بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Thursday, January 21, 2010


برخوردی به پیام سید عبد الکریم (سروش)


مـردو آنـاهیـد


پیام "سید عبد الکریم"-ی [که در دیدگاه او، نشانی از "سروش" نیست] با گفتارهای همیشگی-ی او همرنگ و همسو می‌ باشد. ولی، ترس او به روشنی در این نامه[+]، از رسوا شدن اسلام و آشگارشدن جنایات، در پی آیند اوامر الله، دیده می‌ شود.


در هنگامی که، ماسک دروغ از سیمای اسلام کنار زده شود، چهره-ی خشمناک الله بر کسانی آشگار می‌ گردد؛ اسلامفروشان، که کالایی به جز اسلام در دکان خود ندارند، از ترس شکست اسلام و ورشکستگی-ی خود، دست به شعبده بازی می‌ زنند و به پنهان ساختن سیمای اسلام، در تاریک بافته-های خود، می‌ پردازند.

این مردمفریبان، که خود را ناچیز و دروغ می‌ دانند، هنگامی که الله را در پرتگاه مرگ می‌ بینند، باز هم دست به دامان همان الهی می شوند که می‌ خواهند او را از نابودی نجات بدهند. این کسان هم مانند همه-ی مسلمانان خود را گناهکار و در برابر الله خود را بی آبرو می‌ پندارند.
این است که مسمانان برای مردگان هزارساله، که خودشان آنها را خلق کرده-اند، قربانی نذر می‌ کنند تا الله، به آبروی بت‌های به خاک شده-ی آنها، پیکر شکسته-ی اسلام را بازسازی کند.

مُنجی-های اسلام، از خود الله هم، برای اسلام، دلسوزتر هستند و هم از رسوایی اسلام بیشتر از الله می‌ ترسند. آنها برای پوشاندن سیمای اسلام، خواهان هستند که حتا قدرت را از الله بگیرند و به مردگان بت شده بسپارند. زیرا آنها در دکه خود اسلام را می‌فروشند نه الله را.

اکنون که جنایات اسلام، در کردار حکومت اسلامی، بر مردمان بینای جهان آشگار شده است، سید عبد الکریم، مانند اسلامفروشان دیگر، برای پوشاندن انسان ستیز بودن اسلام، شتاب زده شده است. او هم مانند زاهدها راستین دست به کار است تا جنایات آشگار شده را، که بیش از هزارسال بر مردم ایران وارد می‌ شوند، به ریش خامنه-ای و همیارانش ببندد تا، مانند همیشه، خون جوانان ایرانی را از شمشیر الله و از چنگال والیان اسلام پاک کند.
"سید عبد الکریم" از جنایات رسوا شده-ی خامنه-ای با بیزاری سخن می‌ گوید و به همراه این سخنان احکامی را ستایش می‌ کند که آنها تنها بر کشتار مردمان و کردار انسان ستیزان بنیان گرفته-اند. آیا کردار و رفتاری که رسول الله، در زمان خودش، با دگراندیشان داشته است، کمتر از کردار و رفتار خامنه-ای زشت و ننگین بوده-اند؟
ادامـــــــــه[+]

Labels: , , ,

Sunday, May 03, 2009

بينش مـردم ايـران بـه پليــدی اسلام آلـوده است

آزادی نه در داشتن، بلکه در نقد، ایمان است
مردو آناهید




• آزادی درختی ست گسترده که باید نخست تخم آن در بینش (ذهن) مردم کاشته و سپس آبیاری بشود تا جوانه بزند و اندک اندک بروید. ...

• اگر همه-ی مردم ایران هم بدانند، که جامعه-ی سکولار زیبا و سودبخش است، آنها به کردار سکولار نیستند. این مردم، به امر الله خلق شده-اند، از ترس جهنم و در آرزوی بهشت زنده-اند، آنها از اوامر الله پیروی می‌کنند نه از خرد خویشتن.



