بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Saturday, July 31, 2010


سیمای "الله" در کردار مسلمانان آشگار است


مـردو آنـاهيـد


"الله"، ستم و دست-درازی به جان و دارایی-ی نامسلمانان را جهاد می‌ نامد و آنرا به مسلمانان امر می‌ کند. "الله"، کشتار آدمیان و دزدیدن فرآورده-های آنها را عدل الهی و عبادت ِ بندگان می‌ شمارد.
"الله" در قرآن، بیش از چهارسد بار، عدالت خود را، در مجازات سخت، یاد آوری می‌ کند.
"الله عادل است زیرا او نافرمانی را به سختی در این جهان و پس از مرگ مجازات می‌ هد. او اطاعت و عبادت مسلمانان را پس از مرگ پاداش می‌ دهد. او مزد جهادگران، آدمکشان با ایمان را از دارایی دگراندیشان، که آنها را جهادگران کشته-اند، می‌ پردازد.

اَمـرداد، سـال گُسستن از ايمـان

"الله" از برآیندِ نگرش ِ عرب-های چادرنشین، برای برآوردن آز و نیاز جهادگران بیابانگرد خلق شده است. جهادگران احکام "الله" را بسان جنگ ابزاری خروشان، برای سرکوب قبیله-های عرب و مردمان شهرنشین ِ کشور-های پیشرفته، به کار برده-اند. حکم جهاد، یعنی کشتار نامسلمانان، دیدگاه آزادگان را فرو دریده و فرومایگان را بر خردمندان جهان حاکم ساخته است.
چون به ژرفی بنگریم: عرب-ها، در آشفتگی و پراکندگی-ی ایرانیان، با خشونت ِ احکام شریعت از بیابانگردی به چکادی دست یافته-اند که بر ایرانیان، پروردگان فرهنگ، حکم برانند. این فرومایگان با چنین احکام پسمانده-ای بر کشور-داران نیرومند پیروز شده-اند، پس باید، با سوزاندن خرد انسان، در همین احکام پسمانده بیامیزند تا زشتی-ها را زیبا بپندارند و آنها را ستایش کنند.
ایرانیان ِدانش-‌پرور سرکوب شدگانِ جهادگران هستند. آنها به زور و به دروغ "الله" معبود بیگانگان را پذیرفته-اند به این امید،
که با مهر-پروری، از خشم "الله" بکاهند و از او خدایی انساندوست بسازند. این بود که آنها پیوسته سیمای خشمناک و ترسناک "الله" را با پوشش-های زیبا و نیکویی، که خود می‌ شناخته-اند، پوشانده-اند.
ایرانیان نام خدایان خود را (نام-های ایزد، یزدان، پروردگار، کردگار) را بر "الله" نشانده-اند بدین گمان که ویژگی-های این خدایان هم در "الله" آمیخته می‌ شوند و نیز از پذیرفتن معبود عرب-ها ("الله") شرمسار نمی‌ شوند. از شوربختی هر چند ایرانیان، به سخن از "الله" بیزار بوده-اند، به کردار در هزاره-ی گذشته، مانند مسلمانان دیگر، ویژگی-های "الله" را در خود آمیخته-اند.
آنها "الله" را در پوسته-هایی زیبا، بسان بخشنده و مهربان، جای داده-اند ولی به کردار خودشان نمایان کننده-ی خشونت "الله" شده-اند. یعنی آنها نتوانسته-اند، از "الله" خدایی زیبا و هم-سرشت انسان بسازند، ولی توانسته-اند، سرشت انسان را در خود سرکوب کنند، خشونت و زشتی-های "الله" را در بینش خود بیامیزند.
هر چند مسلمانان سراسر جهان می‌ کوشند تا سیمای زشت "الله" را بر جهانیان پنهان بدارند ولی کردار آنها سیمای غاضب و جبار "الله" را آشگار می‌ سازد.
اگر به برخی از پرسش‌-های همگانی بیندیشیم، در پاسخ آنها، چهره-ی "الله" را در کردار مسلمانان خواهیم دید.
[+]ادامـــه

