و پيشرفته‌تر تاخته، با خشم و درنده خويی، آنها را کشتار و سرکوب کرده‌-اند. پُرشمارها چه در مسيحيت و چه در اسلام، پس از سرکوب شدن، به نيروی خشمآوران در آمده و راه گسترش انسان ستيزی را بر خود و بر مردمان ديگر هموار ساخته‌-اند. سرگذشت ِ رويدادهای زمان، که آنها را به نام تاريخ به خورد ِ مردم می‌ دهند، بيشتر دروغ و بی بُن هستند. زيرا دروغوندان هر يک پس از ديگری، که تازيانه‌-ی حکومت را در دست گرفته‌-اند، با فريب و دروغ از پشتيبانی‌-ی پُرشمارها زورمند شده‌-اند؛ از اين روی آنها نمی‌خواهند مردم را به کژپنداری و کژروی سرزنش کنند.

دروغوندان ِ تاريخ خود را، پيشتاز و رهايی بخش، خوانده‌-اند تا فرومايگی و ستمکاری‌-ی آنها، در عقيده‌های تاريک ِ مردمان، واژگون ارزيابی بشوند. حکمرانان نخست عقيده‌-ای را در پندار ِ سُست ِ پُرشمارها فرو می‌کنند و سپس خواسته‌ها و کردار ِ خود را، همساز و همرنگ، با پندار ِ انبوه ِ مردم به نمايش می‌گذارند.

پُرشمارها بيشتر، ندانسته، به دنبال ِ انگيزه‌های سرشت ِ انسان هستند. ولی انگيزه‌های آنها از سوی حکمرانان به کژی برگردانده می‌شوند. از اين روی حکومت بر مردمان ِ با ايمان و کورانديش آسان‌-تر است. اين است که جهانداران در هر زمانی می‌کوشند که مذهبی را بر گردن ِ همگان بياويزند تا نگرش مردمان به پستی بگرايد. ادامـــــه[+]

شايد برخی از روشنفکران خواهان ِ سرنگونی‌-ی حکومت اسلامی هستند. ولی آنها در انديشه‌-ی سامانی نيستند که در آن جان و خرد ِ مردمان گزندناپذير باشد. به راستی آرمان ِ اين روشنفکران سالار شدن بر مردم نه سالار بودن ِ مردم است.

Labels:

Sunday, April 01, 2012


اسلامزدگی يا زهرآب ِ کورانديشی


مـردو آنـاهيــد



محمد، برای پياده کردن ِ گزافه گويی‌های خود، نياز به آدمکشانی داشته است که بر دگرانديشان بشورند و آنها را گردن بزنند تا او بتواند با دارايی سرکوب شدگان به پياده کردن ِ احکامش بپردازد. او پيوسته در قرآنش، برای کشتار ِ دگرانديشان، آتش ِ کينه توزی را در ايمان مسلمانان افروخته است.

اسلامزدگی برآيند ِ يک خوره است که از کودکی در بينش ِ مسلمانان جايگزين می‌شود. بينشی، که به اين زهرآب رنگ گرفته باشد، پديده‌-های ِ هستی را تنها در تنگنای اسلام می‌شناسد. خرد ِ اين کسان، در پيوند با اسلامزدگی، از کارآريی باز می‌ماند، نگرش آنها، از تاريکخانه‌-ی اسلام، فراتر نمی‌رود. رهايی از اين بيماری، بدون شناسايی بُن نهاد ِ اين پليدی، بسيار دشوار است.
تا کنون کمتر انديشمندی يا پزشکی برای شناسايی يا درمان اين بيماری گام برداشته است. برای رهنمود و کاوش، در ژرفای ناخودآگاه ِ انسان، افزون بر دانايی به چشمی ژرف بين و نگرشی آزاد و روشن نياز است.
بيشترين کسان، که ديدگاه ِ خود ِ آنها به زهر ِ عقيده‌-ای آلوده شده است، نمی‌توانند نشانه‌-های اين نابينايی را، در بينش خود يا در درون ِ ديگری، ببينند. از اين روی آنها نمی‌توانند به ريشه‌-ی اين بيماری پی ببرند.

در سرزمين اسلامزدگان، نوانديشی و فرهمندی را گمراهی می‌پندارند و خودانديشان را جاهل می‌نامند.

روشنفکرانی، که به بيماری‌-ی اسلامزدگی دچار شده‌-اند، آزادانديشی را نمی‌شناسند، آنها انسان را دين خو می‌دانند و آزادگان را بی بند و بار و ناآگاه می‌خوانند.
در اين نوشتار سخن از بيمار‌ی‌-ی اسلامزدگی است، گر چه از اسلامزدگان هم سخن رانده می‌شود.
ادامــــه[+]

Labels:

Saturday, March 17, 2012


دموکراسی، سکولاريسم و حقوق بشر


مردو آناهيـد



ايرانيان با اين بازيگران ِ سخن، به نام روشنفکر، هيچگاه به آزادی نخواهند رسيد. زيرا شناسايی‌ کردن ِ پسماندگی‌های اسلام نخستين گام برای رسيدن به آزادی است.

پوسته‌-ی پديده‌های دموکراسی، سکولاريسم و حقوق ِ بشر را، که برخی از روشنفکران آنها را از فرهنگ ِ بيگانگان برداشته و در بازار ِ سياست ِ ايران به فروش گذارده-اند، بسان پوسته‌هايی هستند که پيش از اين با نام ِ مشروطه، ملی و توده‌-ای برای مردم نمايش می‌داده‌-اند.
روشنفکران ِ فروشنده و بيشترين خريداران، که در اين بازارها داد و ستد دارند، با درون‌مايه يا با شيره‌-ی اين واژگان بيگانه‌-اند. اين است که سياست پيشگان، در بازار ِ دروغ، هر کالای پوسيده‌-ای را، که داشته باشند، می‌توانند آن را در پوسته‌-ی اين واژگان به خريداران فرو کنند.
گاهی هم برای گريز از رسوايی، خواسته‌های خود را، در يک پيشوند يا پسوند به پوسته‌هايی خوشرنگ می‌افزايند تا خريداران، آرزوهای خود را در آن بسته‌ها بپندارند و ندانسته در دام ِ بدبختی بند شوند.
از آن جا که روشنفکران ِ فروشنده و خوشباوران ِ خريدار هسته‌-ی اين واژگان را نمی‌شناسند، اين مردمفريبی‌ها می‌توانند بارها در نام-ها و پوسته‌های گوناگون به کار برده شوند.

اسلامزدگان برآن هستند که نادانی، کاستی‌ و پسماندگی‌های اسلام و ننگ ِ بردگی‌-ی خود را با دروغ‌ بپوشانند.

ادامـــه[+]

Labels:

Thursday, February 23, 2012


همبستگی با ايران ستيزان نابخردی است


مردو آناهيد



اسلامزدگان و اسلامفروشان پيوسته از کشته شدگان دوران پهلوی سخن می‌رانند. ولی از شناسايی‌-ی کشته شدگان ايرانی، در درازای 1400 سال حکومت‌های اسلامی، پرهيز می‌ کنند.

