بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Tuesday, January 27, 2009

مبارزه برای رهائی

غيرسياسی بودن همان در خدمت رژيم بودن است
امير سپهر





اگر کشور ما به اين روز سياه افتاده و مردم ما در اين نکبت و تباهی غرقه گشته اند، تنها دليل آن اين بوده که بخش بزرگی از صاحبان اصلی آن، با سخنان پوچی چون«من سياسی نيستم» يا «ما را به سياست چه کار!» يا «خودشان آوردند و خودشان هم هر زمان بخواهند، خواهند برد» و يا اينکه «من از سياست خوشم نمی آيد» و اينگونه ياوه ها، قيد مال و شرف و آبروی خود را زده اند. ورنه کشور اگر صاحب می داشت که سی سال در دست چنين اوباش انيرانی نمی ماند.

فرجام سخن اينکه ما برای آزادی ميهن مان، اينک بيش از هر زمان ديگری به مشارکت سياسی نيازمند هستيم. آنهم مشارکت تک تک ايرانيان. از اينروی هم نگارنده فاش می نويسم که هر آن ايرانی که در اين روزهای نگونبختی ايران و سيه روزی ايرانيان، خود را «غيرسياسی» خوانده و حساب خود را از حساب اين ملت هستی باخته و بی آبرو گشته در جهان جدا سازد، بدون ترديد در صف دشمنان ايران و ايرانی است نه يک ايرانی باشرف. حال چه خود اين دشمنی را بداند و چه نه،
ادامــــــه را در «زادگاه»[+]بخوانيـــــــد


Labels: , , ,

Wednesday, January 21, 2009

میراث‌خواران یک تاریخ عَصَبی

ما میراث‌خوار ِ یک تاریخ عَصَبی و عصبانی هستیم!

گفت‌وگوی مسعود لقمان «روزنامک» با علی میرفطروس





داستایوسکی می‌گوید:

«قدمی تازه برداشتن
کلامی تازه گفتن
این است آنچه که عوام از آن می‌هراسند.»


علی میرفطروس با حضوری چهل ساله در فضای روشنفکری ایران، کوشیده است تا در حدِ توان خود، رسالت روشنفکرانه‌اش را در ارتقای آگاهی و انتقال تجربیّات تاریخیِ گذشتگان، ایفا کند. از نشریه‌ی دانشجوئیِ «سهند» (تبریز، بهار 1349) و کتاب معروفِ «حلّاج» (تهران، اردیبهشت 1357) ... تا آخرین کتاب او: «دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب‌شناسی یک شکست» (کانادا، 2008)، میرفطروس - اساساً - در هیأت یک نویسنده و محقّقِ «متفاوت» جلوه می‌کند.

ویژگی دیگری که سلوکِ فرهنگی میرفطروس را ممتاز می‌کند، گوشه‌گیری یا انزوای آگاهانه‌ی وی است. گوئی که او در «خلوت اُنسِ» خویش به آینده می‌نگرد و هنوز این شعرِ نیما را از مقدّمه‌ی کوتاه کتاب «حلّاج» (اردیبهشت 1357)، زمزمه می‌کند:

«صبح وقتی که هوا روشن شد

همه کس خواهند دانست و بجا خواهند آوَرد مرا

که در این پهنه‌ور آب

به چه ره رفتم و از بهرِ چه‌ام بود عذاب؟»

میرفطروس بدنبال یک «تاریخ ملّی» است و کوشش می کند تا نقاط خاکستریِ تاریخ و شخصیّت‌های تاریخی را نیز به‌دیده بگیرد. در متن چنین چشم‌اندازی است که او با عموم بازیگران اصلی تاریخ معاصر ایران، «همدلی و مرافقت» دارد (از رضاشاه و محمد رضا شاه و قوام‌السلطنه و دکتر مصدّق تا آیت الله کاشانی و حسین مکّی و دکتر مظفّر بقائی و سرلشکر زاهدی و ...). کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب‌شناسی یک شکست» نمونه‌ی برجسته‌ای از این «همدلی و مرافقت» است.

ادامــه اين جستار را در «روزنامک» بخوانيــد

بیست و هشتم مرداد ماه؛ خیزش مردمی یا کودتا!
نگاهی به کتاب تازه علی میرفطروس!


نگاهی به کتاب دکتر محمد مصدق؛ «آسیب‌شناسی یک شکست» _
مرتضی ثاقب‌فر [+]



Labels: ,

Thursday, January 15, 2009

معمــای 57


در بارهء علل انقلاب57



تولستوى: "ما بايد از چيزهائى سخن بگوئيم كه همه مى دانند ولى هر كس را شهامت گفتن آن نيست".