Labels: ,

Friday, July 23, 2010


سرفرازی-ی ایرانیان


مـردو آنـاهيــد


در هزار و چهار سد سال، تاریخ اسلام، هیچ نشان با ارزشی از مسلمانان بر جای نمانده است ولی آنها هزاران هزار نشانه-های با ارزش مردمان جهان را به ویرانی کشانده-اند.
در اسلام ایمان داشتن، به نا چیز بودن انسان، ارجمند است. هنر و دانش، که برآمده از خرد انسان است، با بنیاد "لا اله الا الله" که بر نادانی-ی انسان پافشاری دارد، در تضاد خواهد بود.
ایرانیان، کشور ایران را به دشمنی واگذار کرده-اند که او حتا خاک را پست می‌ پندارد، این دشمن نه تنها با مرز و بوم ما در ستیز است بلکه برای نابود ساختن مینوی ایرانی، ایرانی بودن، کیستی-ی ایرانی، جهاد می‌ کند.
تا زمانی که ایرانیان سرزمین خود را از چنگال پست ترین نامردمان بی فرهنگ پس نگیرند، نه تنها به آزادی نخواهند رسید بلکه آنها در بردگی هر پدیده-ای را، که نشان از سرفرازی-ی ایرانیان داشته باشد، در زیر خاک پنهان می‌ کنند. بدین روند برخی از ایرانیان، از نادانی و از خودبیگانگی، گورکن کشور نیاکان خود می‌ شوند.

سرفرازم که ایرانی هستم، زيـرا؛
سامان استوار اندیشه با فرهنگ کهن ایران آغاز می‌شود
(از دیدگاه هگل).

Labels: , ,

Tuesday, July 13, 2010


سنگسار ننگی است بر سیمای بشریت


مـردو آنـاهيـد
زمان، سال رسوایی اسلام-فروشان


این، که جانِ انسانی را با برگزار کردن "سنگسار" می‌ گیرند، ننگی است که بر پیشانی-ی بشریت خواهد ماند. زیرا بشریتِ امروز، در سایه-ی منشور حقوق بشر، با آدم آزاری در کشورهای مسلمان مدارا می‌ کند.
برای کوراندیشان، سرکشی از احکام شریعت گناه شمرده می‌ شود و مجازات این گناهکاران مرگ است و نیز مجازات برخی هم "سنگسار" .
زنانی، که با "عقد اسلامی" خود را برای "نکاح" واگذار می‌ کنند، باید بدانند که "سنگسار" ماده-ی پیوسته به "عقد اسلامی" است.

این که؛ آزردنِ جان در احکام شریعت اسلام ستایش می‌ شود، ننگی است که مسلمانان در آن فرو رفته-اند، آنها ننگ را بخشی از نازندگی-ی خود می‌ پندارند.
این که؛ در کشور مهرپروران ایران، حکم "سنگسار" انجام می‌ شود، نشان پستی و فرمایگی-ی عقیده-ایست که بر ذهن ایرانیان حکمفرما شده است. در کشوری که زشت ترین، گناه، آزردن جان بوده است. در فرهنگی که آزردن هر جانی نکوهش می‌ شده است. (در فرهنگ ايرانيـان؛ گیاهان و جانوران حتا زمین، آب و هوا هم جاندار شمرده می‌ شوند)
اینک در میان این مردمان، که از خودبیگانه و مسلمان شده-اند، انسانی را می‌ بندند و با پرتاب سنگ، همراه با فریاد "الله ُاکبر"، جان او را می‌ گیرند.
(نفرین بر این عقیده-ی شوم)
شگفتی در این است که برخی از ایرانیان از مهربانی، هر چندگاهی، کوتاه، تلاش می‌ کنند که تنها جانِ انسانِ گرفتاری را از "سنگسار" شدن برهانند. ولی بیشتر آنها بیزاری-ی خود را از حکم "سنگسار"، که در شریعت اسلام اجرا می‌ شود، نشان نمی‌ دهند. برخی از آنان از جانستانی حتا با شیوه-ی "سنگسار" شرمسار نمی‌ شوند بلکه برآنند که این ننگ را، در سرشت "الله"، بپوشانند. ادامـــه [+]