آخوندها چنگال‌های خونين خود را پيوسته تيزتر و ژرفتر در جان ايرانيان و فرهنگ ايران فرو می‌‌کنند و در برنامه‌-ی اسلام سازی، که از سوی جهانداران گسترده می‌شود، همياری و توانايی خود را بهتر نشان می‌هند.
به هر روی هنوز هيچ ديگی را بار نگذاشته‌-اند که برخی از شتابزدگی خودشان را به ديگ بيندازند. اگر هم جهانداران نياز دارند، که در اين زمان، بر مردمان ايران، کسان ديگری را حاکم بسازند، آنها حاکميت را به کسانی خواهند سپرد که آنان اسلامزده و ايران ستيز باشند.

اسلامفروشان و اسلامزدگان هيچ گونه مهری به کشور ايران ندارند. آنها ايران را اندوخته‌-ای می پندارند که به حکمرانان ِ بر اين کشور واگذار می‌ شود. از اين روی آنها خواهان حکمرانی بر ايران هستند. آنها، برای باز پس گرفتن ِ کشور و آزاد ساختن ِ آن از چنگال جهادگران بيابانگرد، هيچ گونه انگيزه‌-ای ندارند.
ادامــــه[+]

Labels:

Saturday, February 11, 2012


حکومت اسلامی ناآگاهی را به رای می‌گذارد


مـردو آنـاهيــد



خمينی از مردم خواست، که برای نابود ساختن ِ نشانه‌های تمدن و بازسازی‌-ی نشانه‌های اسلامی، با او بيعت کنند تا خروس ِ کارتر به تخم بنشيند. روشنفکران فرياد می‌زدند و می زننـــد؛ "هر کس که، با اين شبان، بيعت نکند چنان است که او به گوسپند بودن ِ خود ايمان ندارد".

من بر اين پندارم، از زمانی که اسلام بر مردمان ِ ايران حکم می‌راند، اين مردمان به نفرين اَهريمن دُچار شده-اند. زيرا با اين همه‌-ی انديشمند و دانشمند که از اين مردمان برخاسته‌-اند هيچکدام از آنها نتوانسته‌-اند، برای ايرانيان ديدگاهی را بگشايند، که دستکم شماری از اين مردمان به خودانديشی بگرايند.

اگر ما به خرد آراسته هستيم، پس چرا مُردگان ِ هزار ساله بر ما حاکم شده‌-اند؟
اگر ما دانشمند داريم، پس چرا، چرخ‌های کشورداری در دست ِ آخوندهای ابله هستند؟

اگر ما ايرانی هستيم، پس چرا یک عربزاده بر ما ولايت دارد؟

اگر ما ميهن پرور هستيم، پس چرا ايران ستيزان را ستايش می‌ کنيم؟

اگر در ايران حکومت ولايت فقيه حاکميت الله است، پس مردم ايران چه چيزی را انتخاب می‌کنند؟

اگر چپ روها از دگرگونی‌های جامعه اندکی می‌ دانند، پس چرا نمی‌دانند که احکام پوسيده‌-ی قبيله‌-ای پاسخگوی جامعه‌-ی امروز نيستند؟!. ادامـــه[+]

Labels:

Tuesday, February 07, 2012


پرسشی از آزادگان: مرز نادانی کجاست؟


مردو آناهيد



گويی گوسفندان، از عشق به کباب شدن، با پای خود به کشتارگاه می‌روند. شمار مسلمانان با ايمان در يک [بيعت-گيری]،انتخابات اسلامی درسد آلودگی انديشه‌-ی آنها را نشان می‌دهد نه درستی عقيده‌-ی آنها را.

پيروان به چيزی که نمی‌دانند ايمان دارند و در اجرای اوامر ايمان نادان به شمار می‌آيند. کسانی که از نادانی به امر امامی به کشتار دگرانديشان دست می‌برند، دست‌آورهای گذشتگان را نابود می‌کنند، برای مردگان هزار ساله به خودآزاری می‌پردازند، شيطان را سنگسار می‌کنند، مردمان را در ترس ميخکوب می‌کنند آنها برای انجام وظيفه‌-ی شرعی هم کسانی را انتخاب يا بر کنار می‌کنند آنها بر کردار و بازده‌-ی کردار خود آگاهی ندارند. چنين انتخاباتی، که از سوی مسلمانان به نمايش گذاشته می‌شود، شايد از سوی دين‌-فروشان مشروعيت داشته باشد ولی هيچگاه حقانيت ندارد. ادامــــه[+]

Labels:

Wednesday, January 25, 2012


نگاهی ژرف به جدايی نادر از سيمين


مردو آناهيد



در جهان ِ امروز، رسانه‌های سرگرم کننده، پديده‌-ای را، سخنی يا انديشه‌-ای را، که برای آنها سودبخش باشد، برای مردم درخشنده می‌سازند يا ديدگاه ِ مردمی را آن چنان در سوی پستی و تاريکی می‌گردانند که پديده‌-ای ناچيز برای آنان بلند و درخشان جلوه کند.

يکی از شيوه‌-های چشم بندی، يا بهتر بگويم خردسوزی، اين است که سازمانی نشانه‌-ای را در ديدگاه ِ مردمان گوهربار می‌سازد. سپس در همايشی جهانی پديده يا کسانی را، با هياهوی بسيار، ستايش می‌کند و آنها را به آن نشانه سرافراز می‌سازد.
مردمان که خرد خود را، در اين رسانه‌-ها، باخته‌-اند؛ پديده يا کسانی را گرانمايه و ارجمند می‌انگارند که به يکی از آن نشانه‌-ها پيوند داشته باشند. يعنی اين مردمان به هوش و انديشه نيازی ندارند. زيرا آنها ويژگی‌ها و ارزش‌های انسانی را، تنها با نشانه‌-های پيشنويس شده، می‌پذيرند.
آنها "طوطی صفت" توتی وار در پس آينه نيستند وآنکه TV بر انديشه‌-ی آنها فرمانروا شده است. چنين کسانی را "تی وی زدگان"، TV زدگان، ناميده‌-ام.
ادامــــــه[+]

Labels:

Friday, December 30, 2011


آزادگان با بردگی در پيکار هستند نه با بردگان


مردو آناهيد


شناختن ِ اين زهر ِ انديشه سوز و گشودن ِ بندهای بردگی، تنها راه ِ رهايی، برای ايرانيان ِ مسلمان، از دامگه ِ انسان ستيزان است. آزادگان، از سرشت ِ انساندوستی، با دارندگان ِ عقيده، به ويژه ايرانيان ِ مسلمان، هيچ گونه دشمنی ندارند.

