بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Thursday, January 13, 2011


سعدی و خدایش!


مـردو آنـاهيــد



ايرانيان واژه-ی "خدا" را هم به "الله" پيشکش کرده-اند تا شايد از جزيه پرداختن معاف بشوند. از شوربختی آنها نمی‌دانستند،
پیش‌-کش کردن فرهنگ، بیگانه شدن با خویشتن و در بند بردگی گرفتار شدن است.

کاوش در بخشی از ديباچه-ی گلستان:
اگر گلستان سعدی را به دو بخش اسلامی و ايرانی تجزيه کنيم (هر چند که سعدی ايرانی را "عجمی" می خوانده یعنی او با چشم عرب-ها به پارسيان نگاه می کرده است)، در خواهیم یافت که یک بخش آن احکام قرآن است، ولی هفتصد سال پيشرفته-تر از آن، و بخش ديگر آن گوهريست درخشان که از فرهنگ ايران سرچشمه گرفته است.
بدون شک سعدی یکی از ستارگان آسمان سخنوران ايرا ن و از باورمندان جهان اسلام در قرن هفتم هجری می‌باشد.
اگر چه او به یقين مسلمانی راستين بوده و سال-ها در بيشتر بلاد اسلامی به کسب علم شريعت و تجربه پرداخته ولی او بخشی از زندگی خود را در سرزمين فارس (شيراز) گذرانده است.
به همين نسبت بيشتر سخنانش را می‌توان تراوشی، از فلسفه‌-ی اسلامی و عرفان ایرانی، در آن زمان دانست و بخشی از گفتارش را نشانه-هایی از فرهنگ ايران به شمار آورد.
در پی اين انديشه کمی زير بنای واژه‌-های ديباچه‌-ی گلستان سعدی را به شيوه-ی شوخی می کاويم.
اين گستاخی تنها بر یک انديشه بنا شده است. خرد و جويندگی‌-ی خواننده بهبود بخش این اندیشه خواهد بود.
برای نمونه: ادامــــه[+]

بد-انديشان با پيکر بی‌جان و حتا با گور یا بنا-های آزادگان در ستيز بوده‌-اند، ... و حتا خشم-آوران از شنيدن نام آزادگان هم آزرده می‌شوند.


Labels: , ,

Sunday, January 09, 2011


ترس-زدگان پذیرای زشتی می شوند


مـردو آنـاهیــد


برآیند ِانجمن دروغوندان، خلافت ایران-ستیزان است که آنها مردمان ایران را، در حاکمیت "الله"، گرفتار ساخته-اند. در این انجمن ننگین، "خلافت" را «جمهوری»، "امیرالمومنین" را «رهبر»، "بیعت گرفتن" را «انتخابات»، "محتسب" را «پاسدار» و "دارالحکومه" را «دادسرا» و "دارالخلافه" را «دادگستری» نام نهاده-اند.

[روی عکس کلیک کنید تا با چهره-ی شماری از "انجمن دروغوندان" آشنا شویــد]

شریعتمداران مانند همیشه، به کمک ِ کوتاه خردان، پوسته-ی واژه-ها را از فرهنگ ایران می‌ دزدند و گندآب خود را جایگزین هسته-ی آن واژه-ها می‌ کنند. در این دزدی ننگی را ماندنی بر فرهنگ ایران به جای می‌ گذارند. آنها از یک سو گوهر واژه-های ایرانی را از رویش و زایندگی باز می‌ دارند، از سویی دیگر زشتی و پسماندگی-ی کلام شریعت را در پوسته-های زیبای واژه-های ایرانی پنهان می‌ کنند.

کسانی که ارزش-ها و گوهرهای درخشان بینش ایرانی را به شریعت عرب-زادگان می‌ بخشند، همان است که آنها تبری بس سنگین بر ریشه-ی فرهنگ ایران فرود می آورند.

