علی میرفطروس
گفتگو با نشریّهء تلاش، شمارهء 5- 4 _ 1380
۳- استقلال طلبی های شاه در ميان کشورهای منطقه و خصوصاً رهبری وی در هدايت سازمان «اوپک» جهت استقلال سازمان و افزايش قيمت نفت و انعکاسات اين افزايش قيمت يا « شوک نفتی» بر اقتصاد اروپا و آمريکا و خصوصاً تهديدات صريح شاه در افزايش هرچه بيشتر قيمت نفت و سپردن کامل تأسيسات نفتی ايران به دست متخصّصان و مهندسان ايرانی و... آيا مورد رضايت يا خوشايند دولت های آمريکائی و اروپائی بوده؟
۴- سودای شاه در ايجاد يک ارتش مدرن و بسيار قدرتمند (با توجه به حساسیّت ژئوپوليتيکی ايران در منطقه) و تلاش های پيگير شاه برای خريد و احداث نيروگاه اتمی و ارتقاء ايران به يک قدرت اتمی در منطقه، آيا باعث نگرانی دولت های اروپائی و آمريکائی نبود؟
بایگانی محرمانه امنّیت ملی آمریکا
بی.بی.سی: 14ژانویهء 2009
اسناد بایگانی شده در آمریکا که به تازگی از حالت محرمانه خارج شده نشان می دهد که دولت این کشور در دهه ۷۰ میلادی نگران دستیابی ایران به سلاح اتمی بوده است.
آرشیو امنّیت ملی آمریکا روز چهارشنبه بیست و پنجم دی (۱۴ ژانویه) اسنادی را پس از ۳۰ سال منتشر کرد که نشان می دهد جرالد فورد و جیمی کارتر روسای جمهوری وقت آمریکا در این دهه از احتمال دستیابی ایران به سلاح اتمی نگران بوده اند.
اسناد تازه منتشر شده نشان می دهد که در جریان مذاکرات اتمی ایران و آمریکا در دهه ۷۰ میلادی، شاه ایران دستیابی کشورش به فناوری انرژی اتمی را حق این کشور می دانست.
بی.بی.سی: 14ژانویهء 2009
* * * * * بريــده هائی از گفتگوی «ميـرفطروس» با «تلاش» 1380 _ 2001
ميرفطروس رهائى از چنگ
" اين فرهنگ كربلا و تعزيه، اين فرهنگ قربانى و شهادت، اين فرهنگ عزا و مصيبت و زارى و اين امام زاده بازى هاى سياسى ـ مذهبى " را راهگشاى ايران بسوى تجدد، جامعه مدنى، آزادى و دموكراسى مى داند.
... و اينچنين بود كه
"دروازه هاى تمدن بزرگ" از فاضل آب هاى انقلاب اسلامى سر در آورد. درواقع، سالها پيش از ظهور آيت الله خمينى، فلسفه "ولايت" (چه دينى، چه لنينى) و تئورى انقلاب اسلامى بوسيله روشنفكران و "فيلسوف"هاى ما تنظيم و تدوين شده بود، فلسفه اى كه ضمن مخالفت با نهال هاى نارس تجددگرائى عصر رضاشاه و محمد رضاشاه، سرانجام، گورى براى جامعه ما كنَد كه همهء ما در آن خفتيم...
رواج
ماركسيسم ـ لنينيسم در ايران و خصوصاً رونق
مبارزات چريكى، به نيهيليسم ويران ساز روشنفكران ما، روح تازه اى بخشيد و حس مسئوليت شهروندى در نوسازى يا مهندسى اجتماعى را ضعيف و ضعيف تر ساخت بطوريكه در مبارزه با حكومت وقت، حتى به نابودى منابع آب رسانى و انفجار شبكه هاى توليد برق پرداختند،
گوئى كه روح چنگيز يا تيمور لنگ در ما حلول كرده بود. در فضائى از اشتباهات يا ندانم كارى هاى سياسى، هر يك از ما (هم رژيم شاه و هم روشنفكران ما) آتش بيارِ معركهء انقلاب بوديم... مدرنيته: بايست ها و بن بست هاى پيدايش آن در ايران[+]* * * * * سی سال پيش که آبرو و نشاط و شادی از ايران رفت
برای سی ام سالگشت رفتن پادشاه از ايران و اما اينکار را از اينروی يک مسئوليّت تاريخی می دانم که باور دارم ما در حال رقم زدن تاريخ روزگار خود هستيم. ما، يا بايد وارد اين ميدان نمی شديم، يا اگر وارد شديم، بايد بدانيم که در برابر نسلهای آتی و تاريخ اين سرزمين مسئول هستيم.
شايد بسياری از کسانی که امروز قلم به دست گرفته و خود را روشنفکر و نويسنده ی سياسی می نامند، خود ندانند که چه مسئوليت سنگينی را به گردن دارند. از اينروی هم، هر بی وفايی و پستی را که نسبت به ميهن خود خواستند بکنند و خيال کنند که کسی هم سر از کار آنها در نخواهد آورد.
ليکن اين بی خبران بايد بدانند که تاريخ، بسيار بسيار تيزبين است. آنهم تاريخ وسواسی ايران که موی از ماست می کشد و در داوری هم، آن اندازه سختگير و بی رحم که حتا نوک سوزنی لغزش غيرعمد را هم بر کسی نمی بخشد، چه رسد به دو دوزه بازی و شيادی و از پشت به مردم خود خنجر زدن.
کسی که امروز قلم به دست گرفته و يا مرتبآ از پشت اين ميکروفون به جلوی آن دوربين تلويزيونی می پرد، بايد بداند که فردا، تمامی نوشته ها و گفتار و کردار او به زير ذره بين و نورافکن بی رحم ترين پژوهشگران تاريخ خواهد رفت. بدانسان که حتا تمامی حقه بازی های قلمی، روابط پنهانی و حتا اميال درونی وی نيز بر همگان آشکار خواهد شد.
ادامــه اين جستار را در
اينجا [+] بخوانيــــد