آزادگان با انسان ستيزی، با انديشه سوزی، با کشتار ِ دگرانديشان، که در شريعت اسلام جای دارند، برخورد و بندهای بردگی را در عقيده‌ی مسلمانان بررسی می‌کنند. بندهايی که انسان را در عبوديت به خشونت می‌پرورانند و او را از بهزيستن و شاد زيستن دور می‌سازند.
آزادگان از مهری که به هم ميهنان خود و به فرهنگ ايران دارند به روشنگری و کاوش در عقيده‌ی حاکم، بر خرد ِ مردم ِ ايران، می‌پردازند. برانگيزنده‌ی اين پيکار، زهر ِ شومی است، که خرد و وجدان ِ ايرانيان را، هزار و چهارسد سال، به کورانديشی و سختدلی کشانده است.
شناختن ِ اين زهر ِ انديشه سوز و گشودن ِ بندهای بردگی، تنها راه ِ رهايی، برای ايرانيان ِ مسلمان، از دامگه ِ انسان ستيزان است. آزادگان، از سرشت ِ انساندوستی، با دارندگان ِ عقيده، به ويژه ايرانيان ِ مسلمان، هيچ گونه دشمنی ندارند.
آيا تلاش ِ ويروس شناسان، برای پيشگيری و درمان ِ بيماری‌-ی ايدز، خوارشمردن ِ بيماران ِ آلوده به اين ويروس است يا گرامیداشت ِ جان ِ انسان؟
آيا پژشکان، که يک بيماری را با داروهای تلخ درمان می‌کنند، خواهان ِ آزردن ِ بيمار هستند يا آنها ميکروب ِ آن بيماری را سرکوب می‌کنند؟
آيا شمردن ِ زيان‌های زهرهایِ خانمانسوز، بسان افيون ِ هروئين، و پيشگيری از گسترش ِ اين جانخوره، ستمکاری بر گرفتاران افيونی است يا انساندوستی است؟
آيا پژوهش در ژرفای روانپريشی، بازگرداندن ِ بيماران ِ روانی به خويشتن، سرزنش کردن ِ اين بيماران است يا سامان بخشيدن به اندرون ِ شيدا شدگان؟

زهی بی شرمی است: کسانی که احکام شريعت را، از زادن تا مردن، به همگان فرو می‌کنند يا سوداگرانی خودفروخته که، زهرآب اسلامی را به گريختگان ِ اسلامزده می‌فروشند، با هوچیگری، از ديگران بخواهند تا آنها به عقيده‌ی مردم احترام بگذارند.

احترام به عقيده‌ای، که از آدمکشی پرهيزی ندارد، برابر با جانستانی است.
احترام به عقيده‌ای، که بر خوار بودن ِ زنان پافشاری دارد، انسان ستيزی است.
احترام به عقيده‌ای، که دگرانديشان را ناپاک و آنها را سزاوار آزار دادن می‌داند، دشمنی با انديشه است.

عقيده دگرسو با گمان بردن، دگرسو با پندار، دگرسو با انديشه و دگرسو با بينش ِ آزادگی است. عقيده دامگه-ی است فريبنده، سنگين و سخت شده که در آن سرشت گستاخی و جويندگی‌-ی انسان از جنبش باز می‌ماند.
از اين روی هر عقيده‌ای سزاوار ِ نفرين و بيزاری است نه احترام. ادامـــــه[+]

Labels:

Friday, December 02, 2011


آيا روباه از مرغ بيزار می‌ شود؟


مردو آناهيد



زورمندانِ فرمانروا، در جهان امروز، برای گسترش ِ نيازهای اجتماعی، تنها در سوی بازار و کاربُرد کالايی، که آنها توليد می کنند، می انديشند. آنها برای استوار ساختن فرمانروايی خود و در دست داشتن بازار فروش، تنها از فشارهای اقتصادی و تحريم‌های سياسی سخن می گويند.

فشار و تحريم اقتصادی، از سوی جهانداران، برای ولايت فقيه، بيشتر برای خودنمايی است که آن هم چندان کارآيی ندارد. زيرا جلوگيری از فروش کالا، به حکومت اسلامی، بيشتر برای کشورهای فروشنده، زيان بخش است.
گاهی هم جهانداران بايد نگرش مردمان را به سوی انسان ستيزانی خشمآور برگردانند تا آنها بتوانند زشتکاری-های خود را در پوشش انساندوستی پنهان کنند.

ولايت فقيه هم، مانند همه-ی دزدان، بايد بخشی از آنچه که دزديده است، یعنی بخشی از ايران را، به زورمندانِ جهانی باج بدهد تا بتواند ايران را با پشتيبانی آنها تاراج کند.

برای اين که بتوان حکومت اسلامی را از ساختنِ بمب ِ اتمی باز داشت بايد يا ابزار ساخت را از او گرفت يا حاکميت ِ انسان ستيزان و جهادگران را از ايران دور ساخت. حکومت اسلامی که پول داشته باشد، انگيزه-ی او جهادگری است، او می تواند ابزار و کالای مورد نيازش را بخرد و پيوسته، در راه ِ سرکوب ِ آزادگان، به کار ببرد. ادامـــــه[+]

Labels:

Thursday, November 17, 2011


رزم آزمايی به رجزخوانی نيست


مردو آناهيد



در ايران که روشنفکران ِ چپ و کژروان ِ اسلامزده در راه پيکار با آمپرياليسم، ايران را بسته بندی شده و ايرانيان را دست بسته به نمايندگان انگلستان واگذار کرده-اند.

سران ِ آمريکا و خلافت فقيه، برای چندمين بار، بر يکديگر رجز می‌ خوانند، انجمن-های ايرانی هم، بدون ِ بررسی و ژرفنگری، بدان گونه واکُنش نشان می‌ دهند که رجزخوانان پيش بينی کرده-اند. گويا، هم اکنون، آمريکا دريافته است که آخوندها به ساختن ِ بُمب اتمی درکارند. اين است که، جهانيان ترسيده-اند و زورمندان لرزيده-اند، زيرا بيم آن می‌ رود که ناگهان جهان بترکد.

از پندارهای آزمون نشده بگذريم، اندکی به سرزمينی بنگريم که ما هنوز آن را ايران می‌ دانيم. سرزمينی که در چنگالِ دشمنان فرسوده و نامش به ننگ آلوده شده است و ما از بمباران شدن اَتُم سرای آن نگران هستيم.

کشور ايران در حاکمِت الله و در دست خليفه-ی اسلام است.
نه الله از انديشه و فرهنگ ايران برآمده است و نه خليفه-ی او ايرانی است. اگر هم کسی باور ندارد، به عمامه-ی سياهِ او بنگرد که نشان از عربزادگی و ننگی است که ايرانيان از نادانی بر خود هموار کرده-اند. ادامـــه[+]

Labels:

Wednesday, November 09, 2011


ما برآنيم که ايران را پس بگيريم


مردو آناهيد



بی دادگری و انسان ستيزی در سرشت شريعت است. اسلام بدون خشم برجای نمی ماند که بتواند گسترش پيدا کند، اسلام بدون انسان ستيزی در خودش فرو می‌ پاشد.

اگر زمانی کوتاه، آگاهانه و آزادانه، به گفتار و کردار ِ آزاديخواهان ِ ايرانی، که برخی برای سرنگون ساختن ِ "حکومت آخوندی" (نه حکومت اسلامی) پيکار می‌‌ کنند، بینديشيم به شوربختی-ی ايرانيان پی خواهيم بُرد. بيشتر اين آزاديخواهان، از کمبود ِ آزادی رنج می‌ برند. زيرا دست شان به گنجينه و تازيانه-ی حاکميت نمی‌ رسد.
اين کسان از آن روی آزادیخواه شده-اند، که آنها اسلامی را پذيرايند، که زورمندان ِ جهان، خريدارِ آن هستند. خمينی هم خواهان ِ آزادی بوده است؛ چون او پيش از خلافت، آزادی نداشته است تا دگرانديشان را کشتار کند.
اين خودفروختگان، هم اسلامزده و هم ايران ستيزند. گفتار و کردار آنها برای رهايی و گسترش اسلام است.
شگفتی در کردار و گفتار اسلامزدگان و ايران ستيزان ِاسلامفروش نيست. زيرا آنها به جای آن که در راه "الله" بکُشند يا کُشته شوند، آنها، در راه ِ "الله"، پول می‌ گيرند، اسلام را بَزَک می‌ کنند و به کوردلان می‌ فروشند.

