دکتـر مـصــدّق - 14
دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست
علی میرفطروس
(بخش چهـاردهُـم)
رفـرانــدوم؛ به سبـک ايـرانـی !
* به جرأت می توان گفت که در صورت استعفای شخصیّت های ممتاز جبههء ملّی - در اعتراض عملی به تصمیم غیرقانونی مصدّق و عدم انحلال مجلس - قطعـاً از وقوع رویدادهای نـاگــوار 25 تا 28 مرداد 32 نیز جلوگیری می شد.
* خلیل ملکی: «آقا! این آقای دکتر مصدّق می خواهد با ما چه کار کند؟!»
* تظاهرات حزب توده در سالگرد 30 تیر، عظمت، توانمندی و قدرت تشکیلاتی این حزب و ضعف و بی نوائی جبههء ملّی را آشکار ساخت.
اشـاره:
«دکتر محمد مصدّق: آسیب شناسی یک شکست»، بخشی از کتابی است که بهمین نام بزودی منتشر خواهد شد. این مقاله - در واقع- بخشی از تأمّلات نویسنده در آسیب شناسی سیاسی - فرهنگی ما از انقلاب مشروطیّت تا انقلاب اسلامی 57 می باشد.
به نظر نویسنده، دکتر محمد مصدّق، پُل انتقال یا ارتباط تجربیّات تاریخی ملّت ما از انقلاب مشروطیّت به انقلاب اسلامی است، هم از این روست که پرداختن به عقاید و عملکردهای سیاسی دکتر مصدّق می تواند به ما - برای درک علل و عواملِ تاریخی شکست ما در استقرار آزادی و جامعهء مدنی - کمک و یاری نماید.
مفهوم «آسیب شناسی» - اساساً - ناظر بر ضعف ها و نارسائی ها و اشتباهات است، از این رو، نویسنده ضمن احترام عمیق به شخصیّت های ممتاز تاریخ معاصر ایران، در تحلیل خود، از مدح و ثناهای رایج سیاسی پرهیز کرده است.
* * *
«ما معتقدیم که مصدّق اینک دست به بزرگترین قمار خویش زده است که یا برندهء همه چیز یا بازندهء همه چیز می گردد. ما باور داریم که مصدّق با روحیهء کنونی اش، هرج و مرج و انقلاب را - به راحتی - بر آنچه که به مفهوم «تسلیم به انگلیس» تلقّی می کند، ترجیح می دهد ... ما نمی توانیم این احتمال را که وی دست به یک اقدام نسنجیدهء غیرقابل برگشت نزند، ندیده بگیریم ... ما عقیده داریم که مصدّق بیشتر از پیش به اقدامات ضدانگلیسی و ضد بیگانه به منظور برانگیختن احساسات و منحرف ساختن توجهء مردم از نقاط ضعف دولت خود، روی آوَرَد.» (گزارش هندرسون، سفیر آمریکا در ایران، بتاریخ 15 ژانویهء 1952= 25 دی ماه 1331، تلگراف شمارهء 888.10/1-1552)
این گزارشِ هندرسون (که با مصدّق رابطه ای بسیار نزدیک و صمیمانه داشت) روانِ سیاسی و روحیهء ناسازگار دکتر مصدّق در مقابله با رویدادهای آینده را - به روشنی- نشان می دهد:
- عُمده کردن اختلافات با شاه برای کسب هر چه بیشتر قدرت نظامی و تسلّط بر نیروهای ارتش توسط دکتر مصدّق و تظاهرات 9 اسفند 1331،
- ردّ ِآخرین پیشنهادات مناسب یا ممکنِ دولت های آمریکا و انگلیس دربارهء حل اختلافات مربوط به مسئلهء نفت (در 29 اسفند 1331)،
- ردّ ِ پیشنهاد شاه برای کناره گیری مصدّق و انتخابِ شخصِ دیگری (مانند الهیار صالح یا حسین مکّی) توسط مصدّق،
- تعقیب قضائی سرلشگر زاهدی و دکتر بقائی به اتهام واهی شرکت در قتل سرلشگر افشار توس و شکنجه و آزار دستگیر شدگان جهت اعتراف گرفتن و متحصّن شدن این دو در صحن مجلس شورای ملی،
- چاپ محرمانه و غیرقانونی 312 میلیون تومان اسکناس اضافی توسط دکتر مصدّق و بیم از استیضاح نمایندگان مجلس خصوصاً توسط حسین مکّی،
- و سرانجام: تصمیم ناگهانیِ مصدّق برای انحلال مجلس - که نمایندگانش تحت تدبیر و نظارت مأموران مصدّق انتخاب شده بودند و خودِ وی 80% این نمایندگان را «نمایندگان واقعی مردم» نامیده بود- با توجه به اینکه فقط چند ماه به پایان دورهء هفدهم مجلس باقی مانده بود، ... همه و همه، نمونه هائی از سقـوط مصدّق به ورطهء «هرج و مرج و انقلاب» و «اقدام نسنجیدهء غیرقابل برگشت ... به منظور برانگیختن احساسات و منحرف ساختن توجهء مردم از نقاط ضعف دولت مصدّق» است که هندرسون – چند ماه قبل - آنها را پیش بینی کرده بود!