Labels: ,

Saturday, July 10, 2010


سفارشنامه-ی "داريوش بزرگ" به فرزندش "خشايار" بهنگام مرگ


مــردو آناهيــد


درغگو و کژ-زبان را به خود راه ندهی که هر دوی آنها کشور را به تباهی همی ‌کشند.
پيوسته بر چنين کسان سختگير باش و هرگز کار ديوان کشور و سامان شهروندان را به آنها نسپار که آنها بر مردمان ستم خواهند راند.
فراموش نکن که جوانمردی و گذشت بخشی از ساختار منش پادشاهان دادگر است. گذشت کردن، از ستمی که بر تو وارد آمده، بزرگی و جوانمردی تو است. گذشت کردن تو، از ستمی که بر ديگری گذشته، همانا ستمکاری تو بر ديگری است.

اينک که من از اين جهان می روم، همانا بيست و پنج کشور در فرمانروايی ايران است. در اين کشورها، (دریک) ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشور-ها، و مردم کشور-ها نیز در ایران، ارجمند می باشند.

جانشين من خشايارشاه بايد بسان من در پايداری پيوند اين سرزمين-ها با ایران بکوشد. راز نگهداری اين پيوند-ها در اين است که او مردمان اين کشور-ها را بر باور-های خودشان و شيوه‌-ی شهرآرايی آزاد بگذارد و هرگز به ارزش-ها و دانش-های آن مردمان به خواری نگاه نکند.

زنهار، زنهار هرگز خود، دادخواه و هم، داور مباش، هرآنگاه به دادخواهی نياز داشتی، آزاده‌-ای درستکار را به داوری برگزين. زيرا که اگر دادخواه، خودش داوری کند به ديگری ستم خواهد کرد.

ادامــه[+]

Labels:

Friday, July 02, 2010


گیاه بی ریشه، سرسبز نمی روید


مــردو آنـاهيــد


اکنون نامردمان بی فرهنگ، که بر مردم ایران حاکم شده-اند، ننگ برده شدن ایرانیان را بر روی پرچمی نگاشته و آن را به نام کشور و مردم شکست خورده-ی ایران بر افراشته-اند.
پرچم حکومت اسلامی، دشنام ِ دشمنان ایران است، که خوار ساختن ایرانیان را نشان می‌ دهد. پنج شمشیر روی پرچم، نشان ابزاری است که با آن مردمان با فرهنگ ایران سرکوب شده-اند. الله اکبر آن، نشان جایگزین شدن عقیده-ی دزدان بیابانگرد در فرهنگ راستکاران است.
این پرچم، نشان هزار و چهارسد سال بهره کشی از مردمی است که آنها از ریشه-ی خود جدا شده-اند.
از خود بیگانگان نادان، که با میهن و سرزمین نیاکان خود پیوندی ندارند، از درک ارزش ایرانی بودن ناتوان هستند، آنها، از بی ریشگی و نازایی، در پسداده-ی فرومایگان عرب می‌ لولند. این کسان از افراشتن نشانه-های خفت خود شرمسار نمی‌ شوند. زیرا آنها شناسه-ای ندارند که به آن ببالند و از آن پرستاری کنند.

آیا به راستی ما تا آن اندازه در لجنزار اسلام فرو رفته-ایم که نمی‌ توانیم سر از این گندآب بلند کنیم؟ تا دستکم ببینیم که این لجنزار سزاوار آزادگان نیست.
هشدار: کسانی که، از دیدن پرچم حکومت اسلامی، رنج نمی برند از خواندن این نوشتار خودداری فرمایند.
ادامــه[+]

Labels: , , , , ,