ما برآن نيستيم که به ياری-ی اسلامزدگان ِ ايران ستيز به حکمرانی برسيم و کشور ايران را برای عربزاده-ای، که هرگز زاييده نشده است، آماده کنيم.
مردم ايران، به احکام پوسيده-ی اسلام، نيازی ندارد. ما برآنيم که ايران را پس بگيريم، تا کشور ايران با انديشه و فرهنگ ايرانی سامان داشته باشد نه با احکام راهزنان ِ جهادگر.

مردمی که در زير شمشير و از ترس به عقيده-ای ايمان آورده-اند، از نابخردی و آزمندی به ياری-ی راهزنان و ستمکاران برخاسته-اند، آنها آزادی را تنها در ستمکاری و زراندوزی، از راه دست-درازی به دارايی و جان ِ ديگران، می‌ شناسند. ادامـــه[+]

Labels: ,

Wednesday, October 19, 2011


هوش دار که ايران را به تاراج می برند


مـردو آنـاهيــد



چرا راهزنان جهانی، که پيوسته دستشان به کيسه-ی یکديگر دراز است، هميشه برای دست درازی به ايران و آزار دادن ِ ايرانيان، با يکديگر هم-آرمان هستند؟

دزدان ِ فقيه از درون و جهانداران ِ آزمند از برون، بسان ِ درندگان، هستی-ی ايرانيان را به تاراج بُـرده-اند و دوباره سرزمين ايران را به حراج گذارده-اند.
برای واليان اسلام و برای خودفروختگان ِ اسلامزده: ايران گنجينه-ای است که جهادگران، آن را، برای کامجويی، دزديده-اند. هر کدام از اين راهزنان می‌ کوشند که بخش ِ بيشتری از اين گنج را به چنگ آورند. به همان کردار که مجاهدين، در آغاز اسلام، دارايی همسايگان را به نامردمی می‌ دزديدند و در يزرب (مدينه) ديوانه وار به خود می کشيدند.

برای آزمندان جهان: ايران زرچشمه-ای است که جهادگران ِ بيابانگرد، به آن دست يافته-اند. ولی توان نگهداری از آن را ندارند. از اين روی آنها پاره-های اين کشور را، پس از تاراج، به حراج گذارده-اند. بهترين پاره را جهانداری می‌ برد که بيشترين جهادگرانِ کاخ نشين را بنوازد.

اين است که جهانداران، در اين هنگام که روشنفکران به سنگين ترين خواب-های مرگ آور فرورفته-اند، بيش از پيش به نوازش و پرورش جهادگران پرداخته-اند. ادامــه[+]

Labels:

Sunday, October 02, 2011


تفاوتِ ناسيوناليسم با ميهن پروری


مردو آناهيد



نشانه-های ميهن پروری: سر زمين ايران هستی بخش و سرچشمه-ی فرهنگی است که فزاينده-ی خرد ِ مردمان و روينده-ی انديشه-های نوين است. در اين کشور، ميهن پرور کسی است؛ که آگاهانه و خردمندانه در فرشکرد ِ ايران و در نوساختن ِ فرهنگی بکوشد که از خرد ِ انديشمندان همين سرزمين تراوش کرده است.

چرچيل نمونه-ی ناسيوناليستی است ستمکار که برای سرافرازی و سود ِ انگلستان بيشترين مردم جهان را آزرده است. شمار ِ شهروندانی، که چرچيل پس از پيروزی، از راه ِ کينه توزی، در بمباران ِ شهرهای آلمان، ناجوانمردانه نابود کرده، بسيار افزون بر شمار کسانی است که هيتلر "در درازای جنگ" از مردمان اروپا کشته است. چرچيل انگلستان را به کردار، در پيوند با جهان آزاری، نيرومند ساخته است.

رضا شاه، در برابر اين ناسيوناليست-ها، تنها ميهن پروری است که بدون دست اندازی به سرزمينی و بدون دستدرازی به دارايی مردمان ِ ديگر به ميهن خود مهر ورزيده است. او آگاهانه در راه ِ سرفرازی و بازسازی-ی فرهنگ ِ ايران کوشيده و در اين راه جان باخته است.

رضا شاه بی گمان با برخی از کورانديشان، که 1400 سال، در زير ستم انسان ستيزان، از خويشتن و با فرهنگ خود بيگانه شده بوده-اند، به تندی و به خشونت رفتار کرده است. ادامـــــه[+]

Labels:

Friday, September 16, 2011


مردم برگزيدگان را توانمند می سازند نه خردمند


مردو آناهيـد



هر چند که مردمی نادان تر باشند، آسانتر به ِ دروغوندان، ايمان می‌ آورند، هر چند که مردمی با ايمان تر باشند، آنها ستم پذيرتر هستند، هر چند که مردمی ستم پذيرتر باشند، آنها آسانتر دموکرات شمرده می‌ شوند.

آنجا که بيشترين شمار از مردم، آزادانه نه آگاهانه، سرکرده-ای را برمی‌ گزينند، بی گمان، آنها فريبنده-ترين کس، نه خردمند-ترين کس، را بر خود حاکم می‌ سازند. برگزيدگان نيروی سرشار ِ مردم را، سامان يافته، در دست می‌ گيرند. آنها می‌ توانند برانگيزنده-ی خشونت یا خاموش کننده-یِ آن در جامعه باشند.
به هر روی، در جهانِ امروز، روزنه-ی ديدگاه ِ برگزيدگان هميشه تنگتر از ديدگاه ِ برگزينندگان و خرد آنان کوتاه تر از خردِ همگان است.

هيتلر، خمينی یا گاندی از نمونه برگزيدگانی هستند که از نيروی بيشترين شمار، يعنی اکثريت، برخوردار بوده-اند. آنها آن نيرو را، در تنگه-ی ديدگاه خود، به کژی روان ساخته-اند.
سرکردگانِ مردمانِ آمريکا یا ايتاليا هم، که برگزيده-ی مردم هستند، ديدگاهی گشاد-تر از روزنه-ی تنگ ِ برگزينندگان نداشته-اند و ندارند. افزون بر اين، هوش آنان هم فراتر از ميانگين ِ هوش ِ همگان نبوده است و نيست. اين سرکردگان در مردمداری(مردمفريبی) زبردست و در کشورآرايی ناشايست بوده-اند و هستند. - ادامــــه[+]

Labels: , ,

Friday, September 02, 2011



نگاهی به تاريکسرای ايمان


مـردو آنـاهيــد



خودباختگان ايرانی، از اسلامزدگی، برای اين که از خواری و نادانی-ی خود شرمسار نباشند، پی در پی، شهد ِ شيرين واژه-های ايرانی را، به زهر ِ شريعت، تلخ ساخته-اند.

خشم-آورانِ فُرومايه، برای نهادينه ساختنِ شريعت اسلام، پيوسته به گوهر فرهنگ ايران نياز داشته-اند که بتوانند زشتی-های کردار ِ خود را در پوسته-ی آن ارزش-ها جايگزين کنند. از پيروhttp://www.blogger.com/img/blank.gifزی-های ديگر ِ جهادگران، در اين راه، بر اين روند بوده است که آنها به همراه اسلامزدگانِ ايرانی، از راه دستبرد به گنجيه-ی فرهنگ ايران، واژه-های سامانِ کشورداری را جايگزين و همسنگ ِ کلمه-های شتربانانِ بيابانگرد نگاشته-اند.