سالگرد 30 تیر و حضور گسترده و توانمند حزب توده و شعارهای رادیکال این حزب علیه سلطنت و «امپریالیسم آمریکا و ایادی آن»، شاید موجب دلگرمی مصدّق در ادامهء بازی با «کارت حزب توده» در مذاکره با آمریکا، و نیز شاید موجب پُشتگرمی وی برای «اقدامات نسنجیده و غیرقابل برگشت» (از جمله، انحلال مجلس) گردیده بود. در هر حال، سالگرد 30 تیر و تظاهرات حزب توده، عظمت، توانمندی و قدرت تشکیلاتی این حزب و ضعف و بی نوائی جبههء ملّی را آشکار ساخت بطوری که خلیل ملکی در ناباوری و ناتوانی از این تظاهرات عظیم به دکتر سنجابی گفت:
- «آقا! دیگر چه برای ما باقی مانده؟ توده ای ها امروز آبروی ما را برده اند. این آقای دکتر مصدّق می خواهد با ما چه کار کند؟». (امیدها و ناامیدی ها، سنجابی، ص 138)
* * *
تصمیم به انحلال مجلس شورای ملّی و انجام رفراندوم بقول هندرسون، «بزرگترین قمار» ی بود که دکتر مصدّق با انجام آن، همه چیز را باخت. نتایج و کم و کیف انجام این به اصطلاح «رفراندوم» (با وجود مخالفت های اکثر یارانِ نزدیکِ مصدّق) - در واقع - سرشت و سرنوشت رویدادهای منجر به 25 تـا 28 مرداد 32 را رقم زد.
سئوال این است که با وجود مخالفت های آشکار شخصیّت های ممتاز نهضت ملّی (مانند دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر سنجابی، خلیل ملکی، فروهر، مُعظّمی، پارسا، حسیبی و دیگران) با انحلال مجلس و انجام به اصطلاح رفراندوم، چرا آنان با تشکیل یک «جبههء امتناع» از دولت مصدّق استعفاء ندادند؟ و یا با اقدامی یکپارچه و مشترک، مصدّق را مقيـّـد به قبول و تمکین اعتراضات درست خویش، ننمـودنــد؟
پاسخ به این سئوال را باید در سُلطهء آن «روح توده ای» جستجو کرد که خلیل ملکی دربارهء جنبش های پوپولیستی و توتالیتاریستی به آن اشاره کرده بود: در چنین جنبش هائی « افرادِ باهوش و با قضاوت صحیح، در (روح تـوده ای)، شخصیّت خود را از دست می دهند ... هر کس، وقتی که در توده، منحّل شود، یک احمق از آنها ساخته می شود» (نامه ها، صص 120 و 354)
من - البتّه- خلیل ملکی را از این تعلّل و یا امتناعِ دیگر رهبران نهضت ملّی - در اعتراض یکپارچه به دکتر مصدّق- مستثنی می کنم چرا که وی پس از انشعاب از حزب توده و حزب زحمتکشان، در زيـر بمباران توهین ها و تبلیغات این دو حزب، هنوز کمر راست نکرده بود، با اینحال - چنانکه دیدیم - بیش از دیگرِان، ملکی بود که نسبت به تحولاّت ناگوار آینده به مصـدق، هشدار می داد:
- «آقای دکتر مصدّق! این راهی که شما می روید به جهنم است».
