بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Monday, January 18, 2010

بیـگانگان ایـران ستیـز


چرا حکومت اسلامی شایسته-ی ایرانیان نیست؟


مردو آناهید

در این هزار و چهار سد سال ایرانیان همه-ی دانش، کوشش، خرد، توان حتا تاریخ و فرهنگ خود را به الله و نمایندگان الله پیش کش کرده-اند، به این امید که، با پیشرفت خرد و دانشِ این نامردمان، از پسماندگی و انسان ستیزی-ی اسلام کاسته خواهد شد و از برآیند آن خواری و بدبختی ایرانیان هم به پایان می‌ رسد.



زمانی ایرانیان می‌ توانند در این سر زمین ریشه بدوانند که، در مرزهای سیاسی-ی امروز، به دور پدیده-ای که از بینش این مردم روییده باشد، به یکدیگر پیوند داشته باشند. مردمی می‌ توانند کشوری را استوار بیآرایند که فرهنگ خود را بشناسند و به میهن خود مهر بورزند.
گردانه-ی همگانی-ی مردمان سرزمین و فرهنگ آنهاست. آنها با هر دیدگاهی، که به جهان هستی بنگرند، در سویی می‌ اندیشند که برای کشور آنها سودبخش باشد، آنها کشور خود را با زیباترین دستآوردهای شهروندان آرایش می‌ دهند. این است که اندازه-ی سنجش شهروندان، برای میزان زیبایی و زشتی، سود و شکوه کشور آنهاست و همیشه سود همگانی بر آز و خودپرستی برتری دارد.
در این نگرش میهن فروشی زشت ترین کرداریست که اگر یک خودفروخته از نابخردی انجام بدهد.

در هزار و چهارسدسال پیش، پس از یورش مجاهدین اسلام، به امر خلیفه-ی عربستان، ایرانیان شکست خوردند، پس از چند سدسال خونریزی، سرزمین‌های ایران، به چنگ مسلمانان افتاد. مجاهدین نمی‌ توانستند همه-ی ایرانیان را بکشند یا بفروشند، آنها دارایی مردمان را به غنیمت بردند، شهرهای ایران را سوختند، ولی سرزمین را نمی توانستند بار شترها کنند و در یثرب (مدینه) میان قبیله های جهادگر بخش کنند. مجاهدین اسلام ایرانیانی که زنده مانده بودند، چه موالی و چه آزاده، به بیگاری بستند تا اسلام را، در هر کجا که می‌ شناختند، گسترش دهند و جهان را به زهر نادانی آلوده سازند.

در این هزار و چهار سد سال ایرانیان همه-ی دانش، کوشش، خرد، توان حتا تاریخ و فرهنگ خود را به الله و نمایندگان الله پیش کش کرده-اند، به این امید که، با پیشرفت خرد و دانشِ این نامردمان، از پسماندگی و انسان ستیزی-ی اسلام کاسته خواهد شد و از برآیند آن خواری و بدبختی ایرانیان هم به پایان می‌ رسد. ایرانیان براین پندار بودند که اگر آنها از خلفای نابخرد و بی فرهنگ پاد شاهان بلند پایه و خوشنام بسازند، احکام شریعت اسلام هم از انسان ستیزی به انسان دوستی برمی‌ گردد.
(برخی از ایرانیان هنوز هم از آن خواب بیدار نشده-اند)

از شوربختی، در درازای زمان، ایرانیان نه تنها هوش و کوشش خود را در راه اسلام به دشمنان خود بخشیده-اند بلکه، از برآیند این کردار ناشایست، آنها هویت آزادگی-ی خود را نیز به زهر بردگی آلوده ساخته-اند. برخی از آنها تا آن اندازه در منجلاب پستی فرو رفته-اند که فرمایگی را بخشی از هویت خود می‌ پندارند.

کدام بدبختی و پستی هستند که ما از آنها رنج می‌ بریم؟
گردانندگان حکومت اسلامی پسماندگان مجاهدین بیگانه و دشمنان ایران هستند، آنها هیج گونه پیوندی با ایران و ایرانی ندارند، به جز این که هر اندازه بیشتر، از این مردم و از این سرزمین، برای اسلام و گسترش آن در جهان بهره گیری کنند.

تنها معیار انسان بودن، در شریعت اسلام، ایمان به الله و اطاعت از اوامر او است. دگراندیشان، کافر و محکوم به نابودی هستند. انسان عبدِ الله است نه آزاده. در این شریعت، دوست داشتن هر پدیده-ای شرک شمرده می‌ شود، داشتن هر اندیشه-ای از هر خردمندی کفر است، میهن دوستی و داشتن هر هویتی به جز عبدِ الله بودن دشمنی با الله (محارب) شناخته می‌ شود و مجازاتش مرگ است.
حکومت اسلامی آشگارا ایران و ایرانیان را برای گسترش دادن اسلام به گروگان گرفته است. برای این بیگانگان ایران غنیمت اسلام است نه کشور ایرانیان.


برای این ایران ستیزان، فلسطینی ها، عراقی‌ ها، یمنی ها و جهادگران شیعه مذهب دیگر بر هر ایرانی-ی آزاده برتری دارد. آزادگان ایرانی را تیرباران می‌ کنند، دختران و زنان را برای همخوابی به کرایه می دهند، کودکان زن های کرایه-ای را به ولگردی رها می‌ کنند، انسان ستیزان به ویژه ایران ستیزان را از هر کجا به ایران وارد می‌ کنند و به قضاوت و حکومت می‌ گمارند تا دست ایرانی، به جرم دگراندیشی، از هر نیک کرداری کوتاه بماند.

آیا پذیرفتن حکومت بیگانگان خردستیز، برای ایرانیان، ننگ نیست؟

مردو آناهید
ژانـويـه 2010

دریافت بازتاب از دیدگاه خوانندگان [+]

Labels: ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home