هيچ خردمندی نمی تواند گمان ببرد، که، خلافت اسلامی، پس از اين همه دزدی و خردسوزی، کمتر با گوهر فرهنگ ايران در ستيز است. زيرا هستی-ی اين هيولای شوم در زشت کرداريست. هر واژه-ی ايرانی از بينشی ژرف و گرانمايه برآمده است که گوهر ِ آن واژه هرگز در گفتار ِ قبيله-های حجاز نمی گنجد.
واليان اسلام، که بيش از هزارسال، بر مردم و کشور ايران چيره هستند، پيوسته به نابود ساختن و آلوده کردنِ گوهر فرهنگ ايران پرداخته-اند. با وجود فرومايگی و پستی که در سرشت اين واليان است، آنها همواره از درخشش و شکوه ارزش-های اين فرهنگ در شگفت بوده-اند.
از اين روی آنها، به کمک خودباختگان ايرانی، درونِ اين واژه-ها را با زشتی-ها و پسماندگی-های شريعت اسلام پُر کرده-اند تا، در پياله-ای ايرانی، زهر ِ خودستيزی را به کام ِ مردم ِ ايران بريزند. ادامـــــه[+]

Labels:

Thursday, July 14, 2011


خلافت فقيه از جان آزاری برآمده است


مـردو آنـاهيــد



روشن است که حکومت اَهرمن-سرشتان نمی توانند تنديس دلاوران ايرانی را افراشته ببينند. افزون بر اين که، نام-های آريوبرزن، بابک خرمدین، آرش، کاوه، فردوسی و پورسينا، هستی-ی اسلام را می لرزانند.

ولايت فقيه، خلافت اَهريمن است. اين حکومت با هر گوهری، که از فرهنگ ايران نشان داشته باشد، دشمنی و کينه می ورزد. زيرا ارزش-های فرهنگ ايران، پستی و فرومايگی-ی شريعت اسلام را، آشکار می کنند. فرومايگان با آذرخش خرد و هر دانشی، که به هسته-ی ناشناخته-ها راه يابد، در ستيز هستند.
زيرا پهنه-ی دانش، بی کرانه است و انسان، با کاربرد خرد و ابزارِ دانش، رازهای سربسته را می گشايد. هر رازی، که از ناشناخته-های انسان گشوده شود، اشاره-ايست به نادانی و کورانديشی-ی شريعتمداران.
از اين روی اين نابخردان از نامِ هسته-ها، شاخه-ها و چشمه-های دانش می ترسند. آنها از ناچاری و از نياز، آن هسته-ها و چشمه-ها را با پسوند ِ "اسلامی“ بازگو می کنند. بسان اين که بگويند: فيزيکِ اسلامی يا هنر ِ اسلامی. اين دروغونديست که؛ در سياهچالِ نادان-پروران زيست داشتن و به انبار دانش-پژوهان دستبرد زدن.

اين بردگانِ دانش ستيز، هر دانشگاهی را با پسوند ِ "اسلامی“ ننگين ساخته-اند. اَهرمن-سرشتان برآنند، در اين کوره-های انديشه سوز، به نام دانشگاه، مينوی جويندگی و خردورزی را، که در دانشجويان برانگيخته شده است، به زهرآبِ شريعت اسلام آلوده سازند.

اشاره-ای به روانِ زيستن: ادامـــــه[+]

Labels:

Thursday, June 30, 2011


بُت-های ناموجود چشم جان را کور می کنند


مـردو آناهیــد



بُت پرستانِ اسلام پناه، خمينی را از بُت سازان ِ انگلستان خريده-اند، سپس هيولای خمينی را با ويژگی-های يک بُت همسان کرده-اند، بدآنگونه که بُتِ "الله" در برابر اين هيولا سرفرود آورده است.

برای اين که بتوان مردمی را به زشت‌-ترين کارها وادار کرد. بايد نخست، از موجودی ناموجود، تنديسی بُت-سرشت برافراشت و از برتری-های او، آن چنان، سخن راند که مردم شيفته-ی آن بُت بشوند. از آن پس، هر ناخوشآيندی که با آن بُت پيوند داشته باشد، برای شيفتگان ِ فريب خورده، زيبا و دلپسند خواهد بود. آرزوی هر بُت پرست اين است که، به کردار، ويژگی-های بُت در او نمايان باشند تا ديگر مريدان او را بستايند.

ستمکارترين پديده-ها، بُت-های، ناموجود و يکتا هستند، بسان "الله" که او مالک جهنم است، الله در هر زمان، به خواستِ اميرالمومنين، خشم خود را، به دست پيروان، بر گُستاخان فرو می ريزد. احکام جهاد برای پيروان ِ الله، اوامری هستند، از سوی معبود ِ قهار که او، با کُشتارِ کافران، ايمان ِ عابدين را می سنجد. ادامــــه[+]

Labels:

Monday, June 13, 2011


زشت-کیشان دشمن اندیشه-‌اند


مـردو آنـاهیــد


همه-‌ی تلاش اين اسلام-زدگان در اين است که در ذهن مردم، "ايران اسلامی" را فرو کنند که مردم به خفت خود و حکومت عمامه-‌دارن تن در دهند. اين بدکيشان برآن می کوشند که ايمان را در مردم بپرورانند. آنها دشمن انديشه هستند چون هر ريزه انديشه-‌ای که در مردم پرورانده شود از ايمان آنها کاسته می‌شود. اندک اختلاف اين کسان با حکومت اسلامی از تفاوت ديدگاه آنها در شيوه-‌ی گسترش دادن اسلام است نه از مردم دوستی يا ميهن‌-پروری آنها. ايمان به اسلام همه-‌ی وجود اسلام-زدگان را آلوده کرده است. باور داشتن، به نادانی انسان و دانايی "الله"، از هر روشنفکری، مسلمان با ايمانی می پروراند. يعنی کسی که مسلمان است به کردار، ايران و هر مردمی را فدای اسلام خواهد کرد.

درست است اين تنها بينش نيست که مردم را به سوی پديده-‌ای می‌کشاند يا از آن دور می‌کند ولی در تنگنايی که انسان مجبور به برگزيدن يک راه از ميان راه-‌های ديگر باشد او آن راه را بر اساس بينش خود برمی‌گزيند. مانند آنکه اگر مردمی در تنگنای اقتصادی گير کرده باشند از ميان آنها هم يابندگان راه رهايی و هم فريبندگان تبهکار پديدار می‌شوند. ولی، کسانی يابنده می‌شوند که توانگری خود را در توانايی ديگران ببيند، آنکه دروغوند است توانايی خود را در تنگدستی ديگران می‌بيند.
براين اساس، می‌توان گفت: در دوران بی‌چارگی، بيشترين زورآوران و ستمکاران در مردمی پديدار می‌شوند که آنها بينش انسان-ستيزی داشته باشند. زيرا هرکسی در تنگ-‌دستی به هستی ديگران دست‌-درازی نمی‌کند يا از زندگی خود چشم نمی‌پوشد مگر آنکه در جهان-‌بينی او آن کردار پذيرفته شود. ادامــــــه[+]

Labels: , ,

Saturday, May 28, 2011


رازهای پنهانی در اعدام بن لادن


مـردو آناهیــد



برآیندِ کشتار 11 سپتامبر تا کنون این است، که پیوسته بر گستره-ی زور و خشم مسلمانان افزوده و از پهنه-ی آزادی-ی مردمان، در سراسر جهان، کاسته شده است.
آیا جهانداران، که اعدام بن لادن را، به نام پیروزی، جشن می‌ گیرند، مرزهای آزادی را، که بر مردم تنگ کرده-اند، دوباره برای آنها خواهند گشود؟
اگر آن چه را که از مردم دزدیده-اند به آنها باز نگردانند، اعدام بن لادن هم تنها نمایشی است کودکانه که برای خودفریبی و مردمفریبی به انجام رسیده است.