آزادیخواهانی، که از ستم حکومت‌های دینی رنج می‌برند و شیفته-ی سامان مردمسالاری هستند، می‌توانند دستکم از خود بپرسند: آیا، در مردمسالاری، عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم را دارد یا ندارد؟
اگر عقیده-ای چنین حقی را داشته باشد آن عقیده بر خرد و اندیشه-ی مردم حاکم است. یعنی بیشترین شمار این مردم، با چشم آن عقیده، به جهان هستی نگاه می‌کنند.
پس به کردار در چنین اجتماعی انتخابات، مجلس، نماینده و آرای مردم تنها پوسته-ای هستند میان تهی که برای نمایش در سازمان‌های جهانی به کار می‌روند. زیرا در این اجتماع فتوا مقدس و هر اندیشه-ای، که در ورای آن فتوا باشد، کفر است. دانش و آزمون‌های این مردم راهنمای آینده-ی آنها نیستند و زندگانی-ی آنها در تنگنای آن عقیده مرزبندی می‌شود.
اگر مردمسالاری، جدا از هر عقیده-ای، تنها بر پایه-ی دانش و خرد همگان سامان می‌یابد پس هیچ عقیده-ای حق حاکمیت و حق حکمرانی بر مردم ایران را ندارد.

سامان اجتماعی، "سکولار" یا "لاییک" ، که امروزه برای آینده-ی ایران بر سر زبان‌ برخی از روشنفکران روان شده است، تنها در پندار این کسان می‌تواند مفهوم مردمسالاری را داشته باشد. زیرا با ویژگی‌هایی که آنها در این پندار گنجانده-اند، آن پندار در ایران، بازده-ای به جز مردمسالاری خواهد داشت. در آن سامان باورمندان مذهبی آزاد هستند که بینش مردم را تاریک نگهدارند ولی هیچ اندیشه-ای، که بتواند پسماندگی‌های این عقیده-ها را آشگار سازد، آزاد نیست.
اگر در اجتماعی از چالش و کاوش، در پیرامون عقیده-ها، پیشگیری بشود در آن سامان آزادی نیست. آزادی زمانی ارزشمند است که مردم به کاستی‌ها و پسماندگی‌های جامعه بپردازند تا بتوانند جامعه-ی خود را نو به نو تازه کنند.
شریعتمداران که عقیده-ای پوسیده و سست به بازار آورده-اند، آن را حقیقت مطلق می‌نامند، ولی هیچ خردمندی این دروغ را نمی‌پذیرد، پس آنها مجبورند به کشتار دگراندیشان فتوا بدهند. پیروان از فتوای یک مفتی یا مجتهد اطاعت می‌کنند زیرا آنها از خردورزی می‌ترسند و ناخودآگاه آزموده-اند که خرد با ایمان آنها سازگار نیست.
احکام اسلامی با هر حکومتی، به جز حکومت الله، در تضاد هستند. از این روی در اجتماع مسلمانان، که در آن حتا اندکی عقیده-ی اسلامی حاکم باشد، هرگز نمی‌تواند سامانی "سکولار" یا "لاییک" یا هر سامانی، که بر اندیشه-ی مردم ساختار داشته باشد، پدیدار بشود. زیرا اسلام بر پایه-ی خشم و جهاد استوار شده است نه بر شیوه-ی انباز و نیاز.
برخی بهبود و پیشرفت بینش فرهنگ اجتماعی را با بهبود و پیشرفت ابزارهای تولیدی به هم پیوسته می‌انگارند. این است که آنها آلودگی‌های ذهن مردم را روبنایی می‌دانند و به آنها نمی‌پردازند.

اشاره-ای کوتاه به تفاوت فراهم ساختن ابزار با آماده ساختن بینش اجتماعی:
انسان آزموده است که، او می‌تواند از بیشتر پدیده-های تمدن بهره مند شود، او می‌تواند همسان فرآورده-های ساخته شده، که ویژگی‌های آنها را می‌شناسد، بسازد یا با پرداخت پول آنها را بخرد. مانند مردمی که سال‌ها با هنر ساختن ابزارهای توانمند آشنایی نداشته-اند واکنون می‌توانند با پرداخت " نفت" از آنها بهره برداری کنند.
با این وجود، بهره برداری از ابزارهای تمدن مدرن نسبت به بینش و فرهنگ هر مردمی گوناگون است.
می‌بینیم که کاربرد یک ابزار پُرتوان (مانند جرثقیل) به نگرش مردمی بستگی دارد که بر آن فرمانروا هستند. هنرمندان سختی‌‌های کار را با آن ابزار آسان می‌سازند و فرومایگان آن را برای ایجاد ترس در مردمان به کار می‌برند.
ادامــــــه[+]


Labels: ,