سعدی و خدایش!
مـردو آنـاهيــد
پیش-کش کردن فرهنگ، بیگانه شدن با خویشتن و در بند بردگی گرفتار شدن است.
کاوش در بخشی از ديباچه-ی گلستان:
اگر گلستان سعدی را به دو بخش اسلامی و ايرانی تجزيه کنيم (هر چند که سعدی ايرانی را "عجمی" می خوانده یعنی او با چشم عرب-ها به پارسيان نگاه می کرده است)، در خواهیم یافت که یک بخش آن احکام قرآن است، ولی هفتصد سال پيشرفته-تر از آن، و بخش ديگر آن گوهريست درخشان که از فرهنگ ايران سرچشمه گرفته است.
بدون شک سعدی یکی از ستارگان آسمان سخنوران ايرا ن و از باورمندان جهان اسلام در قرن هفتم هجری میباشد.
اگر چه او به یقين مسلمانی راستين بوده و سال-ها در بيشتر بلاد اسلامی به کسب علم شريعت و تجربه پرداخته ولی او بخشی از زندگی خود را در سرزمين فارس (شيراز) گذرانده است.
به همين نسبت بيشتر سخنانش را میتوان تراوشی، از فلسفه-ی اسلامی و عرفان ایرانی، در آن زمان دانست و بخشی از گفتارش را نشانه-هایی از فرهنگ ايران به شمار آورد.
در پی اين انديشه کمی زير بنای واژه-های ديباچه-ی گلستان سعدی را به شيوه-ی شوخی می کاويم.
اين گستاخی تنها بر یک انديشه بنا شده است. خرد و جويندگی-ی خواننده بهبود بخش این اندیشه خواهد بود.
برای نمونه: ادامــــه[+]
Labels: "Mardu Anahid", سعدی و خدایش, مـردو آنـاهيــد