زورمندان جهان چه نیازی به جهادگران دارند که به پرورش آنها پرداخته-اند؟
اگر جهانداران از جهادگران بیزار هستند؛
چرا، پس از کشتار 11 سپتامبر، هزاران مسجد و مکتب را در سراسر جهان بنا کرده-اند؟
چرا در این مکتب-ها، به ویژه در پاکستان و افغانستان، از کودکان و بزرگسالان، جهادگر می‌ پرورانند؟
با این که در افغانستان و پاکستان، در درازای همین ده سال، چند میلیون بن لادن پرورش یافته-اند؛
چرا این زورمندان نگران آن بن لادن-ها نیستند ولی از اعدام یک بن لادن شادمان شده-اند؟
این چه جور آزادی است که، در رسانه-های جهانی، اسلام می‌فروشند ولی نقد اسلام جُرم شمرده می‌ شود. ادامـــــه[+]

Labels: , ,

Thursday, May 05, 2011


نگاهی در تاریکسرای کژآموختگان


مـردو آنـاهیــد
می مـاه 2011



از برآیند ِدیدگاه ِمسلمانان کوچکترین روزنه-ای، به سوی بینایی، گشوده نمی‌ شود. زیرا زاویه-ی دیدگاه ِآنها بسته است، بازده-ی ِ میلیاردها چراغِ خاموش باز هم تاریکی است. دروغی را که همه-ی جهانیان آن را، چند هزارسال، باور داشته باشند، بازهم یک دروغ است.

ایمان پوششی بر ندانستن و از ناتوانی در اندیشیدن است. میلیون-ها انسان، از سُست پنداری، از کوتاهنگری، به عقیده-ای ایمان می‌ آورند. انباشت ِایمان ِ آنها، از تیرگی-ی آن عقیده نمی کاهد و به بینایی این انبوه نمی‌ افزاید.

مردمان، از کودکستان تا گورستان، با کژآموزی، در راه زراندوزی، برای خوش زیستن جان می‌ سایند تا بتوانند، در هنگامی ناشناخته، تَن بیاسایند. آزمندان برای زراندوختن به دانایی و بینایی نیازی ندارند. برده پروران، در هر کجا، معبدهای زرین را بر نادانی و کوراندیشی-ی پیروان برافراشته-اند.

بیشترین روشنفکران ویژگی-های دموکراسی را به درستی نمی‌ دانند، آنها، در دیدگاه خود، تنها مانندهایی را دموکراسی می‌ پندارند. به زبانی ساده آنها حکومتی را آرزو می‌ کنند که مانند دموکراسی باشد. آنها دموکراسی را در سامان ِ کشورهایی می‌ پندارند که، در رسانه-ها، آن سامان را دموکراسی خوانده باشند.
این روشنفکران، با اندک بهره-ای، هر حکومتی را به نام دموکراسی می‌ پذیرند. چون آنان خواهان دموکراسی نیستند وآنکه به کردار، حکومتی را می‌ خواهند که در پوسته-ای، به رنگ ِ دموکراسی، بگنجد. ادامــــــه[+]

Labels: , ,

Monday, April 18, 2011


زایندگان و خریدارانِ دروغ


مـردو آناهیــد
آوریل 2011



یک خردمند راه درست را، که همیشه پُر پیچ و خم است، با آزمون و خرد خودش می‌ جوید. اسلامفروش تنها با دروغ می‌ تواند آدم-های سُست پندار را بفریبد تا پایه-های اسلام استوار بمانند. دروغ پرداز-ترین آخوند بهترین آیت "الله" و فرومایه-ترین آنها بهترین فقیه است.

شماری از آزادی-خواهان، دروغ-های یک آخوند یا یک اسلامزده را رسوا می کنند تا فریب-خوردگانِ مسلمان به درون مایه-ی شریعت اسلام پی ببرند و آزادگی را برگزینند. این کسان براین باورند که با آشگار ساختنِ دروغوندی، در گفتار و کردارِ والیان اسلام، از نا آگاهی-ی مسلمانان کاسته و به شناختِ آنها، از زشتکاری، افزوده می‌ شود.


این دانشدانان بسان ِبشکه-ای هستند که برگ-هایی از کتاب-هایی چند در آن ریخته باشند. نشان بی دانشی-ی این کسان همین بس که آنها، در راه حج، به حکمِ آخوندی به شیطان سنگ پرتاب می‌ کنند، به دور ِسنگی سیاه می‌ گردند و برای خشنودی-ی "الله" گوسپندان را سر می‌ برند.

لایه-های ایمانِ ایرانیان، بسیار پوسیده هستند. اسلام-فروشان با بندهای دروغ از فروریختن آنها جلوگیری می‌ کنند. ایمان ِ ایرانیان به اسلام بسیار سُست بنیاد است، اگر هر یک از این دروغ-بندها پاره بشود، لایه-های ایمان ِ آنها، که با همین دروغ-ها بند هستند، فرو می ریزند.

زمانی می‌ توان، از آزاداندیشی، سخن گفت که اندیشه، تنها و تنها بر خرد و دانش ِآزموده ِشده-ی انسان روییده باشد. اندیشه-ای که به عقیده-ای، به ایدئولوژی، به کینه-ای، به سودی یا زیانی پیوند دارد، هر اندازه هم که نیکو باشد، آن اندیشه آزاد نیست.

ادامـــــه[+]

Labels: ,

Friday, April 01, 2011


روی سخن با میهن پروران است


مـردو آناهیـــد
آپریل 2011




کیستی-ی ایرانی به ارزش-های فرهنگ ِایران بستگی دارد و فرهنگ ایران در سرزمینی روینده و زاینده است که مردمانِ آن سرزمین، با ارزش-های آن فرهنگ، کشور ِ خود را سامان دهند.
میهن پروری، بدون شناخت و بازسازی-ی فرهنگ ایران، خودفریبی و در دامانِ گزندگانِ بیگانه، آرمیدن است.

کیستی-ی مهرورزان از هستی-ی دلدار می تراود. جام هستی-ی آنها از مهر به دلدار لبریز است. دلداده-ای که برای شادمانی-ی دلدارش نکوشد، او خودپرستی است ناپایدار که شکوه ِ کامیابی را نمی‌ شناسد.

پرستاری از مام میهن بخشی از فرهنگ ایران است که باید در دیدگاه ِهر ایرانی درخشان باشد.
شناختن ِ فرهنگ ِایران، نخستین گامی است که یک ایرانی-ی آگاه و خردمند بر می‌ دارد.