اگر توده-ی مسلمان کمترین نشانه-ای از استقلال را می‌ شناخت، هرگز این ننگ را نمی‌ پذیرفت که عربزاده-ای، انگل-لیس پرورده، بر کشور او حکومت کند. مردمی که پیوسته چشم به چاه جمکران یا ناوگان بیگانگان دوخته-اند تا گردن کلفتی بیاید و بند-های خودبافته-ی آنها را پاره کند، این مردم خواهان برده-دارانی تازه هستند که بتوانند بند-های آن برده-پروران را به گردن بنهند.

آیا فرمانروایی یک ایرانی بر ایران نژاد-پرستی و پذیرفتن حکومت عرب-زادگان، ملّی گرایی است؟ آیا سامان کشور که به دست ایرانی آراسته شود دیکتاتوری و حکومت جهادگران عرب، دموکراسی است؟ آیا ایرانی باید پروانه-ی ملیت و کیستی-ی خویش را از بیگانگان ِ بیابانگرد درخواست کند؟ آیا باید، برای پیشگری از خشونت ِ بیگانگان، کشور را به خواست انگلیس اداره کرد؟
ادامـــه[+]

Labels:

Saturday, January 08, 2011


الله، به مردان مسلمان امر می‌کند نه به کشتزار آنها


مـردو آنـاهيــد


انسانی که چند سد مليون سال روی زمين زندگی کرده است و بيش از ده هزار سال تجربه‌-ی دانش و فرهنگ دارد باور کند که نادان و ناتوان است و نياز به رسول کسی دارد که او را خوار و برده می‌شمارد. شگفت آور است که اين مسلمان انديشه-سوخته هزاران سال زيست انسان‌-ها را دوران جاهليت می‌نامد و در اندک زمانی "الله" را از هيچ خلق می‌کند تا عبد او بشود و او را عبادت کند و اين جاندار خود را عاقل می‌پندارد.

مکار-ترين مکاران ملايان اسلامی هستند، آنها نه تنها "امام مهدی" را از هيچ خلق کرده و فرمانبردار خود ساخته‌-اند بلکه به کردار هزاران سال تاريخ و حقيقت زيست را از ذهن خودآگاه مسلمانان زدوده‌-اند.


از آيه‌-های قرآن می‌توان در يافت که آن مردم [عرب‌]-های پيش از اسلام فرهنگی پيشرفته-تر و رفتاری انسانی-‌تر از مسلمانان امروز داشته-‌اند.

اگر اندکی به همين آيه-‌ها، که محمد کسانی را از کشتن دختر-شان منع کرده است، انديشه کنيم به معيار-های انسان-ستيزی اسلام پی ‌می‌بريم. او در قرآن کُشتن دختر را ناپسند ناميده است ولی اين کردار را جُـرم ندانسته که مجازاتی داشته باشد!؟ هم امروز مسلمانی که اين ترحم محمد را افتخار خود می‌دانند و در ايران حکومت می‌کنند کشتن فرزند را، به دست پدر، جرم نمی‌شناسند البته کشتن فرزند به دست مادر در خور مجازات است ولی مجازات کشتن پسر سنگين-‌تر از کشتن دختر است (بنگريد به قوانين مجازات اسلامی). ادامـــه[+]

Labels: , ,

Friday, January 07, 2011


در ستایش پیشرفت بانوان ایران


مـردو آنـاهيــد


در سرزمینی که "الله" حکومت می‌کند همه‌-ی مردم عبدِ "الله" هستند چه آنهایی که بسان درندگان انسان-‌ها را پاره پاره می کنند و چه آنهایی که گوسپند-وار به اطاعت از والیان "الله" سر فرود می آورند.


آزادی زنان، بدون بررسی بُن-‌مايه‌-های زن-‌ستيزی که در بينش مردم نهفته شده، آرمانی است باشکوه که هميشه در سراب پندار خواهد ماند. اگر زمانی بانوان در بینش انبوه مردم برابر و همتای مردان بشوند دیگر نيازی نیست که ارزش‌-های فرهنگ مردم را جدا از یکدیگر به نام مرد یا زن بررسی کرد. بانوان ایران زمانی به آزادی می‌رسند که دستکم در بينش مردان ایران آزادی آنان پذیرفته شود.