علی میرفطروس
گفتگو با نشریّهء تلاش، شمارهء 5- 4 _ 1380

۳- استقلال طلبی های شاه در ميان کشورهای منطقه و خصوصاً رهبری وی در هدايت سازمان «اوپک» جهت استقلال سازمان و افزايش قيمت نفت و انعکاسات اين افزايش قيمت يا « شوک نفتی» بر اقتصاد اروپا و آمريکا و خصوصاً تهديدات صريح شاه در افزايش هرچه بيشتر قيمت نفت و سپردن کامل تأسيسات نفتی ايران به دست متخصّصان و مهندسان ايرانی و... آيا مورد رضايت يا خوشايند دولت های آمريکائی و اروپائی بوده؟

۴- سودای شاه در ايجاد يک ارتش مدرن و بسيار قدرتمند (با توجه به حساسیّت ژئوپوليتيکی ايران در منطقه) و تلاش های پيگير شاه برای خريد و احداث نيروگاه اتمی و ارتقاء ايران به يک قدرت اتمی در منطقه، آيا باعث نگرانی دولت های اروپائی و آمريکائی نبود؟

بایگانی محرمانه امنّیت ملی آمریکا

بی.بی.سی: 14ژانویهء 2009

اسناد بایگانی شده در آمریکا که به تازگی از حالت محرمانه خارج شده نشان می دهد که دولت این کشور در دهه ۷۰ میلادی نگران دستیابی ایران به سلاح اتمی بوده است.

آرشیو امنّیت ملی آمریکا روز چهارشنبه بیست و پنجم دی (۱۴ ژانویه) اسنادی را پس از ۳۰ سال منتشر کرد که نشان می دهد جرالد فورد و جیمی کارتر روسای جمهوری وقت آمریکا در این دهه از احتمال دستیابی ایران به سلاح اتمی نگران بوده اند.

اسناد تازه منتشر شده نشان می دهد که در جریان مذاکرات اتمی ایران و آمریکا در دهه ۷۰ میلادی، شاه ایران دستیابی کشورش به فناوری انرژی اتمی را حق این کشور می دانست.

بی.بی.سی: 14ژانویهء 2009

* * * * *

بريــده هائی از گفتگوی «ميـرفطروس» با «تلاش» 1380 _ 2001

ميرفطروس رهائى از چنگ " اين فرهنگ كربلا و تعزيه، اين فرهنگ قربانى و شهادت، اين فرهنگ عزا و مصيبت و زارى و اين امام زاده بازى هاى سياسى ـ مذهبى " را راهگشاى ايران بسوى تجدد، جامعه مدنى، آزادى و دموكراسى مى داند.


... و اينچنين بود كه "دروازه هاى تمدن بزرگ" از فاضل آب هاى انقلاب اسلامى سر در آورد. درواقع، سالها پيش از ظهور آيت الله خمينى، فلسفه "ولايت" (چه دينى، چه لنينى) و تئورى انقلاب اسلامى بوسيله روشنفكران و "فيلسوف"هاى ما تنظيم و تدوين شده بود، فلسفه اى كه ضمن مخالفت با نهال هاى نارس تجددگرائى عصر رضاشاه و محمد رضاشاه، سرانجام، گورى براى جامعه ما كنَد كه همهء ما در آن خفتيم...

رواج ماركسيسم ـ لنينيسم در ايران و خصوصاً رونق مبارزات چريكى، به نيهيليسم ويران ساز روشنفكران ما، روح تازه اى بخشيد و حس مسئوليت شهروندى در نوسازى يا مهندسى اجتماعى را ضعيف و ضعيف تر ساخت بطوريكه در مبارزه با حكومت وقت، حتى به نابودى منابع آب رسانى و انفجار شبكه هاى توليد برق پرداختند، گوئى كه روح چنگيز يا تيمور لنگ در ما حلول كرده بود.

در فضائى از اشتباهات يا ندانم كارى هاى سياسى، هر يك از ما (هم رژيم شاه و هم روشنفكران ما) آتش بيارِ معركهء انقلاب بوديم...

مدرنيته: بايست ها و بن بست هاى پيدايش آن در ايران[+]

* * * * *


سی سال پيش که آبرو و نشاط و شادی از ايران رفت
برای سی ام سالگشت رفتن پادشاه از ايران


و اما اينکار را از اينروی يک مسئوليّت تاريخی می دانم که باور دارم ما در حال رقم زدن تاريخ روزگار خود هستيم. ما، يا بايد وارد اين ميدان نمی شديم، يا اگر وارد شديم، بايد بدانيم که در برابر نسلهای آتی و تاريخ اين سرزمين مسئول هستيم.

شايد بسياری از کسانی که امروز قلم به دست گرفته و خود را روشنفکر و نويسنده ی سياسی می نامند، خود ندانند که چه مسئوليت سنگينی را به گردن دارند. از اينروی هم، هر بی وفايی و پستی را که نسبت به ميهن خود خواستند بکنند و خيال کنند که کسی هم سر از کار آنها در نخواهد آورد.

ليکن اين بی خبران بايد بدانند که تاريخ، بسيار بسيار تيزبين است. آنهم تاريخ وسواسی ايران که موی از ماست می کشد و در داوری هم، آن اندازه سختگير و بی رحم که حتا نوک سوزنی لغزش غيرعمد را هم بر کسی نمی بخشد، چه رسد به دو دوزه بازی و شيادی و از پشت به مردم خود خنجر زدن.

کسی که امروز قلم به دست گرفته و يا مرتبآ از پشت اين ميکروفون به جلوی آن دوربين تلويزيونی می پرد، بايد بداند که فردا، تمامی نوشته ها و گفتار و کردار او به زير ذره بين و نورافکن بی رحم ترين پژوهشگران تاريخ خواهد رفت. بدانسان که حتا تمامی حقه بازی های قلمی، روابط پنهانی و حتا اميال درونی وی نيز بر همگان آشکار خواهد شد.

ادامــه اين جستار را در اينجا [+] بخوانيــــد



Labels: , , ,