بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Monday, October 22, 2012

خردش را می‌خشکانند تا انسانی عاقل بشود

مردو آناهيد



ميلياردها آدم هنوز از ديدگاهی به جهان هستی می‌نگرند که دروغوندانی چند هزار سال پيش برای آنها نگاشته‌اند.
انسانی، که آزاد زاييده شده است، به هيچ خدايی بدهکار نيست که بايد برای او بندگی کند.
دين، از آدم-هایِ آزاد، بردگانی خودکار، نابخرد و بيگانه با خويشتن پرورش می‌دهد.

دورنمايی که بتواند همه‌ی گمشدگان و تشنگان راه ِ آزادی را به سوی خود بکشد بايد جلوه گر آرزوهای همه‌ی جهانيان، که خود را بشر می‌دانند، باشد. پس سرابی، که بتواند همه‌ی روشنفکران ِ جهان را به خود ‌بکشد، منشور جهانی حقوق بشر نام گرفته است. تا کنون هيچ يک از بندهای اين منشور، که پيشنهادهايی هستند دلربا و آرامبخش، در هيچ کجای جهان به راستی پياده نشده‌اند.‌ ولی هزاران روشنفکر، در هر تار مويی از اين دلدار ِ ناديدنی، گرفتار شده‌اند، آنها به اميد کاميابی، به نوازش و ستايش ِ زيبايی‌های اين منشور می‌پردازند. شايد برخی که، در نخستين بار، با نگرشی ساده به رويه‌ی دلفريب ِ اين منشور نگريسته باشند، بتوانند بگويند: به راستی که پاره‌ها و بندهای اين منشور در خور ستايش هستند و سزاوار است که آنها را در سراسر جهان گسترش داد. زيرا هر پاره و هر بند ِ آن؛ زيبا، دلنشين، اميدبخش و فريبنده نگاشته شده‌اند.

اين منشور، در اين زمان، به همان نيکويی است که از ده فرمان ِ موسا، از پيام ِ عيسا و از خروش ِ شريعت اسلام سخن رانده شده است. تفاوت ِ اين منشور با پيامهای نامبرده اين است که ما امروز می‌توانيم خردسوختگی و ازخودبيگانی را در پيروی آن پيامها ببينيم. ولی برآيند ِ سرسپردگی به نوای اين منشور را، به جز با ژرفنگری و دورانديشی، نمی‌توانيم دريابيم. راست ترين و درست ترين بند ِ اين منشور نخستين ماده‌ی آن است. (که نمايندگان ِ مسلمانان در مصر آن را نپذيرفته‌اند) در اين جستار اندکی به شيره‌ی تلخی که در اين ماده‌ی شيرين نهفته است اشاره می‌کنم. [+]ادامـــه

Labels: , , , , ,

Sunday, October 07, 2012

اسلامزدگان از برون نرم و از درون خشمند

مردو آناهيد


عارفان دروغوند و خودفريب بوده‌اند و با بزک کردن ِ اسلام مردم را هم فريب داده‌اند. ولی آنها نتوانسته‌اند اندکی از پسماندگی و خشمِ اسلام بکاهند. افزون بر اين شوربختی، عارفان نگرش ِ مردمان را از سربلندی به سرگردانی و ستم پذيری بر گردانده‌اند.

آن چيزهايی را که نمی‌توان به آسانی ديد و نمی‌توان آنها را، بدون ِ راستی و آزادگی، سنجيد سوی نگرش و پهنه‌ی ديدگاه ِ مردمان هستند. هر روشن انديشی می‌تواند ببيند که مسلمانان در کشورهای آزاد، تا اندازه‌ای به مانند ِ ديگران می‌زيند، همسان ِ ديگران می‌آموزند، همراه ديگران کار می‌کنند و از سامان ِ پيشرفته‌ی ديگران برخوردار می‌شوند. کمتر کسی می‌تواند ببيند که، نگرش ِ مسلمانان از نگرش ِ ديگران سدها سال پس مانده است، بينش مسلمانان با بينش ِ ديگران سازگار نيست، ديدگاه ِ مسلمانان بسيار تنگتر و تاريکتر از ديدگاه ِ ديگران است. بيشترين شمار از اين مردمان، چه مسلمانان و چه ديگران، که به ناچار در ميهن ِ خود با مسلمانان همزيست شده‌اند، از پيروان ِ دين‌های ابراهيمی هستند. دين‌های ابراهيمی عقيده‌هايی هستند، که هر يک از آنها، در پيوند به بينشی يکسان که بر زمينه‌ی برده منشی است، مردمانی را، با زور و در سايه‌ی ترس، به بند کشيده‌اند. پيشوايان ِ دين‌های ابراهيمی، حکومت بر مردمان را، با گله بانی، برابر می‌پندارند. زيرا عقيده‌ی همه‌ی آنها، با اندکی پس و پيش، پسمانده و بر پايه‌ی حکومت ِ خالق بر مخلوق است. از اين روی برداشت ِ پيروان هم از پديده‌ی دين و انسان تا اندازه‌ای يکسان است. پس چرا مسلمانانی، که به کشورهای پيشرفته واريز شده‌اند، با مردمان ِ باشنده‌ی اين کشورها، به زشتی و با خشونت برخورد می‌کنند؟[+]ادامـــــه

Labels: , , , , ,