خردش را میخشکانند تا انسانی عاقل بشود
مردو آناهيد
مردو آناهيد
انسانی، که آزاد زاييده شده است، به هيچ خدايی بدهکار نيست که بايد برای او بندگی کند.
دين، از آدم-هایِ آزاد، بردگانی خودکار، نابخرد و بيگانه با خويشتن پرورش میدهد.
دورنمايی که بتواند همهی گمشدگان و تشنگان راه ِ آزادی را به سوی خود بکشد بايد جلوه گر آرزوهای همهی جهانيان، که خود را بشر میدانند، باشد. پس سرابی، که بتواند همهی روشنفکران ِ جهان را به خود بکشد، منشور جهانی حقوق بشر نام گرفته است. تا کنون هيچ يک از بندهای اين منشور، که پيشنهادهايی هستند دلربا و آرامبخش، در هيچ کجای جهان به راستی پياده نشدهاند. ولی هزاران روشنفکر، در هر تار مويی از اين دلدار ِ ناديدنی، گرفتار شدهاند، آنها به اميد کاميابی، به نوازش و ستايش ِ زيبايیهای اين منشور میپردازند. شايد برخی که، در نخستين بار، با نگرشی ساده به رويهی دلفريب ِ اين منشور نگريسته باشند، بتوانند بگويند: به راستی که پارهها و بندهای اين منشور در خور ستايش هستند و سزاوار است که آنها را در سراسر جهان گسترش داد. زيرا هر پاره و هر بند ِ آن؛ زيبا، دلنشين، اميدبخش و فريبنده نگاشته شدهاند.
اين منشور، در اين زمان، به همان نيکويی است که از ده فرمان ِ موسا، از پيام ِ عيسا و از خروش ِ شريعت اسلام سخن رانده شده است. تفاوت ِ اين منشور با پيامهای نامبرده اين است که ما امروز میتوانيم خردسوختگی و ازخودبيگانی را در پيروی آن پيامها ببينيم. ولی برآيند ِ سرسپردگی به نوای اين منشور را، به جز با ژرفنگری و دورانديشی، نمیتوانيم دريابيم. راست ترين و درست ترين بند ِ اين منشور نخستين مادهی آن است. (که نمايندگان ِ مسلمانان در مصر آن را نپذيرفتهاند) در اين جستار اندکی به شيرهی تلخی که در اين مادهی شيرين نهفته است اشاره میکنم. [+]ادامـــه
Labels: افيون, حقوق بشر، شريعت اسلام،, دين, فرهنگ ِ ايران،, مذهب, مردو آناهيد