به جرأت می توان گفت که در صورت استعفای شخصیّت های ممتاز جبههء ملّی یا اعتراض بازدارندهء آنان به تصمیم دکتر مصدّق و عدم انحلال مجلس- از وقوع رویدادهای ناگوار 25 تا 28 مرداد 32 نیز جلوگیری می شد.
* * *
یکی دیگر از ویژگی های جنبش های پوپولیستی در «جامعهء توده وار» (Société de Masse) ایجاد «از خودبیگانگی» (Aliénation) و احساس «جنون جمعی» در میان توده هاست. موج تظاهراتِ جنون آمیز و ابراز احساسات گریه آلود در ستایش از «عظمت» ، «آگاهی شگرف» و «حقّانیّت تاریخی پیشوا»، از خودبیگانگی و بی حسّی اخلاقی توده ها و حتّی روشنفکران را تشدید می کند. هنگامی که «پیشوا» دست به تجاوزات آشکار به حقوق اساسی می زند و حتّی چارچوب های پذیرفته شدهء اسمی را نیز زیر پا می گذارد، چیزی باید وجود داشته باشد تا تصمیمات پیشوا را توجیه کند یا جلوی بروزِ خشم مردم را بگیرد و آن را بسوی دیگری سوق دهد(1). در جنبشی که دکتر محمد مصدّق رهبرِ آن بود، این «چیز»، غالباً «دست انگلیسی ها» و «عوامل بیگانه» نامیده می شد.
به هر حال، در شرایطی هیجانی، شتابزده و غیرقانونی، با حمایت گستردهء سازمان ها و سندیکاهای حزب توده در 12 مرداد 32، مصدّق، رفراندوم برای انحلال مجلس را به شیوه ای غیردموکراتیک برگزار کرد، شیوه ای که در هیچیک از نظام های پارلمانی جهان سابقه نداشت. خبرنگار روزنامهء معتبر Le Monde (چاپ پاریس) از تهران دربارهء چگونگی انجام رفراندوم برای انحلال مجلس با تیترِ «اخذ آرای موافق و مخالفِ انحلال مجلس، در 2 مرکز مختلف، انجام شد!» گزارش داد:
دو صنـدوق جـداگـانــه برای موافقان و مخالفان!.
اين عکس، موافقان رفراندوم و چگونگی اخـذ آراء را نشان می دهــد.
« ... به نظر می رسد که یک توافق ضمنی بین حزب توده و جبههء ملی برقرار شده است، به این شکل که طرفداران جبههء ملی در میدان سپه و طرفداران حزب توده در ایستگاه (راه آهن) آراء خود را به صندوق بریزند. تمام سفارتخانه ها بسته اند و حدود سه هزار نیروی نظامی از 4 نقطهء محل اخذ رأی و نقاط استراتژیک تهران محافظت می کنند ... گروه های وابسته به حزب توده خیلی عظیم تر هستند و طول صف های آنان به چند صد متر بالغ می شود. شعارها و پلاکاردهای جبههء ملی حاکی از اعلام حمایت از دکتر مصدّق و درخواست انحلال مجلس است، در حالیکه شعارهای حزب توده - اساساً - علیه مجلس است و درخواست تشکیل مجلس مؤسّسان برای تغییر رژیم فعلی است. نحوهء اخذ رأی، مخفی نیست زیرا نه فقط یک محل ِ جداگانه برای کسانی که می خواهند رأی منفی بدهند در نظر گرفته شده بلکه هر یک از شرکت کنندگان در این رفراندوم باید ورقه ای را پُر کنند که اسم و آدرس خود را روی آن بنویسند.
محلّی که برای اخذ رأی طرفداران مجلس در نظر گرفته شده، مقابل مجلس است و روی یک پلاکاردِ بزرگ این جمله بچشم می خورَد.
- «کسانی که اينجا رأی می دهند، طرفدار انحلال مجلس هستند»
تا ساعت9 به وقت محلّی، فقط سه نفر برای اعلام رأی «نــــه» در این صندوق حضور یافتند و از این سه نفر، تعداد زیادی عکس گرفته شد و از آنها فیلمبرداری شد و مورد اهانت و آزار قرار گرفتند.
