انفجـار نـادانـی و ميهــن فــروشی
«انقلاب اسلامی ايــران»: بازخوانی یک روایت
علی میرفطروس
*بر بستر ِ بی بضاعتی های فكری و بی نوائی های فلسفی، هر كس «يوسف گم گشته»ی خود را در «كنعانِ» انديشه ها و ايدئولوژی های ضدتجدّد می يافت و در فضائی از اسطوره و وهم و خواب و خيال زمزمه می كرد:«من خواب ديده ام كه كسی مي آيد».
*نوعی ماهيّت گرائی ِ مطلق در ارزيابی رژيم شاه (بعنوان يك رژيم وابسته و دست نشانده) روشنفكران و رهبران سياسي ما را از درك تضادهای محمد رضاشاه با دولت های اروپا و آمريكا باز داشت.
*تقارنِ تظاهرات ضدحکومتی با ماه محرّم (خصوصاً در تاسوعا و عاشورا)به اعتراضات سیاسی و عرفی ِ مردم، رنگ مذهبی داد و شخصیّت سیاسی - مذهبی آیت الله خمینی را برجسته تر نمود.
نقلاب اسلامی ايران دگرگونی های ژرفی در عرصهء سياست، فرهنگ، اخلاق و رفتارهای اجتماعی در ايران بوجود آورده و بار ديگر سئوالات مهمی را در برابر مردم و خصوصاً روشنفكران ما قرار داده است: «چرا انقلاب؟»، «چرا آيت الله خمينی؟»... و «چه بايد كرد؟»...
انقلاب اسلامی ايران شايد نالازم ترين و غيرضروری ترين انقلاب در تاريخ انقلاب های دو قرن اخير بود زيراکه بیشتر انقلاب های دو قرن اخير در اوج انحطاط اقتصادی و زوال اجتماعی روی داده اند، در حاليكه انقلاب 57 در دوران رشد اقتصادی و رونق مناسبات اجتماعی بوقوع پيوسته است. از اين گذشته، وقوع دو رويداد عمدتاً غيرمذهبی (لائيك) يعنی انقلاب مشروطيت (1906) و جنبش ملی كردن صنعت نفت در ايران (1950) ابهامات و تناقضات موجود در چرائی ظهور خمينی و وقوع انقلاب اسلامی را دو چندان می كند.
دربارهء انقلاب 57، سال ها پيش، مسائلی را طرح كرده ام (ديدگاه ها، 1993، صص 91-102) اينك با اشارهء كوتاه به آن مسائل، مي توان ملاحظات يا پرسش های تازه ای را مطرح كرد:
ابتداء بهتر است که دربارهء خصلت «اسلامی» یا «غیراسلامیِ» انقلاب ایران اشاره ای کنیم. می دانیم که قبل از پیدائی خمینی و «جمهوری اسلامی»، جامعهء ما، بطور مشخص، سه رویداد مهم سیاسی – اجتماعی را پشت سر گذاشته بود:
[+] ادامـــــــــــــه
«انقلاب اسلامی ايــران»: بازخوانی یک روایت (2)[+]
«انقلاب اسلامی ايــران»: بازخوانی یک روایت (3)[+]
Labels: 1979destruction, Iran, Islam, mirfetros
0 Comments:
Post a Comment
<< Home