بـی پـايـان

مسلمانانِ ايران، نام و ننگ را نمی‌ شناسند و از حاکميت ِ دشمنانِ ايران هم شرمسار نمی شوند. مسلمان ِ ايرانی، در ولايت فقيه، موالی است و ايران ستيزان مولای او هستند

Friday, May 01, 2009

ایــران در آمـاج دسیسـه هـا

دربارهء حقوق اتنیکی تجزیه طلبان
سیامک مهر[+]




هرگز در هیچ دوره ای از تاریخ ایرانزمین به مانند زمان حاضر، افراد و گروه های تجزیه طلب با تمام قوای فکری و تشکیلاتی و تبلیغاتی چنین فعالانه به میدان نیامده و نیات خائنانه و ضدایرانی ِ خویش را چنین با گستاخی بر آفتاب ننهاده و تا این حد دریده و بی آزرم به یکپارچگی ارضی و همبستگی ملی ما نتاخته بوده اند. سایت ها و نشریات و کانال های ماهواره ای و تریبون های تجزیه طلبان بیگانه پرست با تمامی ظرفیت به تولید نفرت و نفاق مشغولند و تمامیت ارضی ایران را آماج دسیسه های خود گرفته اند. به تهیه و تدارک اتحادیه استعمارگران اروپا گنگره و کنفرانس و سمینار برگزار می کنند و در نهایت تنگ چشمی و عاری از ذره ای آگاهی ملی و حس ملی و غرور ملی، غرق در قبیله گرایی و بدویتی لاعلاج به فریب مردم ناآگاه مشغولند.

تجزیه طلب ها از یک سو ارزش های مدرن و جهانی نظیر حقوق بشر و دموکراسی و حقوق شهروندی را به رخ می کشند و ادای روشنفکری دارند و از دیگر سو تا اعماق وجودشان قبیله پرست و قوم گرا و بدویند.
خائن مزدوری چون قاضی محمد را پیشوا می خوانند و جعفر پیشه وری را رهبر می دانند. اگرچه پیشوا و رهبر نامیدن هیچ شخصی موجب افتخار نیست. هیتلر و موسولینی هم پیشوا بودند. دین فروشان شیاد را نیز پیشوایان مذهبی می نامند. دقیقاً به معنی چوپانی که گلهء احشام را یا به قولی « فوج ندانستن و توانستن» را در پی خود به هر سو که اراده کند می کشاند.

تجزیه طلب ها، بزرگترین هنرشان عوامفریبی و بازی با واژه هاست. هدف شناخته شدهء خود را در پشت تعریف و توضیح بی امان و بی وقفهء مفاهیم و اصطلاحات جامعه شناختی و مردم شناختی و سیاسی و حقوقی و جغرافیایی و ژئوپلتیک و تحت نظریه پردازی هایی مشعشع برای مرعوب ساختن عوام و با زیرکی پنهان می سازند.

لقلقهء زبان ایشان خودمختاری، خودگردانی، فدرالیسم، ملیت ها، خلق ها و از این جمله است.

مفهوم «خودمختاری» واضح است که همان استقلال و جدایی طلبی است، ولی حتا«خودگردانی» وقتی که از دهان تجزیه طلبان شنیده می شود نیز سخن کاملاً پرت و نامربوطی است و هرگز مفهوم مثلاً «انجمن های ایالتی و ولایتی» از آن اراده و استنباط نمی شود.

از تعارفات معمول که بگذریم خود مختاری و خودگردانی نام هایی فریبنده برای همان تجزیه طلبی است. فدرالیسم نیز با ده ها مورد و مثالی هم که از اینسو و آنسوی جهان بر می شمرند، هنگامی که عملاً به ایران برسد، چیزی جز تجزیه و تکه پاره شدن مام میهن نخواهد بود.


این دایگان مهربانتر از مادر برای ترک و کرد و عرب و بلوچ و ترکمن، این تجزیه طلبان و فدرالیست ها و خودمختاری چی ها مگر تاکنون چه تاجی به سر هموطنان خود زده اند؟ چه دردی از بیشمار درد و رنج و فقر و نابسامانی که تنها در همین سی سال چیرگی اهریمن بر ایرانشهر پیدا شده درمان کرده اند؟ به جز زمزمهء بزدلانهء جدایی طلبی و تجزیه و فدرالیسم و خودمختاری، کدام فکر و اندیشه و راهکاری برای نجات ملت ایران از نکبت نظام سنگسار اسلامی پیشنهاد کرده اند؟

در همین مشهد سالانه دوازده میلیون زائر به پنجره های ضریح امام رضا می چسبند و با زیل زیل و زوزه و زنجموره، درمان دردهایی را طلب می کنند که به پزشکان مربوط است و تقاضاهایی دارند که یک سیستم اقتصادی سالم پاسخگوی تمامی آنهاست. به همین میزان نیز در چاه های دوقلوی جمکران نامه می اندازند و درخواست نان شب و جهیزیه برای دختران دم بخت خود دارند. شما تاکنون برای رهایی این هم میهنان مستأصل و نگونبخت خویش که چنین اسیر فقر و جهل و خرافه اند چه تلاشی کرده، چه کوششی به خرج داده اید؟ آیا فدرالیسم دوای این تیره روزی هاست؟
ادامـــه در «گزارش به خاک ایران»[+] خوانــدنی است


Labels: , , ,

0 Comments:

Post a Comment

<< Home