دیشب (یکشنبه) حوادثی در منزل آیت الله کاشانی رُخ داد. وی به تمام «مسلمانان حقیقی» توصیه کرده تا این رفراندوم را تحریم کنند. طرفداران مصدّق بُطری های بنزینِ آتش زا بطرف منزل آیت الله کاشانی پرتاپ می کردند و نزاعی در اطراف منزل ایشان در گرفت که یک نفر کشته و نزدیک به صد نفر مجروح شدند و امروز صبح گروه های مسلّح، منزل آیت الله کاشانی را محاصره کرده و ورود به منزل ایشان - حتّی برای نزدیکان و بستگان وی - را ممنوع کرده بودند، آیت الله کاشانی مجدّداً رفراندوم برای انحلال مجلس را تحریم کرد و اعلام نمود که هر رأئی که مصدّق در این رفراندوم زیر حمایت سرنیزه ها و تانک ها بگیرد، موجب بطلان هر قرارداد بین المللی است که در آینده منعقد نماید» (2)
گزارشگر لوموند در گزارش بعدی خود خبر داد:
« ... طرفداران دکتر مصدّق در تهران برنده شدند. بر طبق خبر رادیو تهران، بیش از صد هزارنفر به طرفداری از دکتر مصدّق رأی به انحلال مجلس و فقط 67 نفر رأی مخالف دادند و این نتایج، مربوط به تهران است که حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد...»
روزنامهء معروف واشنگتن پُست (چاپ آمریکا) نیز نوشت:
«چیزی به سقوط دولت دکتر مصدّق توسط مجلس باقی نمانده بود که وی (مصدّق) پیشدستی کرد و مجلس را منحل نمود.».
ماتیسون (Mattison) (کاردار سفارت آمریکا در ایران) چند روز پس از انجام رفراندوم گزارش داد:
1- « با پایان یافتن رفراندوم، مصدّق مجلس را – که پس از مطبوعات به عنوان آخرین پایگاه و تریبون مخالفان محسوب می شد - از میان برمی دارد. این عمل به روشنی ماهیّت رژیم وی را مشخّص می سازد که به موازات افزایش مخالفان و نارضایتی ها، مصدّق به سوی سلطه جوئی پیش رفته و با بکارگیری بسیج مردم، به حفظ قدرت خود کوشیده است و می خواهد نفوذ شاه را از میان بردارد و ...
2- در حالی که به روشنی به نظر می رسد مصدّق به سوی حکومت خودکامهء فردی روی آورده، همزمان با آن، با ضعف های داخلی متعدّدی روبرو گردیده که می تواند کارِ وی را بطور فزاینده ای دشوارتر سازد. ادامهء توسّل مصدّق به بسیج مردمِ کوچه و بازار که به رفراندوم انجامید تدبیر خطرناکی است که ممکن است به طرفِ خودِ وی کمانه کند. مصدّق در حالیکه ریاست رژیمی خودکامه را در دست دارد، فاقد هر نوع سازمان توانمند و مقتدر جدا از نیروهای مسلّح می باشد. نخست وزیر ممکن است بخواهد از تشکیلات سازمان یافتهء حزب توده برای جبران نسبی این کمبود استفاده کند. روشن است که مصدّق می خواهد با انجام مانور محتاطانه ای، از پشتیبانی حزب توده استفاده نماید، یک نمونهء کوچک، حاکی از آن است که مصدّق بطور پنهانی اجازه داده تا حداقّل چهل گذرنامه برای اعضاء حزب توده جهت شرکت در کنگرهء جوانان در شهر بُخارست، صادر گردد ...» (12 اوت 1953= 21 مرداد 32، تلگراف 788.00/8-1253)
بخش آینده: طرح کودتا و فرمان عزل مصدّق
[+]mirfetros.com
زیرنویس ها:
1- علی میرفطروس، ملاحظاتی در تاریخ ایران، صص 145-146. در این باره نگاه کنید به بحث درخشان هانا آرنت در کتاب زیر:
Hannah Arendt: Le systeme totalitaire, chapitre 2, Paris, 1972
2- Le Monde, 4 aout, 1953, P 12
Labels: Dr. Ali Mirfetros, Dr. Matini, Dr. Mosadegh, Iran, Referandom
0 Comments:
Post a Comment
<< Home