برخوردی به پیام فرهیختگان شرمگین
مـردو آنـاهيــد
من سرفرازم، ایرانی هستم، که سامان استوار اندیشه با فرهنگ کهن ایران آغاز میشود (از دیدگاه هگل)
بـابی کُشـی
البته دوران کشتار دگراندیشان، به امر حکومت اسلامی، هنوز به یک قرن ونیم نرسیده است ولی این امامان در همین زمان کوتاه جان چندین هزار جوان ایرانی را گرفته-اند که بیشترین آنها شیعه دوازده امامی حتا برخی سیزده و چهارده امامی بوده-اند.
من سرفرازم، که پیوسته از این فرهنگ اندیشمندان و دانشمندانی مانند بیرونی، فردوسی، رازی، سینا، خیام، حافظ، مولوی و.. برآمده-اند و پسماندگی و تضاد اسلام را با خرد انسان آزاد نمایان ساخته-اند. خاموشی در برابر کژروی شرم آور است. زیرا خاموشی کژرونده را گستاخ-تر میکند.
باشد که گستاخی، خردورزی، خوداندیشی و راستی، که تراوشهای فرهنگ نوشونده-ی ایران هستند، جایگزین؛ ترس، ایمان، از خود بیگانگی و دروغ، که زهرهای شریعت کهنه-ی اسلام میباشند، گردند.
برانگیزنده-ی این نوشتار نامه-ی سرگشاده-ایست که فرهیختگان ایرانی، در پانزده بهمن 1387، [+] به جامعه-ی بهایی نوشته-اند:
"ما شرمگینیم! یک و نیم قرن سرکوب و سکوت کافیست!"
به همراه ستایش از کردار این فرهیختگان، که به راه جوانمردی روی آورده-اند، اندکی به پیام آنها برخورد میکنم. در این برخورد، از دیدگاهی آزاد، هسته-ی پندار این روشنفکران را شکافته و آهنگ نوای آنها را با ساز دیگری مینوازم.
اگر سخن به سوی "شما" رانده میشود، بی گمان، نیش آن شما را نشانه نرفته است.
در راستکاری نیاز است که با آزادگان بی پرده سخن گفت و از این گستاخی پوزش میخواهم.
گرچه این پیام از راه نیک اندیشی سروده شده ولی بوی خامی و کژپنداری از آن بسیار بلند است. این نامه، که بازتاب خرد و آزمونهای خود "شما" نیست، رونوشتی است ناآزموده که از کردار بیگانگان برداشت شده است.
پیام "شما" « به جامعه-ی بهایی » نوشته شده است. ادامــه[+]
Labels: برخوردی به پیام فرهیختگان شرمگین، مـردو آنـاهيــد، مزدک-کاسپين
0 Comments:
Post a Comment
<< Home