نوروز در جشن آفریده می شود
مـردو آنـاهيـد
اسفند، سال نـدای آزادگان
در فرهنگ ایران، مهر مینوی زندگی است. "مینو" به مفهوم هسته، درون مایه، شیره، ساختار یا آفریننده است. از این دیدگاه در جامعه-ای که مهر نباشد، خوش زیستن آرمان زندگی نیست، خودپرستی جایگزین همیاری و همپرسی می شود؛ در برخورد شهروندان، تنش فزونی می یابد و پیمان همبستگی در خانواده و در جامعه شکننده می شود.
در این فرهنگ پدیده-ی جشن، مهر را در جامعه می آفریند. جشن-های سده، چهارشنبه سوری و نوروز یا جشن-های ماهانه مانند تیرگان، خرداد، اَمرداد و مهرگان، با شهروندان پیوند دارند. شهروندان، با هر بینش و دینی، در این جشن-ها، هم پیمان و خوش هنگامند.
هویت شهروندی، در جشن-های فرهنگی پرورش می یابد.
جشن های سده، چهارشنبه سوری و نوروز، با آفرینش هستی پیوند دارند. این گونه جشن-ها، به دین ویژه-ای یا پیشوایانی بستگی نداشته-اند. برخی از آنها، در درازای زمان، از سوی دینمداران یا کسانی ربوده شده-اند. با این وجود، شریعتمداران و دیگر دشمنان فرهنگ آزادگان، تا کنون نتوانسته-اند، ریشه-ی نوروز را، که مینوی فرهمندی و خردمندی است، بخشکانند.
جشن نوروز در سرتاسر شهرها، در "دار مهر" (آتشکده)، در جشنگاه بزرگ، در میدان دهکده-ها برپا می شده است. در این جشن همگان با شادمانی و سرور مینوی مهر را می آفریدند، اکنون، جشن نوروز، در خانه-ها، از شوربختی گاهی هم، بدون بانگ نوشانوش، با مویه-ای عربی، برگزار می شود.
نوروز جشنی است جهانی که همزمان در سراسر گیتی برپا می شود. در فرهنگ ایران به ویژه در این جشن-ها جان انسان گزند ناپذیر است و همه-ی جهانیان یکسان، گرامی و ارجمند، شمرده می شوند.
والیان اسلام، 1400 سال، در تلاش هستند که نگرش ایرانیان را، از فرهنگ شادمانی به سوی شریعت عزاداران، برگردانند، خوشبختانه هنوز، پیوند ایرانیان با جشن نوروز پاره نشده است.
با وجود این که، در آگاهبود ایرانیان، پیوند جشن نوروز با مینوی آفرینش فراموش شده است، ولی مردمان سرزمین ایران باستان، زیبایی و شکوه این جشن را، فراموش نکرده-اند. ارزش-های فرهنگی-ی نوروز، که خوش زیستی و خوش آرایی به همراه داشته است، پیوسته در گفتارهای اندیشمندان، در چکامه-های سخن سرایان، در اسطوره-های خدایان، در داستانهای دلاوران و در وردهای گویشها یادآوری و بازگو می شوند.
آفرینندگی-ی خدایان فرهنگ ایران در لابلای بُنداده-های سیمرغ، گیومرتُ، سیامک، جمشید، مرداس، فرانک، کاوه، فریدون، ایرج، منوچهر، سام، زال، رستم، رخش و . و ...زنده ولی خاموش هستند. در یشت ها دیده می شود که جمشید پیشنهاد اهورامزدا را، که آموزه-ی او را در زمین گسترش دهد، نمی پذیرد ولی جمشید، یعنی زیباترین زیبایان، برآن است که با بینش و خرد خود بهشت را بر روی زمین بسازد. او با خدایان آرمیتی، آناهید، مهر هم پیمان می شود که زمین را آن چنان بیآریند که شایسته-ی انسان است.
مـردو آنـاهيــد
اسفند، سال نـدای آزادگان
دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان[+]
0 Comments:
Post a Comment
<< Home