فرهنگ ایران، جهان بینی-ی نامسلمانان و کشور ایران، سرزمین دگراندیشان است. این است که ایرانیان مسلمان ندانسته و بیشتر آنها دانسته با فرهنگ و میهن ایرانی در ستیز هستند. دشمنی با ایران در زیر ِ پوست اسلامزدگان ِ ایرانی لانه کرده است.

ایرانی تنها با دریدنِ این پوست ِ بیمار و آوردنِ پوستی تازه، می‌ تواند با ارزش-های میهن پروری آشنا بشود و با خرد ِگرهگشای خود سامان کشورآرایی را بیافریند.
ادامــــه[+]

Labels:

Wednesday, March 23, 2011


نگاهی به هسته-ی برخوردهای هسته-ای


مـردو آناهیــد
نوامبـر 2006


آیا جای شگفتی نیست؟ کسانی که حق آزاد-اندیشی، حق بازگوکردن سخن راست و حتا حق برگزیدن پوشش خود را ندارند باید بگویند که "تکنولوژی هسته-‌ای حق مسلم ماست"!!!.
آیا اندیشیدن حق انسان است یا اطاعت کردن؟

تکنولوژی (که حق مسلم کسی نیست) در درون اندیشه‌-ی دانشمندان (دانش-دانان) و در روان دانشگاهایی است که انسان را بُن-‌نهاد توانمندی بدانند. با احکام جهادگران و اوامر ولایت فقیه به آسانی نمی‌توان درون‌مایه-ی دانشِ کافران را به غنیمت گرفت.


آمریکا و اروپا به توانایی و ناتوانی-‌ی "حکومت اسلامی"، در این موارد، آگاهی دارند و ترسی از بمب اتمی، که شاید پس از ده-‌ها سال به آن دست یابند، ندارند. نمایش-‌نامه-‌هایی که در این زمینه بازی می‌شوند جنگ زرگری می‌باشند. دروغ‌پردازی-‌ی آنها، تهدید یا ادعاهای آنها، برای گمراه کردن اندیشه‌ و فریب دادن مردمان در جریان است.

کُپی کردن دستگاهی یعنی؛ نمونه-‌ای را تقلید کردن و همسان ساختن از یک دست‌آوردِ آماده و این کارکرد نشانِ هنرمندی و دانستن و دانش-‌پروری نیست. ولی کُپی کردن یک نیروگاه هسته-‌ای، به امید "الله" و به خواسته ولایت فقیه ناممکن است. این گونه هنر-رُبایی حتا برای کارشناسان چین هم ده-‌ها سال زمان می‌برد.
هسته-ی سلول‌های زاینده، در برخورد با پرتو "گاما"، ناگهان سامان پیشین خود را گـُم می‌ کننــد و سلول-‌هایی بی‌ اندازه و ناجور می سازند که با تن جاندار همآهنگی ندارند و اندک اندک همه-ی سلول‌های زاینده را به این آشوب وادار می‌کننـد
(بسان [آشوب] انقلاب اسلامی 1357).
به این زایش نادرست و بی‌اندازه-ی سلول‌ها "سرطان" می ‌گویند.

البته هرچند بیشتر پرتو-های رادیوآکتیو به پیکر انسان برخورد کند احتمال ایجاد سرطان بیشتر است. در میدان انفجار بمب اتمی احتمال پیدایش سلول‌های سرطانی نزدیک به سد درسد است.ادامــــه[+]

Labels: ,

Thursday, March 17, 2011


نوروز در جشن آفریده می‌ شود


مـردو آنـاهيـد



نوروز جشنی است جهانی که همزمان در سراسر گیتی برپا می‌ شود. در فرهنگ ایران به ویژه در این جشن-ها جان انسان گزند ناپذیر است و همه-ی جهانیان یکسان، گرامی و ارجمند، شمرده می‌ شوند.والیان اسلام، 1400 سال، در تلاش هستند که نگرش ایرانیان را، از فرهنگ شادمانی به سوی شریعت عزاداران، برگردانند، خوشبختانه هنوز، پیوند ایرانیان با جشن نوروز پاره نشده است.

اسفند، سال نـدای آزادگان
در فرهنگ ایران، مهر مینوی زندگی است. "مینو" به مفهوم هسته، درون مایه، شیره، ساختار یا آفریننده است. از این دیدگاه در جامعه-ای که مهر نباشد، خوش زیستن آرمان زندگی نیست، خودپرستی جایگزین همیاری و همپرسی می‌ شود؛ در برخورد شهروندان، تنش فزونی می‌ یابد و پیمان همبستگی در خانواده و در جامعه شکننده می‌ شود.
در این فرهنگ پدیده-ی جشن، مهر را در جامعه می‌ آفریند. جشن‌-های سده، چهارشنبه سوری و نوروز یا جشن‌-های ماهانه مانند تیرگان، خرداد، اَمرداد و مهرگان، با شهروندان پیوند دارند. شهروندان، با هر بینش و دینی، در این جشن-ها، هم پیمان و خوش هنگامند.
هویت شهروندی، در جشن-های فرهنگی پرورش می یابد.

مردمی که جشن‌-های خود را فراموش کنند، با فرهنگ و این هویت، بیگانه می‌ شوند.


دشمنان ایران، مجاهدین اسلام، پیوسته کوشیده-اند تا مردم ایران را به بردگی بگمارند. کسانی، که هویت فرهنگی و شهروندی ندارند، بندهای بردگی را می‌ پذیرند. خشمآوران اسلام، در نخستین گام، جشنگاه، آتشکده، تالارهای همگانی را در هر شهر و برزن ویران کرده-اند تا زمینه-ی همبستگی-ی شهروندان برکنده شود. مجاهدین اسلام، برای آن که بتوانند ایرانیان را به بردگی-ی الله درآورند، فروزش جشن‌های ایران را خاموش کرده یا آنها را آلوده و نازا ساخته-اند.

جشن های سده، چهارشنبه سوری و نوروز، با آفرینش هستی پیوند دارند. این گونه جشن‌-ها، به دین ویژه-ای یا پیشوایانی بستگی نداشته-اند. برخی از آنها، در درازای زمان، از سوی دینمداران یا کسانی ربوده شده-اند. با این وجود، شریعتمداران و دیگر دشمنان فرهنگ آزادگان، تا کنون نتوانسته-اند، ریشه-ی نوروز را، که مینوی فرهمندی و خردمندی است، بخشکانند.
جشن نوروز در سرتاسر شهرها، در "دار مهر" (آتشکده)، در جشنگاه بزرگ، در میدان‌ دهکده-ها برپا می‌ شده است. در این جشن همگان با شادمانی و سرور مینوی مهر را می‌ آفریدند، اکنون، جشن نوروز، در خانه-ها، از شوربختی گاهی هم، بدون بانگ نوشانوش، با مویه-ای عربی، برگزار می‌ شود.
نوروز جشنی است جهانی که همزمان در سراسر گیتی برپا می‌ شود. در فرهنگ ایران به ویژه در این جشن-ها جان انسان گزند ناپذیر است و همه-ی جهانیان یکسان، گرامی و ارجمند، شمرده می‌ شوند.