روز زن تنها برای بزرگداشت یا شادباش بانوان نیست بلکه در این روز کاستی‌-ها و پسمانده‌‌-های اجتماعی، که از پیشرفت جامعه جلوگیری می‌کنند، بررسی و بازگو می‌شوند. همه ساله در این روز آشگار می‌شود که هیچ اجتماعی بدون همیاری‌-ی زنان پيشرفت نمی‌کند به ویژه پیشرفت فرهنگی در جامعه بدون هماندیشی‌-ی بانوان ناممکن است.
سامان هر کشوری براساس بینش مردم آن جامعه ساختار پیدا کرده است و فرهنگ اجتماع نسبت به تصور مردم از پیدایش پدیده‌-های هستی رُشد می‌کند. یعنی جامعه‌ای در جنبش و پیشرفت است که فرهنگ آنان روینده و نوشونده باشد و فرهنگی روینده و نوشونده است که اندیشه‌-های مردم بر زمینه‌-ی خرد آنها برویند تا آن مردم بتوانند آزادانه سازمان‌-های اجتماعی خود را سامان دهند. ادامـــــه[+]

Labels: , , , ,

Thursday, January 06, 2011


نگاهی به رویش آزادگی در بینش بانوان


مـردو آنـاهیــد



زنان و مردان مسلمانی، که در کشور-های آزاد جهان زیست دارند، نشان داده-اند که آنها نمی‌ توانند خود را از بند-های ایمان آزاد کنند. پس آنها در هیچ سامانی نخواهند توانست با زنان و مردانی، که از آزادی برخوردارند، برابر باشند.
زمانی زنان با مردان در اجتماعی برابر خواهند شد که زن-ستیزی از بینش انبوه مردمان آن اجتماع پاک بشود. زنان و مردان ایران می‌ توانند، از دیدگاه گسترده-ی آزادگان به جهان هستی بنگرند، در آنی نه تنها خود را (بدون رهبر و بدون دستور و بدون مبارزه) با یک انسان آزاد برابر بدانند بلکه انسانی آزاد باشند. همان گونه که بانوانی به کردار در جنبش کنونی-ی ایران این آزادگی را، در بینش خود، نشان داده-اند.

نیاز مردم ایران به آزادی، آنها را برای سرنگون ساختن حکومت بی داد و دست یافتن به سامان داد، به خروش آورده است. از نیاز به آزادی است که انبوه آزادی-خواهان از هر روزنه-ای، که گذار فریاد باشد، خواسته-های درون خود را بازگو می‌ کنند. پیشروان این جنبش، در سوی خواسته-های آزادی-خواهان ایران، به جلو رانده می‌ شوند. آنها، در این راه، یا از انگیزه-های خود یا از آرمان آزادی-خواهان باز خواهند ماند.
روشنفکران به آزادی نیاز دارند تا آزادانه خرد و اندیشه-ی خود را بگسترانند و از برآیند اندیشه-های گوناگون، راه همزیستی و بهزیستی را شناسایی کنند.
آزادی-خواهان در پی-ی نیاز-های خود، در روند این جنبش، از پیچ و خم و از فراز و نشیبِ این راه می‌ گذرند، اندک اندک، ویژگی-‌های "آزادی" را شناسایی می‌ کنند و آن ویژگی‌-ها را در خود می‌ آمیزند.
مردمی، که با بینشی آزاد به جهان هستی بنگرند، می‌ توانند با نیروی خرد خود، در زندان ستمگران هم، آزادانه بیندیشند. ادامـــــه[+]

پدیده-ی آزادی زمانی، در سامان کشوری، نهادینه خواهد شد که ویژگی-‌های آن پدیده در بینش مردمان شناخته بشود.


Labels: , ,