چرا از اسلام شکست خورديم؟
بهرام اسکندری میانه[+]
*******************
کارِ ساده و پيشِ-پا افتاده-ای نيست که کسی بتواند از "شـرارت"، "فضيلت" بسازد! و محمّد توانسته بود. توانسته است. محمّد توانسته بود (و توانسته است) دزدی و راهزنی را به "نبردِ مقدّس"، اموالِ مردمان را به "مالِ پاکيزهیِ خويش"، و زن و دخترانِ مردمان را به "دست آوردِ الهی" بدل سازد. در دستگاهِ اهريمنیِ محمّد، شرارت، برترينِ فضيلتها بود (و هست)؛ و شخص، هرچه شرورتر، برتر!
بویِ خونِ تازه، درندگانِ الهی را مست کرده است. پس از مزمزهکردنِ خون در يورشهایِ کوچک و محدود، اينبار با تمامیِ توانِ خويش، به سویِ ايران يورش میآورند؛ و نبردهایِ خونينِ قادسيّه، جلولا، نهاوند، و... روی میدهد؛ و تجاوز و سلطه و شرارت، به گونه-ای آشکار و خونبار، دويستسال، و بهگونه-ای ديگر -پوشيده و لبريزِ ذلّت-، تا بهامروز، ادامه میيابد.
در جبههیِ اسلام، شبهِ-مردمانی گردآمده-اند که هيچچيز برایِ ازدست دادن ندارند. امّا، اين، همه-یِ توانِ ايشان نيست؛ ايشان از قانونی پيروی میکنند که درآن تنها يک فرمان ديده میشود: غارت کن! برایِ مسلمان، انصاف، شرم، جوانمردی، و حرمتِ هستیِ ديگران، همه و همه بیمعناست. و در جبهه-یِ ايران، مردمانی ايستاده-اند که موردِ يورشِ اين هيولایِ تشنه-یِ خون قرارگرفتهاند. همه-یِ هستی-شان در معرضِ نابودی است.
علّتِ شکستِ ما، نه ناتوانیِ ما، که «توانِ اهريمنی»ِ اسلام بوده. مجموعه-ای از «عطشِ بیپايانِ رسيدن به بهشت» (در هردو رويه-یِ اينجهانی و آنجهانیِ آن؛ اگرچه، اصل، قطعاً رويه-یِ اينجهانیِ آن بوده؛ و رويه-یِ آنجهانی، صرفاً بهگونه-یِ مدد دهنده و بهپيش-برنده-ای درونی عمل میکرده است) + عزمِ جزم + قساوتِ مطلق + شرارتِ قدسی و رذالتِ الهی؛ تنيده در پيکره-یِ هولناکِ هيولايی، که «همهتنمرگ» گوياترين وصفِ اوست.
بهرام اسکندری ميانه
0 Comments:
Post a Comment
<< Home