والیان اسلام، 1400 سال، در تلاش هستند که نگرش ایرانیان را، از فرهنگ شادمانی به سوی شریعت عزاداران، برگردانند، خوشبختانه هنوز، پیوند ایرانیان با جشن نوروز پاره نشده است.
با وجود این که، در آگاهبود ایرانیان، پیوند جشن نوروز با مینوی آفرینش فراموش شده است، ولی مردمان سرزمین ایران باستان، زیبایی و شکوه این جشن را، فراموش نکرده-اند. ارزش‌-های فرهنگی-ی نوروز، که خوش زیستی و خوش آرایی به همراه داشته است، پیوسته در گفتارهای اندیشمندان، در چکامه-های سخن سرایان، در اسطوره-های خدایان، در داستان‌های دلاوران و در وردهای گویش‌ها یادآوری و بازگو می‌ شوند.
آفرینندگی-ی خدایان فرهنگ ایران در لابلای بُن‌داده-های سیمرغ، گیومرتُ، سیامک، جمشید، مرداس، فرانک، کاوه، فریدون، ایرج، منوچهر، سام، زال، رستم، رخش و . و ...زنده ولی خاموش هستند. در یشت ها دیده می‌ شود که جمشید پیشنهاد اهورامزدا را، که آموزه-ی او را در زمین گسترش دهد، نمی‌ پذیرد ولی جمشید، یعنی زیباترین زیبایان، برآن است که با بینش و خرد خود بهشت را بر روی زمین بسازد. او با خدایان آرمیتی، آناهید، مهر هم پیمان می‌ شود که زمین را آن چنان بیآریند که شایسته-ی انسان است.



مـردو آنـاهيــد
اسفند، سال نـدای آزادگان
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]

Labels:

Saturday, March 05, 2011


پیوند آزادگان آرمان آنها نه ایمان آنهاست


مـردو آناهیــد



کسانی که، در حکومت اسلامی، با جهادگران ِایران-ستیز هم پیمان بوده-اند و پنجه-ی خود را تا آرنج در گلوی دگراندیشان فرو می‌ داشته-اند، اکنون که، نیرنگ-بازان زورمند، از آنها پیشی گرفته-اند، خود را به مردم بسته-اند تا آنها بی گناه و درست کردار جلوه کنند.

آنچه که سامان کشوری را می‌ آراید، بینش مردمان همان کشور است. آنچه که بینش مردم را گسترش می‌ دهد و درخشان می‌ سازد، آموزه-ها و یافته-های اندیشمندانی هستند که از فرهنگ همان مردمان برگرفته شده-اند. زمانی آموزه-های نوین در بینش مردمی جایگزین می‌ شوند که همگان با آنها برخورد داشته باشند تا گوهر ِآن ارزش-ها در نگرش مردم نهادینــه شود.


این شیوخ برآنند که نیروی جنبنده-ی مردم را به سود خود برگردانند تا در این میان بر حاکمیت "الله" خراشی وارد نیاید. این عرب-زدگان که هستی-ی آنها به هستی-ی ولایت فقیه بستگی دارد، از کوتاه-خردی، خود را نیروبخش جنبش آزادی-خواهی در ایران می‌ پندارند.


ادامـــــه[+]

Labels: ,

Tuesday, February 22, 2011


آزادگان نیکویی را با خرد خود می‌ سنجند


مردو آناهيـد
اسفنــد ماهِ، سالِ شتـرگاوپلنـگ



شریعت اسلام در بینش ایرانیان رخنه کرده و مهربانی را به خشم، بخشندگی را به آزمندی، خردمندی را به ایمان، جویندگی را به عقیده، آزادگی را به بردگی، توانمندی را به گدامنشی و سازندگی را به دستبُرد برگردانده است. از این آلودگی است که شریعتمداران می‌ توانند، از یک یک اسلامزدگان، جلاد و ایران-ستیز بسازند.

روشن است، که؛ در فرهنگ ایران، آدم، آزاد زاییده شده است، او از آن ِ کسی نیست که در بازار نرخی داشته باشد. ولی ایرانیان مسلمان شده، خون جانداران را، بر پایه-ی شرع مقدس اسلام، نرخ بندی کرده-اند. آنها برای خشنودی-ی "الله" خون می‌ ریزند یا جان ِ انسان را، به نرخِ خون، می‌ خرند تا به خشم "الله" گرفتار نشوند.


در قانون اساسی-ی حکومت اسلامی، انسان هم مانند گوسپند یا شتر بخشی از دارایی کسانش بشمار می‌ آید. از این روی عرب‌-ها از داشتن شتر یا بُز، بسیار سرافراز بوده-اند، این است که شریعتمداران انسان و پاره-های پیکر او را هم با شماری از شتر یا بُز ارزیابی می‌ کنند.

اسلامفروشان که اندکی از نکوهش نامسلمانان، از این همه مهربانی، دلتنگ می‌ شوند، به خودفریبی و مردمفریبی می‌ پردازند که این گونه آدمکشی اسلامی نیست، زیرا در اسلام تنها کافرکُشی ستوده شده، همانگونه که "علی ابن ابوطالب"، با اخلاص عمل، کافران را می‌ کُشته است. ولی او هیچگاه کسانی را، که ذکات می‌ پرداختند و جهاد می‌کردند، نمی‌ کُشته است. ادامـــه[+]

Labels: ,

Friday, February 04, 2011


پیروان عقیده ره به آزادگی نخواهند برد


مـردو آنـاهیــد


راه رهایی ایرانیان از ستم ایران ستیزان تنها از شناخت فرهنگ خودشان می‌ گذرد. تازمانی که والیان شریعت، انسان را کشتار می‌ کنند و مردمی سنگدل، بسان کرکسان، به تماشای جان-کَندن می‌ روند، تازمانی که، برای ایرانیان، کاربرد پیشوند "سید" ننگین نشده است، تا زمانی که در ایران بخش-های سپاه به اسم خون-آشامان جهادگر باشند، تازمانی که شعارهای ویران کنندگانِ ِایران بر روی بیرقی به نام پرچم ایران نگاشته شده است، این مردمان از خویشتن و با فرهنگ خویش بیگانه-اند. ازخودبیگانگان نه به آزادی می‌ رسند و نه شایسته-ی آزادی هستند.

مینوی ایرانی بودن، در هرکس، به میزان آمیختگی-ی فرهنگ ایران، در بینش او، بستگی دارد نه به شناسنامه یا نژاد یا گویش او. راه رسیدن ِایرانیان به آزادی تنها از راه شناخت و بازسازی-یِ فرهنگ خودشان می‌ گذرد. منش انبوهی از ایرانیان، که از اسلامزدگی زشت و آلوده شده است، با میهن پروری پیوندی ندارد و برآیند ِاین بریدگی، ازخودبیگانگی و بیگانه پرستی است.

شریعت اسلام در درون ِکسانی، که به "الله" ایمان آورده-اند، رخنه کرده و جایگزین کیستی-ی آنها شده است. به زبانی ساده، شریعتمداران، هویت، یا کیستی-ی مسلمانان را از زندگانی در هستی جدا کرده و به مرگ در نیستی پیوند داده-اند.‌

کینه توزی-ی اسلام-زدگان و همیاری-ی آنها با دشمنان ایران، و ستیزه جویی آنها با بنیانگذار کشور ایران، «رضاشاه»، روشن کننده-ی برده-منشی و پسماندگی-ی ایمان آنها به اسلام است. برآیند ِ عقیده-ی آنها بیگانه پرستی، کژاندیشی، خودپرستی، نابخردی، بی مهری و ایران-ستیزی است که در کردار و گفتار ِ سیاست-پیشگان بروز می‌ کند و پیوسته تک رار می‌ شود.
ادامــــه[+]

Labels: